عوامل انگیزه‌کُش در کار و زنده‌گی

گزارشگر:29 جدی 1392 - ۲۸ جدی ۱۳۹۲

mandegar-3بخش نخست

بزرگ‌ترین و گران‌بهاترین منبع هر سازمان، افراد آن هستند. و بیشترین توانِ بالقوه برای رشد، بهره‌وری، عمل‌کرد، موفقیت و سودآوری، در مهارت‌ها و توانایی‌های افرادِ متوسط نهفته است.
البته می‌دانیم که نمی‌توانید به افراد دیگر انگیزه دهید، اما می‌توانید موانعی که آن‌ها را از انگیزه دادن به خودشان باز می‌دارد، از میان بردارید. همۀ بحثِ انگیزش دربارۀ خودانگیزشی است. به عنوان مدیر می‌توانید محیطی ایجاد کنید که این توان بالقوه برای خودانگیزشی به طور طبیعی و خود به خود آزاد شود.
بر اساس نظر رابرت هَف و همکارانش، یک شخص معمولی با ۵۰ درصد توانش کار می‌کند. ۵۰ درصد باقی‌ماندۀ روز تا حد زیادی هدر رفته و صرف مکالمه‌های بیهوده با همکاران، هدر دادن وقت در انترنت، دیر آمدن، زود رفتن، طولانی کردن ساعاتِ صرف قهوه و غذای نیم‌روز و پرداختن به کارهای شخصی می‌شود.
یکی از دلایل این هدر دادن وقت که از بزرگ‌ترین دلایل ضرر مالی هر سازمان است، این است که افراد انگیزه و تمرکز کافی برای انجام کار ندارند؛ دلیل اصلی آن نبود حس فوریت و مسیر صحیح برای انجام کار است. این چالشی است که یک مدیر خوب باید از عهده‌اش بربیاید.

از ۵۰ درصد استفاده نشده، بهره‌برداری کنید
وظیفۀ شما این است که از ۵۰ درصد استفاده‌نشده که اداره و شرکت برایش پول پرداخت می‌کند، بهره‌برداری کرده و آن زمان و انرژی را در مسیر انجام کار بیشتر و بهتر هدایت کنید.
هدف کسب‌وکار، کسب بیشترین بازگشت سرمایه از مقدار پولی است که در شرکت سرمایه‌گذاری شده است. هدف مدیر، کسب بیشترین نرخ بازده انرژی از افرادی است که در آن‌جا کار می‌کنند.
سرمایۀ انسانی شامل انرژی‌های ذهنی، احساسی و فیزیکی افراد است. شما به عنوان مدیر موظف استید که این سرمایۀ انسانی را حداکثر کرده و آن را بر دست‌یابی به ارزشمندترین و مهم‌ترین نتایج برای سازمان متمرکز کنید.

انگیزه‌کُش‌ها را از میان بردارید
دو انگیزه‌کُش اصلی در کار و زنده‌گی وجود دارند. هر دوی آن‌ها عواملی هستند که از کودکی آغاز شده و تا دوران بلوغ ادامه می‌یابد. اغلب، آن‌ها را به عنوان الگوهای عادتی منفی یا واکنش‌های شرطی به محرک‌ها می‌شناسند.
یکی از این انگیزه‌کش‌ها ترس از شکست است. این ترس مهم‌ترین مانع موفقیت و رشد در زنده‌گی فرد بالغ است. افراد به علت انتقاداتِ مخرب در کودکی با ترس از اشتباه یا شکست در کارشان بزرگ می‌شوند. این ترس به شکل نوعی معلولیت بروز می‌کند و افراد را از خطر کردن، داوطلب شدن برای وظایفِ جدید یا پیشرفت به هر شکلی باز می‌دارد. ترس از شکست همواره دلایل یا بهانه‌هایی برای اقدام نکردن ایجاد می‌کند.
دومین انگیزه‌کش، ترس از عدم پذیرش است. این مانع در ابتدای کودکی بروز می‌کند، یعنی زمانی که والدین به فرزندشان «عشق مشروط» می‌دهند. عشق و حمایتِ آن‌ها مشروط به عمل‌کرد کودک بر اساس معیارهای بالای نامشخصی است. در نتیجه کودک با حساسیتِ شدید به عقاید، نظرات و بازخورد دیگران، به‌خصوص رییسش در محیط کار، رشد می‌کند.
این ترس از عدم پذیرش شامل ترس از انتقاد، محکومیت و سرزنش و هم‌چنین ترس از اشتباه و شکست خوردن است. مدیران برتر کارمندان را بی‌قیدوشرط می‌پذیرند و باعث می‌شوند که کارمند در مواجهه با رییس و در محیط کار احساس آرامش و امنیت کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.