احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:17 قوس 1392 - ۱۶ قوس ۱۳۹۲
«هر زمان مقابل آینه میایستم یا یکی از عکسهای خود را نگاه میکنم، نفسم بند میآید و از دیدن خودم متنفر میشوم. من شخصی را میبینم که با تصوراتم فرق دارد و کاملاً برایم بیگانه است. بیشتر اوقات فکر میکنم زیر چشمانم گود افتاده یا برعکس دو کیسه سیاه و کبود در زیر آن قرار گرفته است. من از شکل بینی خودم هم متنفرم، زیرا بسیار بزرگ و گوشتی است و بخش زیادی از صورتم را گرفته. نیمه راستِ صورت من هم تفاوت زیادی با نیمه سمت چپ دارد؛ به همین دلیل هنگامی که در کنار دوستانم راه میروم، مدام در طرفی قرار میگیرم که آنها قسمت راست صورتم را ببینند. گردن من بسیار بلند است و هر زمان به آینه نگاه میکنم، فکر میکنم در حال تماشای یک مرغابی هستم. از همه بدتر تمام صورت من را جوش پوشانده و لکههای زشت اطرافِ آن را فرا گرفته است. این تصورات از ۴ سالهگی با من است و از همان دوران من از اینکه در بین مهمانان یا دوستانم قرار بگیرم، اجتناب میکردم. از همان زمان دچار وسواس شدم؛ به طوری که هر روز ۳۰ بار صورت خود را میشستم و چند بار لباسهایم را عوض میکردم. با وجود آنکه چند کیلو کمبود وزن داشتم، اما شروع به رژیم گرفتن کردم، زیرا تصور میکردم پاهایم بسیار چاقاند و شکم بزرگی دارم. برای چند سال سعی کردم تا حد ممکن در خانه بمانم و در مقابل چشم مردم قرار نگیرم.»
آنچه خواندید، توصیفات ریچل بوگان ۲۷ساله از کشور انگلستان است. این زن یکی از صـدهاهزار نفر در سراسر جهان است که از سندرم خودزشتپنداری یاBody dysmorphic disorder رنج میبرد. آمارها نشان میدهد، ۵۰ درصد از زنان از ظاهر خود راضی نیستند و بعضی از آنها عیبهای بسیار کوچک صورت و بدن خود را بسیار بزرگ میبینند. در بعضی از آنها این حالت بهقدری شدید است که علایمی مشابه سندرم BDD پیدا میکند.
این بیماری تا چه حد میتواند جدی شود؟
در بعضی بیماران مانند «حنی کمایل»، بیماری به قدری شدت پیدا کرده که او ۸ بار دست به خودکشی زده است. هر زمان این دختر به آینه نگاه میکرد، یک فرد چاق و بد هیکل با صورت زشت را میدید که زنده ماندنش هیچ ارزشی برای دیگران ندارد. یکی از عادات حنی، این بود که مدام سرتاپای دیگران را برانداز کرده و با خود مقایسه میکرد. بیماری حنی در ۹ سالهگی و زمانی که او علایم بلوغ را تجربه کرد، آغاز شد و بهتدریج شدت گرفت. این وضعیت تا جایی پیش رفت که او در ۱۲ سالهگی علاقهاش به غذا خوردن را از دست داد و شروع به استفاده از قرصهای ضد افسردهگی کرد. در ۱۵ سالهگی او برای اولین بار تصمیم به خودکشی گرفت و سعی کرد با مصرف همزمان چند قرص ضدافسردهگی، به زندهگی خود پایان دهد. او طی چند سال بعد، ۷ بار دیگر هم این کار را تکرار کرد تا اینکه سرانجام پزشکان متوجه ابتلای او به ناهنجاری خودزشتپنداری شدند و درمانهای روانشناسی را آغاز کردند. به طور کلی میتوان گفت شدت این بیماری در هر شخص نسبت به دیگری متفاوت است.
بسیاری از این افراد به دلیل رفتارها و احساسات خود، رابطه خوبی با دوستان و اعضای خانوادهشان ندارند و معمولاً تنهایی را تجربه میکنند. تفکرات مرتبط با خودکشی در این افراد معمولاً مشاهده میشود و تقریباً ۱۹ درصد از آنها به این موضوع فکر میکنند. آمارها نشان میدهد ۷ درصد از این افراد حتا اقدام به خودکشی هم کردهاند و متأسفانه در بعضی موارد هم در انجام این کار به موفقیت رسیدهاند.
منبع: سیمرغ
Comments are closed.