احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:4 سرطان 1393 - ۰۳ سرطان ۱۳۹۳
بخش نخست
بر اساس تحقیق جینگجینگ ما (Jingjing Ma) و نیلجی. روئس (Neal J. Roese) پاداشهایی که سنجشپذیریِ آنها کمتر است، رضایت بیشتری ایجاد میکنند.
در یکی از برنامههای تلویزیونی محبوب امریکا، از طرفِ یک تهیهکنندۀ معروف به خوانندۀ جوانی جایزهیی داده شد؛ اما این جایزه پول نقد نبود، بلکه یک موتر اسپورت بود. آن هنرمند این جایزۀ پُرزرقوبرق را با وجود اعتراضِ مدیر برنامههای خود که ادعا میکرد ارزش این جایزه کمتر از جایزههای عادی برنامه است، قبول کرد.
اما چرا باید شخصی از یک جایزۀ کمارزشتر راضی باشد؟
بر اساس تحقیقاتِ روئس، استاد بازاریابی و جینگجینگ ما، دانشجوی دکترای دانشکدۀ مدیریت کلاگ، تمام این موارد به نحوۀ «سنجش»ِ این جایزه بستهگی دارد.
این دو کارشناس میگویند وقتی سنجشپذیریِ پاداش یا جایزهیی کم باشد، این احتمال را که گیرنده آن را مقایسه کند، کمتر میشود و این امر خود باعث افزایشِ رضایتِ او میشود.
تأکید بر جنبۀ مثبت
اولین باری که «ما» به اثر قابلیت سنجش پاداش اشاره کرد، در دورانِ دانشجویی و هنگام تحقیق در مورد اقلیتهای قومی روستایی کشورش چین بود. او میگوید: «من متوجه شدم کسانی که در این اجتماع زندهگی میکنند، چیزهایی را که به دست میآورند، به ندرت با کسانی که دریافتی مالی بیشتری دارند، مقایسه میکنند. آنها بر روی آنچه دارند تمرکز میکنند، حتا اگر کمتر از دیگران داشته باشند. من هم به گروه اقلیت در چین تعلق داشتم و با مشاهدۀ این الگوی رفتاری، انگیزه پیدا کردم تا نحوۀ تسکین احساس ناراحتیِ ناشی از توزیع ناعادلانۀ پاداش را مطالعه کنم».
نتایج یکسانی که به دست میآمد؛ یعنی دریافت پاداشهای غیرقابل سنجش که حتا در صورت وجود نابرابری همچنان نارضایتی کمتری به دنبال داشت، بسیار جالب و گیرا بود.
«ما» همکاری با روئس را شروع کرد. تمرکز تحقیقات وی بر روی احساس پشیمانی و نحوۀ انجام مقایسههای بدون وقفۀ مردم بود. او میگوید: «آیا این موضوع اهمیت دارد که پاداشها چهگونه ارایه شوند؟ مردم معمولاً از رفتار ناعادلانه ناراحت میشوند، اما ما به این نتیجه رسیدیم که اگر پاداشها از نظر عدد و رقم کمتر قابلیت اندازهگیری را داشته باشند، مردم معمولاً کمتر نسبت به ناعادلانه بودنِ آن حساسیت نشان میدهند».
محققان چارچوبی را به نام «تیوری قابلیت ارزیابی کلی» تعیین کردند که سه روشِ پایه را مشخص میکند. در این روش، افراد بخشهایی را برای استخراج اطلاعات در مورد ارزش ذهنیِ خود مقایسه میکنند. ما ممکن است از تجربۀ غیرقابل انکارِ خود از جهان، برای سنجش مطلوبیتِ یک مورد استفاده کنیم.(به طور مثال: دانش ذاتی ما در مورد هوای ۶۰ درجۀ سلسیوس به ما میگوید که این دما بسیار گرم است، اما در مورد ۲۱ درجه میگوید که این دما بسیار لذتبخش است).
Comments are closed.