احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۹ میزان ۱۳۹۲
از جمله پرسشهایی که هر مدیرِ کارآمد با آن مواجه میشود این است که: چرا و چهگونه مردم کار میکنند و رفتار ویژۀ هر فرد ضمن کار چهگونه است؟ چرا افراد در رابطه با کاری که قبلاً نسبت به آن شوق و علاقه داشتند، بیتفاوت و دلسرد میشوند؟ چرا برخی افراد توانایی انجام کارِ دهها نفر را دارند، در حالی که بعضی دیگر به ظاهر از عهدۀ انجام کار سادهیی برنمیآیند؟ آیا در کنار تواناییها و مهارتهای فنییی که اشخاص برای انجام بهترِ کارها باید داشته باشند، خصوصیات شخصیتی خاصی نیز بر عملکرد شغلیِ آنها تأثیر میگذارد؟ آیا کسانی که باعث رشد و شکوفاییِ حیرتآور در کار و جامعه میگردند، ویژهگیهای شخصیتیِ متفاوتی دارند؟
موضوع انگیزشِ کارکنان و نقشی که در بهرهوری و محیط کار دارند، توجه بسیاری از پژوهشگران رفتار سازمانی، روانشناسان و مدیرانِ کارآمد را به سوی خود جلب کرده است. انسانها با نیازها و انگیزشهای گوناگون از قبیل قدرت، ایمنی، جاهطلبی، پیوندجویی و تعلق، پیشرفت و غیره وارد سازمان و محیط کار میشوند و به دلیل تفوقِ انگیزشیِ گوناگون علاوه بر عملکرد متفاوتی که در سازمان و جامعه خواهند داشت، به مشاغلی خاص گرایش بیشتری دارند.
با وجود اینکه انسان موجودی تکساختی با انگیزهیی واحد نیست، اما تفوق انگیزشهای گوناگون در زمانهای مختلف و حتا سنین متفاوت در افراد یکسان نیست. به همین دلیل در مدیریت نوین علمی با بهرهگیری از مصاحبههای تخصصیِ استخدامی و نیز آزمونهای روانشناسی، سعی میکنند تفوق انگیزشِ کارکنان را شناسایی کرده و در انتخاب مناسب افراد برای مشاغل گوناگون، آن را مورد توجه قرار دهند.
هدف از مقالۀ حاضر، تبیین رفتار سازمانیِ افراد با برتریِ انگیزشیِ متفاوت میباشد. از آنجا که انگیزۀ پیشرفت، ارتباط تنگاتنگی با توسعۀ اقتصادی و پیشرفتِ ملی دارد، نخست به بحث در این مورد میپردازیم.
طی سالها دانشمندانِ علوم رفتاری مشاهده کردهاند که تعدادی از انسانها نیاز شدیدی به پیشرفت دارند و برخی دیگر که شاید اکثریت را تشکیل میدهند، به نظر میرسد آنقدرها نیاز به پیشرفت را در خود احساس نمیکنند. این پدیده نخستینبار به صورت علمی مورد توجه روانشناس مشهورِ دانشگاه هاروارد مک کله لند (Mc Clelland ) قرار گرفت. او و همکارانش بیش از ۳۰ سال به انواع تحقیقات در موردِ این نیاز مبرم که خاصِ نوع آدمی است، پرداختند. تحقیقات وی و سایر پژوهشگران در سایر کشورها باعث گردید که روی انگیزش در جامعترین شکل خود، پژوهش صورت گیرد و نظریۀ نسبتاً جامعی در رابطه با نیاز به پیشرفت و تأثیر آن بر رشد اقتصاد ملیِ کشورها پدید آید.
برای نمونه، مک کله لند و همکارانش در یکی از پژوهشهای اولیۀ خود، به بررسی تمدن باستانی یونانیهای آتن میپردازد. به طور کلی، اینچنین فرض میشود که پیشرفت آتن، ناشی از توسعۀ اقتصادی بود. مک کله لند با توجه به شواهد، استدلال میکند که عکسِ آن نیز درست است، یعنی سطح انگیزش پیشرفت، جوی روانی را به وجود آورد که در آن توسعۀ اقتصادیِ بعدی را برای مردم آتن ممکن ساخت. برای رسیدن به چنین استدلالی، انگیزش پیشرفت، از نمونههای معرف فرهنگ و ادبیات مردم آتن و از طرحهای هنری روی ظروفی که از دورههای مختلف گزینش شده بودند، اندازهگیری شد. بدین ترتیب مک کله لند توانست نشان دهد که بخش تجارت از ادوار اولیه تا دورۀ حداکثر اقتصادی بالا رفت و سپس بهتدریج افول کرد. نکتۀ دیگر اینکه، دورههای ترقی و تنزل اقتصادی به دنبال ترقی و تنزلِ انگیزش پیشرفت، به گونهیی پدیدار شد که در ادبیات و هنر منعکس شده بود.
مک کله لند همچنین تلاش کرد ارتباط بین انگیزشِ پیشرفت و رشد اقتصادی در دوران جدیدتر را با استفاده از شاخصهای گوناگون در تعداد زیادی از کشورها نشان دهد. برای مثال، او برای اندازهگیریِ رشد اقتصادی، میزان تولید برق یک کشور نسبت به جمعیتِ آن کشور را برای کشورهای منطقۀ معتدل، مورد استفاده قرار داد.
انگیزش پیشرفت به وسیلۀ کتابهای خواندنیِ کودکان در سالهای بین ۱۹۵۰ ـ ۱۹۲۵ اندازهگیری شد. با فرض اینکه اینگونه خواندنیها، منعکسکنندۀ تأکید نسبی بر تلاش یا پیشرفت در یک کشور معین است، داستانهای کتابها را برگزیده و مطالب مربوط به پیشرفت را نمره دادند. واکاوی دادهها نشان داد که ارتباطی مثبت بین میزان انگیزشِ پیشرفت در خواندنیهای کودکان در سالهای ۱۹۲۵ و رشد اقتصادی بعدی وجود دارد (بر اساس مقایسۀ تولید برق از ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۰). کشورهایی که افزایش بیشتری در تولید نشان دادند، مطالب مربوط به پیشرفت در خواندنیهای کودکان را پیش از آن تاریخ نیز مورد تأکید بیشتری قرار داده بودند.
یافتههایی از این قبیل حاکی از آن است که توسعۀ اقتصادی در هر جامعه، به افزایشِ افرادِ با انگیزشِ پیشرفتِ بالا در آن جامعه بستهگی دارد. به زبان دیگر، تلاش برای پیشرفت و برتری، پیش از توسعۀ اقتصادی میآید. تحقیقاتِ او و سایرین در دهههای اخیر در کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته بیان میدارد: جوامعی که نیاز به شوقِ پیشرفت را نشان میدهند، با بهرهگیری از افراد با انگیزش پیشرفت بالا، بعدها به رشد اقتصادی و وفور نعمت میرسند. کشورهایی که راهبردهای فرهنگیشان نیاز به پیشرفت اندکی را تبلیغ میکنند، با انحطاط اقتصادی مواجه میگردند. به همین دلیل، دو پیشنهاد عمدۀ این دانشمند در اکثر نوشتههای معتبر رفتارِ سازمانی بدینسان آمده است:
نخست اینکه: باروری شرکت یا کشوری میتواند با افزایش افرادِ با انگیزشِ پیشرفت بالا، مرتبط باشد
دوم اینکه: مردم میتوانند از طریق آموزش، بر نیاز پیشرفتِ خود و فرزندانشان بیافزایند.
Comments are closed.