احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ 30 سرطان 1393 - ۲۹ سرطان ۱۳۹۳
چند روز است که بر اساسِ طرحِ توافقشده میان دو ستاد انتخاباتی، تفتیش و بازشماریِ صد در صدِ آرای انتخاباتِ دورِ دوم آغاز شده؛ ولی در همین آغاز میتوان حس کرد که این روند خالی از اشکالهای جدی نیست. نمایندهگانِ گروه فنیِ تیم اصلاحات و همگرایی، از کُندی روند انتقاد کردهاند و نمایندهگان تیم تحول و تداوم، از نوعِ تفتیش و بررسیِ صندوقها راضی نیستند.
روز شنبه که این روند وارد سومین روزِ خود شد، چیزی نمانده بود که گروه فنی تیمِ تحول و تداوم در اعتراض به نوع بررسیِ آرا، کمیسیون انتخابات را ترک کند. کمیسیون انتخابات نیز در واکنش به این موضعگیریها، از عدم تجربه در خصوص چنین بررسیهایی سخن میگوید و میخواهد به هر نحو که شده، روی اشکالهای جدیِ روند بازرسیِ آرا سرپوش بگذارد.
آنان که جهان را با تقلبهای سازمانیافتۀ خود به حیرت اندر کردهاند، حالا از بیتجربهگی در عرصۀ بازرسیِ آرا مینالند. البته نقش ناظرانِ بینالمللی و متخصصانِ سازمان ملل که برای حلِ مشکلاتِ انتخاباتی پا پیش گذاشتهاند، خلافِ وعدههای پیشین چندان برجسته نمینماید و اصلاً مشخص نیست که این افراد چه نقشی در بازرسیِ آرا و جدا کردنِ آرای پاک از تقلبی دارند.
انتظار میرفت که بر اساسِ توافقِ پیشین میان دو نامزد انتخابات، بررسی و بازرسیِ صندوقها بهوسیلۀ بازرسانِ سازمان ملل متحد انجام شود، تا از یکطرف قناعتِ تیمهای انتخاباتی فراهم آید و از سوی دیگر، رایدهندهگان دوباره به «فرهنگ انتخابات» برگردند و به آن اعتماد کنند.
در حال حاضر، نسبت به کمیسیونهای انتخاباتی و در کل انتخابات در میان مردم، نوعی بیاعتمادیِ توام با نگرانی خلق شده است. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، بدون شک ارزشهای مردمسالارانه در کشور دچار آسیب میشود. مهمترین آسیب، عمدتاً از ناحیۀ اعتمادِ رایدهندهگان به روند انتخابات میتواند نشأت گیرد. اگر در کشوری مردم به نتیجۀ رای خود باور نداشته باشند، دیگر به سلامتِ نظام نیز اعتماد نمیکنند.
مردم افغانستان یک بار بهصورتِ مشهود و یک بار هم به صورت پنهان، دچار چنین وضعیتی شدهاند. در انتخابات اولِ ریاستجمهوری بهصورتِ پنهان با آرای مردم بازی سیاسی صورت گرفت و نتیجۀ انتخابات برخلافِ رای مردم، به نفع بازندۀ انتخابات مصادره شد. اما در انتخابات دومِ ریاست جمهوری که مردم متوجه وضعیت شده بودند و اوضاع را زیر نظر داشتند، بهصورتِ علنی و در روپوش مصلحتهای ملی، با آرای مردم بازی سیاسی صورت گرفت و یک بار دیگر، بازندۀ انتخابات برندۀ انتخابات شد.
فرهنگِ انتخابات و رایگیری زمانی به بنبست میرسد که بازنده و برنده جایهای خود را تعویض کنند. در نظامهای مردمسالار، هیچ مصلحتی نمیتواند فراتر از دموکراسی باشد. اگر ارزشهای مردمسالاری به نفعِ ارزشهای دیگر مصادره شود، کشور به سمت تکصدایی و تکقطبی شدن خواهد رفت و عملاً از درونِ ارزشهای انتخاباتی، حکومتهای توتالیری بیرون خواهند شد. احتمال برگشت به گذشته که زیاد از آن سخن گفته میشود و بیشتر از سخن گفتن، بیم تحققِ آن وجود دارد، به معنای معطل کردنِ ارزشهای دموکراتیک و مصادرۀ آنها با چیزهای دیگر، مثل مصلحت و یا منافعِ ملی است.
رییسجمهور کرزی جفای بزرگی بر افغانستان روا داشته است. او چنان خود را به زور بر جامعه تحمیل کرد که حالا فقط میراثِ او برای حکومتهای آینده را میتوان در فسادِ گسترده، قدرتهای مافیایی و فرهنگِ مصادرۀ ارزشهای مدرن به نفعِ ارزشهای پیشامدرن و حتا پیشا پیشامدرن مشاهده کرد.
آقای کرزی خلاف باورِ برخی نزدیکان و مریدانِ او، سیاستمداری غیراخلاقی بود؛ سیاستمداری که صداقتِ کمتر و آزِ بیشتر داشت. من وقتی با فعل گذشته از او سخن میگویم، به این معناست که آقای کرزی دیگر در زمانِ حال وجود ندارد. او خودش را در تمامیتخواهی و زیادهطلبیهایش مدفون کرد.
افغانستانِ پساطالبانی، نیاز به رییسجمهوری داشت که که اهلِ خرد سیاسی میبود؛ رییسجمهوری که زمینه را در دورِ اول برای کنار گذاشتنِ خود پس از مأموریتِ مهم و تاریخیِ دورۀ انتقالی فراهم میکرد.
مردم افغانستان در سیزده سال گذشته، دستکم باید با سه چهره در مدیریت کلانِ کشور روبهرو میشدند. این حرفها شاید برای برخیها چندان با نظریهپردازیهای سیاسی همخوانی نداشته باشد، ولی بدون شک پاسخ خوبی برای شرایط افغانستان میتواند باشد. کرزی اما چنین سیاستمداری نبود و نتوانست از افغانستان کشوری با معیارهای دموکراتیک بسازد. او حالا پس از سیزده سال متوجه شده که نظامِ بازار آزاد برای افغانستان نظام مناسبِ اقتصادی نبوده است. نمیدانم الگوی اقتصادییی را که آقای کرزی پس از سیزده سال تجربۀ حکومتداری برای افغانستان در نظر دارد، کدام الگو است. شاید روحِ یکی از رهبران کودتای هفت ثور به بدنِ او حلول کرده باشد و حالا از اقتصاد دولتی حمایت کند. این دیدگاه حتا در عرصۀ انتخابات نیز به چشم میخورد.
آقای کرزی همچنان کارگردان اصلیِ سناریوی انتخابات باقی مانده است. او عقل کلِ انتخاباتِ افغانستان است و هیچ زعیمی را اصلحتر از خویش برای این کشورِ غارتشده به وسیلۀ خودش و اطرافیانش نمیداند. مثل این است که آقای کرزی، افغانستان را مساعدترین کشور جهان برای غارتگری تشخیص داده است. امروز اگر چیزی به نام بنبستِ انتخابات را شاهدیم، آنهم از برکتِ دستاندازیها و مداخلاتِ رییسجمهوری است. البته، این پایانِ کار نیست و بار دیگر، انتخابات بهوسیلۀ او به بنبستی تازه رسیده است.
روز گذشته، نمایندهگان فنیِ تیم تحول و تداوم از حضور در کمیسیونِ انتخابات برای نظارت بر روند بازرسیِ آرا اجتناب ورزیدند. این نخستین نشانههای آغازِ بحرانی تازه باید پنداشته شود که میتواند نتیجۀ انتخابات را بازهم با تأخیر روبهرو کنـد.
Comments are closed.