مـعیار مـصرف صحیح از نگاه اسلام

گزارشگر:رحمان شریف‌زاده/ 26 عقرب 1392 - ۲۵ عقرب ۱۳۹۲

mandegarبخش دوم و پایانی

با این همه از جمله کاربردهای قرآنی آن، افراط‌گرایی در حوزۀ مصرف و انفاق است که مسأله‌یی اقتصادی می‌باشد. قرطبی در تفسیر واژۀ اسراف گفته است: الافراط فی الشیء و مجاوزه الحد: اسراف، افراط و زیاده‌روی در چیزی و گذشتن از حد است. (تفسیر قرطبی ذیل آیۀ ۱۴۷ سورۀ آل عمران دارالکاتب العرب للطباعه و النشر ۱۳۸۷ ق ج ۴)

در همین معنا از پیامبر اسلام (ص) این دعا روایت شده که به امر معنوی مربوط می‌شود. آن حضرت (ص) می فرماید: اللهم اغفر لی خطئیتی و جهلی و اسرافی فی امری و ما انت اعلم به منی؛ بار خدایا بیامرز و ببخش خطای من و ناآگاهی‌ام را و تجاوز از کارم را و هر آن‌چه که تو نسبت به آن از من داناتری. (صحیح مسلم)
از سوی دیگر، افراط‌گرایی و دوری از مسیر اعتدال و میانه‌روی، بخل و خساست و تنگ گرفتن است. این معنا در زبان عربی با واژه‌گانی چون بخل و خساست و مقتر بیان شده است. مقتر به معنی کم‌کننده و تنگ‌گیرنده، سخت‌گیر در معیشت و زنده‌گی است که تقریباً مترادف معنای خسیس است هرچند که تفاوت‌های معناداری میان بخیل و خسیس و مقتر وجود دارد. در ادبیات عربی فرد مقتر کسی است که کمتر از مقدار لازم و مورد نیاز استفاده می‌کند و بر خود و خانواده‌اش سخت می‌گیرد.
خداوند همان‌گونه که از اسراف و تبذیر نهی کرده، از رفتارهای سخت‌‎گیرانه بر خود و دیگری چون خساست و بخل نیز بازداشته است. در آیۀ ۲۹ سورۀ اسراء به افراط و تفریط در حوزۀ انفاق‌گری اشاره می‌کند و خطاب به پیامبرش (ص) می‌فرماید: و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا؛ نه دست خویش از روی خست به گردن ببند و نه به سخاوت یک‌باره بگشای که در هر دو حال ملامت‌زده و حسرت‌خورده بنشینی.
ماجرای ثعلبه؛ عبرتی برای زیاده‌خواهان
خداوند دربارۀ بخل یعنی سوی تفریط اسراف می‌فرماید: فلما آتاهم من فضله بخلوا به وتولوا و هم معرضون؛ پس چون از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند، و به حال اعراض روی برتافتند. (توبه آیه۷۶)
در بیان شأن نزول این آیه آمده است: در میان مفسران معروف است که این آیات دربارۀ یکی از انصار به نام «ثعلبه بن حاطب» نازل شده است. او که مردی فقیر بود و مرتب به مسجد پیامبر (ص) می‌آمد، اصرار داشت که پیامبر دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد!، پیامبر به او فرمود: «قلیل تؤدی شکره خیر من کثیر لا تطیقه»، مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی ادای حقش را نداشته باشی. آیا بهتر نیست که تو به پیامبر خدا تأسی جویی و به زنده‌گی ساده بسازی؟ ولی ثعلبه دست‌بردار نبود، و سرانجام به پیامبر عرض کرد به خدایی که تو را به حق فرستاده سوگند یاد می‌کنم، اگر خداوند ثروتی به من عنایت کند تمام حقوق آن را می‌پردازم. پیامبر برای او دعا کرد. چیزی نگذشت که پسرکاکای ثروت‌مندی داشت، از دنیا رفت و ثروت سرشاری به او رسید، و گوسفندی خرید و با زاد و ولدِ آن چنان زیاد شدند که نگاهداری آن‌ها در مدینه ممکن نبود، ناچار به آبادی‌های اطرف مدینه روی آورد و آن‌چنان مشغول زنده‌گی مادی شد که در جماعت و حتا نماز جمعه نیز شرکت نمی‌کرد.
پس از مدتی پیامبر مأمور جمع‌آوری زکات را نزد او فرستاد تا زکات اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم‌ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد و نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است، یعنی ما مسلمان شده‌ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم و با پرداخت زکات، چه فرقی میان ما و غیر مسلمانان باقی می‌ماند؟!
دنیاپرستی اجازۀ بیان حقیقت و اظهار حق به او نمی‌داد، به هر حال هنگامی که پیامبر سخن او را شنید فرمود: وای بر ثعلبه‌یی و ای بر ثعلبه! و در این هنگام آیات فوق نازل شد.
انسان بخیل نه خود می‌خورد و نه دیگری، بلکه آن را گندیده می‌کند و در نهایت دورریز می‌شود و به اصطلاح “سگ‌خور” می‌کند. از این رو، خداوند کسانی که نعمت‌های الهی را انباشت می‌کنند و با تکاثر و کنز کردنِ آن اجازۀ بهره‌برداری و مصرف درست و مناسب آن را نمی‌دهند، سرزنش می‌کند و دربارۀ بخیلان می‌فرماید: و لا یحسبن الذین یبخلون بما اتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه ولله میراث السماوات و الارض و الله بما تعملون خبیر؛ آنان که در نعمتی که خدا به آن‌ها عطا کرده است بخل می‌ورزند، مپندارند که در بخل ورزیدن برای‌شان خیر است. نه شر است، در روز قیامت آن‌چه را که در بخشیدنش بخل می‌ورزیدند، چون طوقی به گردن‌شان خواهند آویخت، و از آن خداست میراث آسمان‌ها و زمین، و او به هر کاری که می‌کنید آگاه است. (آل عمران آیۀ ۱۸۰)
آیات بسیار دیگری در این باره وارد شده که می‌توان به آیۀ ۳۷ سورۀ نساء و ۶۹ و ۷۶ سورۀ توبه و ۳۸ سورۀ محمد(ص) و ۲۴ سورۀ حدید اشاره کرد که در آن رفتار تفریطی بخیلان نسبت به مصرف نادرست مال و انباشته کردن آن، مورد سرزنش قرارگرفته است.
فضیلت میانه‌روی
در مقابل، هرگونه رفتار میانه‌روی و مقتصدانه مورد تشویق قرارگرفته و با سخنان زیبا ستوده شده است. (مائده آیۀ ۶۶ و لقمان آیۀ ۳۲ و فاطر آیۀ ۳۲)
از جمله واژه‌گانی که اعتدال و میانه‌روی را تأیید و تشویق می‌کند، واژۀ مقدر است که در روایات به معنای اقتصاد و میانه‌روی به کار رفته است. مقدر در حقیقت میانه‌رو و کسی است که آینده‌نگری می‌کند و تمام آن‌چه را که به دست آورده، انفاق و هزینه نمی‌کند، بلکه مقداری از آن را برای زمان حاجت نگه می‌دارد. این واژه در کاربردهای روایی، معنای ایجابی و مثبت محض داشته و به معنای اعتدال و میانه‌روی در حوزۀ اقتصادی است. (شرح نهج البلاغه محمدجواد مغنیه ج ۴ ص ۲۳۷)
در آیات قرآنی برای بیان مفهومِ اعتدال و میانه‌روی در مصرف، واژۀ قوام به کار رفته است. قرآن بیان می‌کند که مومن و نیز امت اسلامی، امتی است که بر اعتدال و قوام می‌باشد. از جملۀ این آیات می‌توان به آیۀ ۳۴ و ۱۳۵ سورۀ نساء و نیز آیۀ ۸ سورۀ مائده و ۶۷ سورۀ فرقان اشاره کرد. خداوند در آیۀ اخیر می‌فرماید: و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما؛ و آنان که چون هزینه می‌کنند اسراف نمی‌کنند و خست نمی‌ورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را برمی‌گزینند.
نتیجه‌گیری:
از آموزه‌های وحیانی قرآن و سنت برمی‌آید هرگونه خروج از حدود اعتدال و میانه‌روی و گرایش به دو سوی افراط و تفریط در مصرف، به معنای خروج از صراط مستقیمِ دست‌یابی به کمال و تقرب الی الله است. از این رو، در تبیین معیار الگوهای صحیح و مناسب مصرف، باید به گونه‌یی اندیشه شود که به دور از هرگونه گرایش به سوی اسراف و تبذیر یا بخل و خساست باشد. برنامه‌ریزان و مدیران در همۀ سطوح عالی و میانی تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و اجرایی، می‌بایست به این ملاک‌ها و معیارهای درستِ مصرف توجه کرده و از گرایش به افراط و تفریط پرهیز نمایند. تبیین الگوی صحیح، زمانی شدنی است که شناخت کاملی نسبت به این مسایل پدید آید. پس از تبیین الگوی صحیح مصرف است که می‌توان دست به اصلاحات در الگوهای مصرف زد و به سوی اهداف تمدن اسلامی در جهان معاصر حرکت کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.