نقصِ عمدۀ برنامه‌های نامزدانِ ریاست‌جمهوری

گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی ـ عضو مجلس نماینده‌گان/ 23 دلو 1392 - ۲۲ دلو ۱۳۹۲

این روزها تب‌وتاب‌های انتخاباتی در کشور به گونۀ سرسام‌آوری بالا گرفته است. چه در رسانه‌ها و چه در روی خیابان‌ها می‌توان شاهد رونقِ بازار انتخاباتِ پیش رو بود. نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری از هر فرصتِ به‌دست‌آمده برای ریکلام کردنِ خود بهره می‌برند. یکی می‌گوید صلح مهم‌ترین مشکل افغانستان است و در اسرعِ وقت آن را تأمین می‌کند. دیگری دم از فقرزدایی می‌زند. یکی مشکل امنیت را در نبود نظام مکلفیتِ سربازی عنوان می‌کند، و دیگری وعدۀ گسترش رابطۀ افغانستان با جامعۀ جهانی را می‌دهد. mandegar-3اما در این‌میان آن‌چه غایب است، مکانیزم رسیدن به حلِ چنین مشکل‌هایی‌ست. آیا فقط با گفتن و شعار می‌توان کشور را از بحران‌های موجود نجات بخشید؟!

من تا هنوز با یک برنامۀ منسجم و مدون از سوی نامزدها که به گونۀ کارشناسانه به مشکلاتِ کشور پرداخته باشد، برنخورده‌ام. به همین بحثِ صلح نگاه کنید، هر کس از گفت‌وگو و مذاکره با مخالفان سخن می‌گوید، ولی هیچ‌کس نیست که بگوید این گفت‌وگوها چه‌گونه و بر چه اساسی قرار است انجام شود. آیا می‌توان با هر نوعِ مخالفتی کنار آمد؟ آیا آن‌ها که در پی براندازی نظام‌اند و هیچ اعتقادی به سازوکارهای دموکراتیک ندارند، می‌توانند در طرح صلحِ نامزدها بگنجند؟
باور من این است که ما برای برگزاری انتخاباتِ عادلانه و شفاف در کشور، نیاز به نهادینه‌سازیِ فرهنگ انتخابات داریم؛ فرهنگی که بر اساس آن، مردم تصمیم بگیرند به کی رای دهند و به کی رای ندهند. اگر با شعارهای دهان‌پرکن، مشکلاتی چون فساد، بی‌عدالتی، فقر و امثالهم حل می‌شد، بدون شک دولتِ فعلی باید دولتی موفق می‌بود. ولی می‌بینیم که برخوردهای سطحی‌گرایانه با مسایل نمی‌تواند حلال مشکلات باشد. تجربۀ تاریخی ملل و جوامع نشان داده که فقط در موجودیت اندیشه‌ورزی و رویکرد علمی به مسایل، می‌توان به حل آن‌ها نایل شد. این تجربه بدون شک برخاسته از فضا و اتمسفر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه است.
من به این باورم که بسیاری از نامزدهای ریاست‌جمهوری کشور ـ با همۀ احترامی که به همۀ آنان دارم ـ هنوز قادر به شناختِ کامل از جامعۀ افغانستان نشده‌اند. بحث شناخت‌شناسانه از جامعه برای تشخیص مشکل‌های آن بسیار پُراهمیت است. مرحوم دکتر علی شریعتی، متفکر و نظریه‌پرداز مسلمان، وقتی با تیوری‌ها و دیدگاه‌های وارداتی روبه‌رو می‌شد، سخنِ حکیمانه‌یی بر زبان می‌آورد. او می‌گفت در مورد هر جامعه باید به مسالۀ «جغرافیای حرف» توجه کرد. به گفتۀ شریعتی، هر حرف ـ که منظور او بیشتر تیوری بود ـ برای منطقه و محیط خاصی ساخته شده و اگر بخواهیم حرفی را در یک کشور دیگر استفاده کنیم، باید آن‌ را منطبق با شرایط آن کشور تعدیل کنیم. شریعتی تأکید می‌کرد که بعضاً یک حرف در یک کشور و جامعه سببِ خیر و فلاح می‌شود، ولی همان حرف ممکن است برای جامعۀ دیگر، مصیبت و بدبختی به‌بار آورد.
این موضوع برای کشور ما نیز حایز اهمیتِ فراوان می‌باشد. گاهی حرف‌های جذاب و زیبـا می‌شنوی، ولی آیا آن حرف‌های زیبا برای جامعه‌یی مثل افغانستان کارآیی و کاربرد دارد؟!
بخشی از مشکلات حکومت فعلی، در نادیده گرفتن و در اصل نشناختنِ شرایط کشور نهفته است. در این‌که اقتصاد پویا برای کشور می‌تواند مفید باشد، شکی وجود ندارد؛ ولی همین اقتصاد پویا وقتی با فضای جامعه سازگار ساخته نشود، احتمال دارد که سببِ فاجعه گردد. زیرا عده‌یی از تحلیل‌گران اقتصادی، سیاست بازار آزاد را در افغانستان به باد انتقاد می‌گیرند و باور دارند که این سیاست، شکاف‌های طبقاتی را به گونۀ چشم‌گیری افزایش بخشیده است. حال آن‌که امروزه ثابت شده که هیچ کشوری با اقتصاد رهبری شده به شکل کشورهای سابق کمونیستی، نمی‌تواند از پسِ نیازهای اقتصادی جامعه بیرون شود و کشور را به تعالی، رشد و شکوفایی برساند. اقتصاد بازار، سیاست درستی است، ولی مشکل این‌جاست که آن را باید با شرایط کشور وفق داد و بر اساس اتمسفر موجود در جامعه از آن استفاده کرد. در نظر نگرفتن شرایط یک جامعه و به‌اصطلاح برخوردهای ملانقطی کردن با وضعیت، به این می‌ماند که کشاورزی بدون در نظرداشت وضعیت اقلیمی محیطش، بذری را بیافشاند که در خاک و زمینش حاصل نمی‌دهد. بدون شک همه به چنین کشاورزی خواهند خندید.
وقتی کشاورز نیاز به تحلیل وضعیت آب‌وخاکِ خود دارد، به طریق اولی سیاست‌مدار بیشتر از او به چنین شناختی نیازمند است. من وقتی می‌گویم که در برنامه‌های نامزدها به آن مسایلی که نشان دهد که هدف‌های آن‌ها چه‌گونه و با چه مکانیزمی در جامعه تأمین خواهند شد برنخورده‌ام و یا کمتر برخورده‌ام، منظور چنین برداشتی است. یعنی این‌که باید جامعه و مردمِ خود را شناخت و بر اساس مشکلات آن‌ها برنامه‌ریزی کرد و چنان برنامه‌هایی را تدوین کرد که قابلیت اجرایی شدن، داشته باشند. با گرته‌برداری و عدم تطبیق شرایط، ما راه به جایی نخواهیم برد. به صورت واضح می‌خواهم این سخن را بگویم که حتا در شعارهای انتخاباتی برخی از نامزدها، می‌توان نشانه‌های تقلید و گرته‌برداری از کشورهای همسایه را به‌وضاحت دید. آیا شرایط و مشکلاتِ آن‌ها مثل شرایط و مشکلاتِ ماست؟!
بدون شک که چنین نیست. پس سیاست‌مدارانِ ما باید از دانش جدید استفاده کنند، ولی نیاز دارند که آن را برای شرایط افغانستان بازتولید کنند. تیوری‌های جامعه‌شناسی ممکن است در بسیاری از کشورها یک‌سان باشد، ولی نوع استفاده از این تیوری‌ها در جوامع مختلف فرق می‌کند. ما نیاز به چنین شناختی داریم. شناختی مبتنی بر علم و دانشِ روز، ولی با این توانایی که باید آن را بومی بسازیم. برنامه‌های نامزدها همه خوب است، همه عالی است، ولی به‌راستی این برنامه‌ها چه‌قدر قابل اجرا اند؟ آیا نامزدها به این موضوع نیز توجه نشان داده‌اند؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.