احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





دیدگاه‌های شولوخُف دربارۀ: ادبیات و زنده‌گی، نوشتۀ خلاق و نقد ادبی

گزارشگر:29 میزان 1393 - ۲۸ میزان ۱۳۹۳

بخش سوم و پایانی

mnandegar-3نویسنده: ل. یاکیمنکو
برگردان: م. ساغرنیا
شولوخُف بارها به ‌مسالۀ رابطۀ میان نویسندۀ روس و خواننده‌گانِ آثارش پرداخته است، و هر جا و هر گاه که از ادبیات و زنده‌گی سخن گفته و یا به‌ مسالۀ زبان و عناصر مؤثر در کیفیت و شایسته‌گی هنر و ادبیات پرداخته، این نکته را نیز همواره در نظر داشته و هرگز از آن غافل نمانده است. شولوخُف می‌گوید: «نویسنده هرگز نباید در نوشتن شتاب ورزد… برای نویسنده چیزی خطرناک‌تر و زیان‌بارتر از شتاب‌زده‌گی نیست.»[۱۱]

شولوخُف در سال ۱۹۵۵، در جلسات کنگرۀ نویسنده‌گان جوان که در «روستوف» تشکیل شد، در ضمن رهنمودهایی صمیمانه خطاب به‌نویسنده‌گان جوانی که در کنگره شرکت کرده بودند، می‌گوید:
«رفقای جوان من: آن‌چه در این‌جا باید به‌شما بگویم این نکته است که برای یک نویسندۀ جوان و تازه‍‌کار، اوضاع همیشه بر وفقِ مراد نیست. نویسندۀ جوان، کار بسیار مشکلی در پیش دارد، و بی‌پرده‌تر بگویم، در این راهی که گام نهاده‌اید با مشکلات و سختی‌های بسیار روبه‌رو خواهید بود. اما با وجود این از کار نهراسید؛ در بیان آن‌چه هنوز در شما به‌تکامل و بلوغ نرسیده است، شتاب نکنید؛ تا زمان گفتن نرسیده است نگویید. برای نوشتنِ کتابی باارزش که از خود نشانه‌یی باقی بگذارد و برای خلق اثری که بتواند در برابر آزمون زمان ایستاده‌گی کند و بماند، رعایت این نکته بسیار ضرورت دارد.»
برای خلق یک اثر هنری که از «آزمون زمان» سرفراز بیرون آید، زمان لازم است و نیز بسیار آراستن و پیراستن و بسیار پرداختن و صیقل زدن…
شولوخُف به‌خاطر کندی در نوشتن، برای پذیرش هرگونه انتقاد و خرده‌گیری و حتا سرزنش و ناسزا آماده است؛ و این چیزی است که خود نیز در مراسمی که به‌مناسبت بیست‌وپنجمین سالگرد فعالیت هنری و ادبی وی برگزار شد، به‌صراحت از آن سخن گفته است:
«من با اصرار تمام، همیشه این حق را برای خود حفظ می‌کنم که بسیار کُندتر از آن‌چه خواننده‌های آثارم از من انتظار دارند، بنویسم؛ به‌شرط آن‌که این کندی و تأخیر با کیفیت هنری کارِ من قابل توجیه باشد و با شایسته‌گی و عظمت هنر، به‌طور کلی، ارتباط داشته باشد… کتاب‌های بد را به‌سرعت می‌توان نوشت، اما نوشتن و خلق آثار با ارزش و خوب به‌زمان نیاز دارد.»
و چند سال بعد، در خلال یک سخنرانی رادیویی می‌گوید:
«… شاید من اشتباه می‌کنم؛ اما وقتی به‌مشکل هنر نوشتن می‌اندیشید، به‌این نتیجه می‌رسید که: بگذار کار خسته‌کننده و طولانی باشد، به‌شرط آن که آن‌چه اندیشه و دست‌های‌تان می‌آفریند اصیل، قابل اعتماد، محکم و استوار باشد. به‌شرط آن‌که آن‌چه خلق می‌کنید، از تأثیر و کاربرد شایسته‌یی برخوردار باشد و تا آن‌جا که ممکن است، به‌کسانی که اثر را به‌خاطر آنان آفریده‌اید، خدمت کند.»
شولوخُف در قلمرو هنر و ادبیات از خود انتظارهای بزرگی دارد، و بدین سبب در ارزیابی و سنجش آثار همکارانِ نویسنده‌اش نیز بسیار دقیق، آشتی‌ناپذیر و سخت‌گیر است. شولوخُف با درک ضرورت و اهمیت کار، در مورد نویسنده‌گان جوان نیز همین روش دقیق و خشن را اعمال می‌کند.
تجربه‌های تلخ و ناگوار شولوخُف در این راه به ‌او می‌آموخته است که هر نویسندۀ جوانی به ‌تشویق و حمایتِ صمیمانه و صادقانه نیاز دارد. اما حمایت و هواداری از نویسندۀ جوان به‌آن مفهوم نیست که به‌ستایش او بنشینید، و یا در برابر انتقادهای درست و سازنده از او طرف‌داری و حمایت کنید. بهترین شیوۀ حمایت و تشویق هر نویسندۀ جوان و نوپا، انتقاد صریح و سازنده، انتقاد صادقانه و بی‌ریا از کار او است. این انتقاد باید بر مبنای خواست‌ها و ضرورت‌های متعالی هنر باشد، که خود بزرگ‌ترین کمک به‌نویسنده‌گان جوان «بریده از خاک» و بیگانه با زمین است.
شولوخُف، در ضمن سخنانی که در کنگرۀ نویسنده‌گان قزاقستان ایراد کرده است، با قرینه‌سازی و تشبیهاتِ بسیار شاعرانه نشان می‌دهد که چه راهی را باید در تشویق و تربیت نویسنده‌گان جوان در پیش گرفت. شولوخُف در خلال مشخص کردن دیدگاهش، در این باره می‌گوید:
« و اما در مورد انتقاد از نویسنده‌گان جوان و تازه کار…، باید به‌آنان و کارشان سخت‌گیری و علاقه‌یی پدرانه نشان داد. در این‌باره که عقاب زرّین به‌جوجه‌هایش چه‌گونه پرواز می‌آموزد، چیزهایی شنیده‌ام. می‌گویند جوجه عقاب‌ها وقتی به ‌مرحلۀ پرواز می‌رسند، عقاب نر آن‌ها را بر بال‌های‌شان می‌نشاند و در گسترۀ آسمان به ‌پرواز در می‌آید و بی‌آن که بگذارد سقوط کنند، وادارشان می‌کند که به‌پرواز درآیند؛ مجبورشان می‌کند که اوج بگیرند و بالاتر و بالاتر پرواز کنند، در حالی که عقاب نر همچنان مواظب آن‌ها است که مبادا به‌خاک بیفتند. عقاب این کار را آن قدر ادامه می‌دهد تا جوجه عقاب‌ها به‌کلی خسته شوند. در حقیقت پس از آموزش و تمرین‌هایی از این‌گونه است که عقاب زرین می‌آموزد چه‌گونه اوج بگیرد و در بلندی‌های آسمان به‌پرواز درآید… ما نیز باید نویسنده‌گان نوپا و جوان‌مان را این گونه تربیت کنیم. باید آن‌ها را وادار کنیم که هر لحظه اوج بگیرند و بالاتر و بالاتر پرواز کنند؛ و در آسمان ادبیات به‌عقاب‌های زرین بلندپرواز بدل شوند، و نه چون ماکیان و کلاغان مردارخوار، که همواره این‌جا و آن‌جا زمین و زباله بپالند.»
از نظر شولوخُف، نویسنده‌گان جوان «امیدهای آینده»اند؛ پشتوانه‌هایی هستند تا ادبیات همیشه جوان و زنده بماند و هرگز فرتوت و ناتوان نشود، و هرگز سستی و ضعف در آن راه نیابد. به ‌همین دلیل است که شولوخُف عقیده دارد در آموزش و تشویق و حمایت نویسنده‌گان جوان، از هیچ کوششی نباید فروگذار کرد.
نامه‌های شولوخُف و مکاتباتش با دیگر نویسنده‌گان به‌موقع خود انتشار خواهد یافت. در این‌جا، با توجه به‌موضوع مورد بحث، تنها به‌یک مورد آن اشاره می‌کنم. این نامه که شولوخُف آن را در پاسخ یکی از نویسنده‌گان شوروی نوشته است، نشان می‌دهد که چه‌گونه خشن‌ترین و تندترین انتقادها نیز می‌تواند نویسنده را در کارش تشویق و ترغیب کند. شولوخُف در این نامه می‌نویسد:
«میخاییل الکسنادروویچ عزیز
از نامه‌یی که به‌من نوشته‌یی، بی‌نهایت سپاس‌گزارم. نامه را به‌اتفاق همۀ اعضای خانواده چندین بار خواندیم. واقعاً خوشحال‌مان کرد. من باید رهنمودها و اندرزهایت را از جان و دل به‌کار بندم و روی نسخه‌های دست‌نویس بازهم بیش‌تر و بیش‌تر کار کنم. باید تمام کوشش خود را به‌کار گیرم تا ـ همان‌گونه که گفته‌ای ـ از آن، کارِ واقعاً باارزشی بسازم. یک بار دیگر باز در خود احساس قدرت و غرور می‌کنم…»
شولوخُف می‌گوید:
«نباید تصور کنید که همیشه به ‌منتقدانی که چیزی می‌نویسند، پاسخ‌هایی از این گونه می‌دهم. هنوز در اطرافِ ما عده‌یی یاوه‌باف هستند که با شتاب چیزهایی به‌صورت انشای کودکان به‌هم می‌بافند که اباطیلی بیش نیست. اباطیلِ این گروه طبعاً با انتقادهای تند و خشن و جواب‌های دندان‌شکنی روبه‌رو می‌شود.»[۱۲]
همۀ این مفاهیم و مسایلی که زنده‌گی واقعی هنر به ‌آن‌ها بسته‌گی دارد ـ یعنی به‌کار گرفتن معیارهای دقیق و سخت در ارزش‌یابی و سنجش آثار هنری و تلاش و جست‌وجو برای دست یافتن به‌عامل «تسلط و مهارت هنری» و رسیدن به‌ساختِ هنری بهتر و مطلوب‌تر، مبارزه با انتقادهای بی‌جا، غرض‌آلود و بی‌اساس، و تربیت و ارشاد نویسنده‌گان نوپا و جوان و مفاهیمی از این قبیل ـ تنها در شرایطی امکان‌پذیر خواهد بود که نقد ادبیات و هنر بر اساس یک درک زیباشناختیِ متعالی و بسیار مترقی و انسانی استوار باشد و ریشه‌یی محکم در واقعیت داشته باشد، و با برخورداری از مبادی و اصول متعالی، از سرچشمۀ حقیقت سیراب شده باشد.
شولوخُف برای این کارش، که به‌برخی از منتقدان آثارش اعتنای کم‌تری نشان می‌دهد، دلایلی هم دارد. او در زنده‌گیِ هنری خود بارها و بارها با داوری‌های غرض‌آلود و بی‌اساس، و از لحاظ زیبایی‌شناسی ـ حتا ـ کهنه و ابتدایی و بسیار عامیانه و مبتذل روبه‌رو شده است. اما هم‌چنان بر این عقیده پابرجا و استوار مانده است که ادبیات بدون انتقاد آگاهانه و سازنده هرگز نمی‌تواند به‌درستی گسترش و تکامل یابد.
این اشاره‌های کوتاه، تنها بخشی از عقاید و نظریات اساسیِ شولوخُف دربارۀ هنر و ادبیات به‌شمار می‌آید؛ اما به‌ هر حال می‌تواند ما را در شناخت و آشنایی با دیدگاه‌های واقعی شولوخُف و راه‌های عملی این نویسندۀ بزرگ و مردم‌کیش در نوشتن، و نیز درک اصول اعتقادی و زیبایی‌شناسی او یاری کند. این اشاره‌ها در حقیقت، شایسته‌ترین دیدگاه‌ها و نظریات مربوط به‌اصول مترقی هنرِ متعهد و سیر تکامل ادبیات معاصر و متداول را نیز به‌خوبی تصویر می‌کند.
درس‌های شولوخُف دربارۀ هنر و ادبیات، درس‌های هنر بزرگ و راستین است، هنر آرمانی و مطلوب، هنری است که همواره به‌انسان چشم دوخته است. این درس‌ها آمیزه‌یی است از اندیشه‌های مصمّم و استوار در راه پیکار برای نیکی و داد و راستی و درستی. این درس‌ها نشان مهارت و تسلط هنری شولوخُف، نویسندۀ بزرگ دنیای معاصر است، مهارتی که در تمامی آثارش به ‌هر تصویر و انگاره و عبارتی کمال و جامعیت می‌بخشد.
به‌راستی، این است راه سخت و بسیار دشواری که ادبیات متعهد، یعنی ادبیاتی که همواره خواست‌ها و علایق توده‌های مردم را در نظر دارد و پیوسته به ‌این هدف بزرگ و متعالی چشم دوخته است، در پیش دارد.
بخشی از کتاب «نقدی ستایش‌آمیز در شناخت میخاییل شولوخُف».

پاورقی‌ها:
۱^ Literatura i zhizn
۲^ V. Kosov, “At Michail Sholokhov’s House,” Literatura i zhizn, Sep. 24, 1961.‎
۳^ Nagulnov و Davidov از شخصیت‌های «زمین نوآباد».
۴^ Literaturnaya Gazeta, July 19, 1960.‎
۵^ A Collection of Literary Criticism on M. Sholokhov, p. 149.‎
۶^ Literarni moving No. 16, Prague, 1958.‎
۷^ A collection of Literary Criticism on M. Sholokhov, P. P. 149 – ۵۰٫‎
۸^ Maxim Gorky, Collected Works, Vol. 27, P. 151.‎
۹^ Literaturai zhizn, April 8, 1960.‎
۱۰^ Ibid, December 28, 1958.‎
۱۱^ A collected of literary Criticism on M. Sholokhov, P. 150.‎
^ Komsomolets, Rostov-on-Don, April 20, 195512.

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.