احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:8 جدی 1392 - ۰۷ جدی ۱۳۹۲
آنهایی که با تاریخ افغانستان سروکار داشته اند و دارند، بیتردید به انگلیسستیزی سنتی در متون تاریخی ما آشنا هستند. هر چند به طور گسترده، این انگلیسستیزی ریشه در شناخت شرقیها از جامعۀ غرب دارد اما حقیقتاً بخشهای از آن، ناشی از همان سیاست معروف انگلیسها بوده که میگویند:« تفرقه بیانداز و حکومت کن». یادآوری این نکته شاید در سیاستهای امروزی انگلستان منطقی نباشد اما هر از گاهی که مقامات انگلیس در قبال سیاستهایشان در افغانستان ابراز نظر میکنند، تردیدی ایجاد میشود که نشود تنها شرایط سیاست گذشتۀ انگلیس فرق کرده باشد و ماهیتش همانی باشد که بود.
دلیل این مقدمه آن است که به تازهگی یک مقام نظامی و ارشد انگلیس، از احتمال سقوط بخشی از افغانستان به دست طالبان خبر داده است. فرمانده نیروهای زمینی انگلستان گفته است که پس از سال ۲۰۱۴ و بعد از خروج کامل نیروهای انگلیس، مناطق جنوبی افغانستان به ویژه ولایت هلمند از سوی طالبان تصرف خواهد شد.
با اینحال، چنین بیانی دو وجه میتواند داشته باشد. یکی آن که انگلستان نیت داشته اهمیت نیروهای خودش در افغانستان را مانور بدهد و تفهیم کند که حضور نیروهای انگلیس در افغانستان از اثرگذاری بالایی برخوردار بوده است که این هم جز سخنی گزاف نیست. زیرا، طالبان نیروی سازمانیافته و منسجم نیستند. جنگ آنان یک جنگ چریکی است و بیشتر سعی در خرابکاری دارند تا تصرف یک منطقه. بیگمان که در چنین جنگی نیروهای امنیتی افغانستان توانایی مهار جنگ را دارند و نیز از یاد نبردهایم که حضور نیروهای انگلیس در بخشهای از افغانستان چهقدر تاثیرگذار بوده است. وجه دیگر این نیت، احتمالاً باخبری انگلیسها از قدرت و توانایی طالبان است که این گمان بیشتر به حقیقت قرین است. زیرا، یازده سال حضور انگلیسها در افغانستان در چارچوب نیروهای ایتلاف نشان داده است که انگلیسها گاهی سروسری با طالبان داشته اند. میشود به اکمالات طالبان از سوی انگلیسها در سال ۲۰۱۱ یاد کرد که رییس جمهور کرزی نیز چندینبار به آن اشاره داشته است. جدای از آن، بارها دیده شده که انگلیسها در موضع گیریهای سیاسیشان به طالبان امتیاز داده اند. اینکه امریکاییها حاضر شدند تا با طالبان مذاکره کنند، یک طرح انگلیسی بود. به این معنا که جریانی به نام گفتوگوهای صلح از پشت میز سیاستمداران انگلیس شکل گرفت و تا کنون ادامه دارد. افزون بر همۀ اینها هنوز فراموش نشده که انگلستان در تشکیل گروهی به نام طالبان نقش اساسی را داشته و بر مبنای شواهد، هنوز در تعیین سرنوشت این گروه انگلیسها تاثیرگذار اند. حالا پرسش این است که چه سری در سیاستهای انگلیس نهفته که گاهی داد مبارزه با طالبان را میدهد و باری هم فریاد همسویی را؟ اگر انگلیسها نیت ریشهکن کردن تروریسم طالبانی را در افغانستان دارند، پس چرا از یک نیروی پراگنده چنین هیولایی درست میکنند؟ در شرایط کنونی، طالبان را چونان قدرتی جلوه دادن هیچ معنای دیگری ندارد جز تضعیف روحیۀ مردم و نیروهای امنیتی افغانستان. انگلستان به عنوان یک کشور همکار افغانستان، طبق قراردادهای فیمابین مکلفیت حمایت از افغانستان را دارد. سقوط بخشی از این کشور به دست طالبان به همان اندازه که ناکامیدولت افغانستان را نشان میدهد، مایۀ شرمساری دولت انگلیس هم است که در تامین امنیت و همکاری با افغانستان عاجز بوده است. در نهایت میتوان گفت که اگر خیلی بدبینانه به سیاستهای انگلیس نگاه نشود و آن را در سیاست سنتی و قدیمی این کشور در افغانستان پیوند ندهیم، دست کم گزارهیی بهتر از این نمیتوان یافت که موضع انگلستان در افغانستان همیشه متناقض بوده و این کشور هیچوقت صادقانه در دفاع از منافع مردم افغانستان نایستاده است.
Comments are closed.