احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ 22 ثور 1393 - ۲۱ ثور ۱۳۹۳
مسالۀ ورود فارغانِ مکاتب به دانشگاهها با گذشتِ هر سال پیچیدهتر میشود و شمار کسانی که نمیتوانند از سد کانکور عبور کنند نیز بیشتر میگردد.
کانکورِ ۱۳۹۳ افزون بر آنکه بیشتر از نیمِ افراد شرکتکننده را بینتیجه و یا ناکام ساخت، با چالشها و دشواریهای زیادی همراه بود. شفافیتِ آزمون در برخی ولایات مورد تردید قرار گرفت و حتا از خرید و فروشِ سوالات نیز سخن رفت. صدای اعتراض در شماری از ولایات بلند شد و در ولایتهای هرات و لوگر هم برگزاری کانکور در روز معین از سوی وزارت تحصیلات عالی بهدلیل تقلباتِ سازمانیافته ملغا اعلان شد.
طرحِ حذف کانکور:
ناکامی یکصدوبیستهزار فارغ صنف ۱۲ در آزمون کانکور امسال، پای وزیر تحصیلات عالی را به مجلس نمایندهگان کشاند تا به پرسشهای اعضای مجلس در این مورد پاسخ بگوید. وزیر تحصیلات عالی از نیاز به حذف کانکور در مجلس سخن گفت و خواهانِ ورود فارغان متقاضی دورۀ ثانوی مکاتب به دانشگاهها و موسسات تحصیلی بر اساسِ نمرات سهسالۀ آنها در دورۀ لیسه شد. از نظر وزیر تحصیلات عالی، این روش میتواند کیفیت تحصیل در دانشگاهها را بالا ببرد.
اما حذف کانکور مطابق طرح وزیر تحصیلات عالی و معرفی شاگردانِ دارای نمرات بلند از سوی وزارت معارف، مصداق همان ضربالمثل محلیِ رفتن از زیر چکک به زیر ناودان است! چهگونه میتوان این طرح را در کشوری که دولتِ آن فاسدترین دولتِ روی زمین است، بهدور از فساد و بیعدالتی به انجام رساند؟
این طرح بر چالش و پیچیدهگی معضلِ فارغان دورۀ ثانوی و سپس دانشگاهها میافزاید، رشوت و فساد را افزایش میدهد، جای شاگردان لایق را شاگردان صاحبِ زر و زور میگیرد. این طرح در واقع یک فرافکنی از سوی وزارت تحصیلات عالیست که میخواهد مشکلِ ناشی از سیستم کانکور و مکانیسم ورود فارغان دوران ثانوی مکاتب را به دانشگاهها، از خود دور کند و آن را به گردن وزارت معارف اندازد.
کانکور؛ مشکلساز یا مشکلگشا؟
نخستین معضل کانکور در افغانستان، باقی ماندن لشکری از فارغانِ دوران ثانوی مکاتب است که موفق نمیشوند از سد کانکور عبور کنند. در سالهای اخیر از هر هزار نفر فارغ لیسهها، تنها صد نفر به دانشگاهها راه یافتهاند. این در حالیست که تناسب میان شمار فارغانِ دوران ثانوی و کمیت راهیافتهگان به موسسات تحصیلی، بهصورت فزاینده حالت معکوس میگیرد.
دومین معضل برآمده از کانکور این است که کانکور، بسیاری از فارغان دوران ثانوی مکتب یا لیسه را بدون در نظرداشت استعداد و علایق آنها وارد دوران تحصیل در دانشگاهها میکند. اگر تعدادی از فارغان کامیابشده از سد کانکور بر مبنای علایق و خواست خود وارد رشتههای مورد نظر تحصیلی شوند، درصد بیشتری از آنان در حالت ناگزیری وارد رشتههای تحصیلییی میشوند که نه تنها مطابق علایقشان نیست، که حتا مطابق استعداد و ظرفیتهای تحصیلیشان نیست. تقسیمات فارغان لیسهها پس از عبور از سد کانکور به رشتههای تحصیلی در دانشگاهها و موسسات تحصیلی عالی و نیمه عالی، در واقع یک «تبر تقسیم» است. چنین حالتی، کانکور را به جای یک فرصت برای شاگردان مستعد و مشتاق تحصیل، به یک نگرانی و تهدید و ابزار قمار تبدیل میسازد.
سومین مشکل کانکور، به تبعاتِ پایان تحصیل دانشجویان در موسسات تحصیلی برمیگردد. همان دهها و شاید صدها هزار نفری که با عبور از سد کانکور وارد مؤسسات تحصیلی میشوند، پس از چهار یا پنج سال تحصیل با توجه به کیفیت پایین تحصیل، به بازار کار راه نمییابند و نتیجۀ آن در آیندۀ نه چندان دور، شکلگیری مشکلات عظیم اجتماعییی است که افغانستان را با لشکر بزرگی از تحصیلیافتهگانِ غیرمتخصص اما معترض و متقاضی روبهرو میسازد.
راهحل چیست؟
یکی از راههای حل اساسی، ایجاد تغییر در کانکور و تغییر در نظام معارف است. در این تغییر تنها بخشی از راهیافتهگان به دانشگاه و موسسات تحصیلات عالی مد نظر قرار ندارند؛ بلکه شامل موقعیت و سرنوشتِ تمام فارغان دورۀ ثانوی مکاتب بدون استثنا میشود. اما این تغییر میباید در دو نکتۀ اساسی متمرکز شود:
الف: انتقال کانکور از دورۀ ثانوی به دورۀ ابتدایی مکتب:
طرح کانکور دوران ابتدایی مکتب در سال ۱۳۵۴خورشیدی(۱۹۷۵عیسوی) در نظام معارف افغانستان از سوی حکومت جمهوری سردار محمدداوود روی دست گرفته شد. بر مبنای این سیستم، دوران ابتدایی مکتب از شش سال به هشت سال یعنی تا صنف هشتم افزایش یافت. سپس ورود شاگردان به دوران ثانوی مکتب به موفقیت آنها در امتحات کانکور برمیگشت. اما بزرگترین نقص این سیستم به سه موضوع اساسی مربوط میشد:
نخستـ شاگردان در این کانکور، به دو دستۀ کامیاب و ناکام تقسیم میشدند و شاگردان ناکام نمیتوانستند وارد دوران ثانوی مکتب شوند.
دومـ عدم اثرگذاری سایر عوامل مهم در کامیابی شاگردان چون: نمرات هشت صنف دوران ابتدایی و عملکردشاگرد در محیط تعلیم و مکتب از نظر اداره و معلمین.
سومـ نبود مکاتب متنوع مسلکی و حرفهیی جهت جذب و آموزشِ فارغان دوران ابتدایی برای ورود به دانشگاهها و موسسات عالی تحصیلی و یا آموزش در جهت فراگیری حرفههای مختلف.
بنابراین، انتقال کانکور از پایان دوران ثانوی به پایان دوران ابتدایی مکتب، زمانی معضل کانکور و مشکل راهیابی به دانشگاهها و مؤسسات تحصیلی را حل میکند که قبل از همه به حل سه مشکل یادشده در بالا توجه شود. این امر، مستلزم تغییر در نظام معارف و تحصیلات عالی است.
ب: تغییر در نظام معارف و سیستم مکاتب:
تغییر نظام معارف در جهت انتقال کانکور از پایان دوران ثانوی مکتب به پایان دوران ابتدایی، مستلزم زمینهها و شرایط زیر است:
۱ـ تغییر دورۀ ابتدایی از شش به هشت سال:
برنامۀ انتقال کانکور پس از این تغییر، مشمول شاگردان صنف هشتم این دوران میشود. کانکور دورۀ ابتدایی نه برای تقسیم شاگردان به دو گروه ناکام و کامیاب، بلکه آزمایشی در جهت تثبیت موقعیت و جایگاه آنها برای ادامۀ تعلیم در دوران ثانوی در دستههای مختلف مکاتب است. فارغان دوران ابتدایی مکاتب، در دوران ثانوی خود را برای ورود به دانشگاهها و مؤسسات عالی و نیمهعالی تحصیلی و کسب مهارتهای فنی و مسلکی آماده میکنند. اما این کانکور تنها یکی از معیارهای تعیین موقعیت دورۀ ثانوی مکتب خواهد بود، در حالی که دو معیار دیگر لازمۀ این روند محسوب میشود:
نخستـ نتایج امتحان تمام سالهای دوران ابتدایی مکتب.
دومـ دیدگاه و ارزیابی ادارۀ مکتب و معلمین صنوف و مضامین درسی این دوره در مورد خصوصیتهای فردی و اجتماعی شاگرد در طول دوران ابتدایی.
شاگردان دوران ابتدایی مکتب پس از صنف هشتم بر مبنای معیار سهگانۀ کانکور، نمرات هشت سال دوران ابتدایی و ارزیابی معلمین و ادارۀ مکتب وارد یکی از مکاتب دوران ثانوی شوند.
۲ـ دستهبندی مکاتب دوران ثانوی به کتگوریهای مختلف:
ذکاوت، توانایی و علایق شاگردان در آموزش و فراگیری علم و دانش، در دوران ابتدایی و ثانوی مکتب و سپس که وارد دوران تحصیل و تخصص میشوند، یکسان و مشابه نیست. این تفاوت و ناهمسانی، نیاز به دستهبندی مکاتب در دوران ثانوی و یا ایجاد صنفهای متفاوت و مختلف را در یک مکتب جهت آمادهسازی شاگردان به تحصیلات عالی، تخصص، کسب مهارتهای فنی و اشتغال، اجتنابناپذیر میسازد. با توجه به این تغییر و نیاز، مکاتب دوران ثانوی در بخشها و کتگوریهای زیر قابل دستهبندی است:
الفـ مکاتب دارای نصاب بالا و بسیار باکیفیت:
این کتگوری شامل مکاتب دارای نصاب درسی بالا و دارای برنامههای عالی آموزش و پرورش در دو بخش علوم اجتماعی و طبیعی و یا بخشهای بیشتر جهت ورود شاگردان به دانشگاهها و مؤسسات عالی تحصیلی میشود. زمان آموزش در این مکاتب از پنج تا شش سال مد نظر قرار گیرد. کیفیت بالای نصاب درسی از ویژهگیهای اصلی این مکاتب است. دانش آموزانی که این دوران را با موفقیت پشت سر میگذارند، بدون کانکور وارد دانشگاه میشوند.
بـ مکاتب دارای برنامۀ متوسط:
مکاتب دارای برنامههای نصاب درسی متوسط در جهت آمادهسازی شاگردان برای تحصیلات عالی معادل دانشگاهها، تحصیلات نیمهعالی و پایینتر از آن. این نوع مکاتب نیز در داخل به دستههای مختلف بر مبنای مضامین و نصاب درسی تقسیم میشود.
جـ مکاتب دارای نصاب درسی نیمهمتوسط و پایین:
کتگوری سوم شامل انواع مکاتبی میشود که با نصاب و برنامۀ تعلیمی متفاوت از نصاب درسی کتگوری اول و دوم، شاگردان را به فراگیری انواع مسلکها و حرفهها بهصورت تخصصی در دورۀ ثانوی و دورههای تحصیلات تخصصی بالاتر از آن آماده میکنند. مکاتب این کتگوری نیز بر مبنای مضامین درسی و رشتههای مختلف میتواند متنوع و دارای درجات متفاوت آموزش و پرورش باشد.
۳ـ تشکیل صنوف متفاوت بهجای تشکیل مکاتب مختلف:
اگر تغییر و ایجاد مکاتب مختلف در کتگوریها با سطح و سویههای متفاوت بنا بر عواملی نامحتمل و غیرعملی باشد، تشکیل صنوف مختلف در مکاتب با سطح و سویههای متفاوت میتواند به عنوان یک گزینۀ آسان و عملی مورد استفاده قرار گیرد. مکاتب و صنوف مختلفی که در سطح و سویههای متفاوت دستهبندی میشوند، دارای نصاب درسی متفاوت خواهند بود. این نصاب از سوی متخصصینِ معارف بر مبنای توانایی و ظرفیت شاگردانی که با معیارهای مشخص وارد این مکاتب و صنوف میشوند، تدوین و تنظیم میگردد. حضور و ادامۀ تعلیم شاگردان در کتگوریهای مختلفِ این مکاتب و صنوف مختلف و متفاوت در انطباق با کتگوریها، بر مبنای ضعف و قابلیتِ آنها تغییر مییابد. این تغییر و نقل مکان بهصورت ارتقا و تنزیل عملی خواهد شد.
Comments are closed.