اقتـصاد مکـتب اتـریـشی

گزارشگر:احمد سیف/ 20 عقرب 1393 - ۱۹ عقرب ۱۳۹۳

بخش سوم

mnandegar-3۶ـ نگرش سوبژکتیو ـ ذهنی
فاکت ـ واقعیت ـ در علوم اجتماعی، فقط آن چیزهایی است که افراد باور دارند و می‌اندیشند. برخلاف علوم طبیعی، علوم انسانی با اهداف و طرح‌های فردی شروع می‌شود. در علوم انسانی، «واقعیت» جهانی همانی است که بازیگران می‌گویند و به آن باور دارند. تعریفی که فرد از یک شیء به دست می‌دهد و تعبیری که هر فرد از قواعد بازی، از مکان و از افراد دارد، نشان می‌دهد که در فرایند تصمیم‌گیری چه‌گونه تصمیم خواهند گرفت. هدف علوم انسانی پیش‌نگری نیست، بلکه قابل فهم کردنِ آن چیزهایی است که اتفاق می‌افتد. تا جایی که من فهمیده‌ام، از نظر مکتب اتریشی، تفاوت مهمی بین اقتصاد و علوم طبیعی وجود دارد. در علوم طبیعی ـ برای مثال شیمی ـ بشر به دنبال یافتن رابطه‌های تکراری است. برای نمونه، اگر درجۀ حرارتِ یک گاز را بیش‌تر کنید، حجم گاز بیش‌تر می‌شود و وقتی این کار را تکرار کرده‌اید و به همین پیوسته‌گی رسیده‌اید، به یک قانون علمی دست می‌یابید. هرگاه درجۀ حرارت یک گاز افزایش یابد، حجمش افزایش می‌یابد. بر اساس این قانون می‌توانید پیش‌بینی کنید که هرجا که درجۀ حرارت آن گاز مشخص بیشتر شود، حجمش افزایش می‌یابد. از نگاه مکتب اتریش در اقتصاد چنین قوانینی وجود ندارد، چون انتخاب فردی اساس کار اقتصاد است و افراد بر اساس باورهای متفاوت انتخاب می‌کنند و در نتیجه، نه آن تکرار امکان‌پذیر است و نه رسیدن به قانونی که در همه‌جا صادق باشد.
۷ـ هزینه و مطلوبیت، هر دو مقوله‌هایی ذهنی‌اند
مطلوبیت و هزینه، مفاهیمی ذهنی‌اند. همۀ پدیده های اقتصادی از مغز بشر می‌گذرند. از ۱۸۷۰ به این‌سو اقتصاددانان مکتب اصلی پذیرفتند که ارزش مقوله‌یی ذهنی است ولی به‌خصوص پس از آلفرد مارشال بسیاری بر این عقیده بودند که هزینه را شرط عینی زنده‌گی اقتصادی معین می‌کند. مارشال اعتقاد داشت همان‌گونه که دو تیغۀ قیچی برای بریدن یک کاغذ لازم است، مطلوبیت ذهنی و هزینه که عینی است تعیین‌کنندۀ قیمت‌اند. ولی از نگاه اقتصاددانان مکتب اتریش، هزینه هم ذهنی است چون آن‌چه تعیین‌کنندۀ هزینه است در واقع هزینۀ فرصت است؛ یعنی با استفاده از منابع کمیاب در یک مورد خاص چه فرصت‌هایی در استفاده از همان منابع از دست می‌رود. تأکید بر انتخاب‌های بدیل، به مقولۀ هزینۀ فرصت معنی می‌بخشد. هزینۀ هر فعالیت انسانی، باارزش‌ترین بدیلی است که با مشارکت فرد در آن فعالیت از دست می‌رود. چون این بدیل‌ها صورت واقعیت ندارد ـ یعنی هنوز اتفاق نیفتاده است ـ آن‌چه فرد انجام می‌دهد مقایسۀ منافع احتمالی دو فعالیتِ متفاوت در ذهنِ اوست.
۸ـ نظام قیمت‌ها و اطلاعات
نظام قیمت‌ها اطلاعاتی را که افراد برای تصمیم‌گیری لازم دارند، فراهم می‌کند. قیمت یک کالا، فرم خلاصه‌شدۀ شرایط مبادله در بازار است. نظام بازار به شرکت‌کننده‌گان در بازار این اطلاعات را منتقل می‌کند و آن‌ها منافعِ خود را در مبادله می‌بینند. آن‌چه برای فرد مهم است این است که وقتی قیمت کالای خاصی در بازار بالا می‌رود، برای عاملان اقتصادی اهمیت ندارد بدانند علت افزایش قیمت، مازاد تقاضاست یا کمبود عرضه. به هر حال، بالا رفتن قیمت آن کالا موجب می‌شود افراد در مصرف آن صرفه‌جویی کنند.
۹ـ مالکیت خصوصی
مالکیت خصوصیِ عوامل تولید، شرط ضروری برای عقلانیتِ اقتصادی است. از نظر اقتصاددانان مکتب اتریشی، مالکیت خصوصیِ عوامل تولید برای تخصیص بهینۀ منابع کمیاب، انگیزه‌های لازم را فراهم می‌کند. هم‌چنین بر این باورند که در نبود مالکیت خصوصی، عوامل تولید بازاری هم برای این عوامل شکل نمی‌گیرد و در نتیجه، قیمت آن‌ها هم نامشخص می‌ماند و چون قیمت قرار است بازتاب فراوانی یا کم‌یابی منابع باشد، در آن صورت طرح‌ریزان دولتی ـ در نبود مالکیت خصوصی عوامل تولید ـ نمی‌توانند به بهترین شیوه از این منابع در تولید استفاده کنند.
۱۰ـ بازار رقابتی
بازار رقابتی، فرایندی است که کارآفرینان در نتیجۀ آن می‌آموزند. در این‌جا باید بین دو مفهوم از رقابت تفکیک قایل شد. یکی مفهومی است که اقتصاددانان نیوکلاسیک از آن بهره می‌گیرند که مفهومی ایستاست و از یک موقعیتِ ساکن سخن گفته می‌شود و دوم مفهومی پویا از رقابت است که آدام اسمیت به‌کار برد. آن‌چه مورد نظر اقتصاددانان مکتب اتریش است، این مفهوم پویا از رقابت است. در این‌جا رقابت در برگیرندۀ نوعی فعالیت است. به ادعای اقتصاددانان مکتب اتریش در رقابت به صورت یک حالت ایستا صاحبان کسب‌وکار نقشی ندارند، ولی در رقابتِ پویا صاحبان کسب‌وکار نقش برجسته‌یی دارند و عامل تغییر هستند، به طوری که با فعالیت جمعیِ خود جهتِ بازار را تغییر می‌دهند. یک صاحبِ کسب‌وکار از فرصت‌های ناشناخته برای بهره‌مندی استفاده می‌کند و به خاطر همین هم سود به دست می‌آورد. یادگیری دوسویه از کشف منافع ناشی از مبادله،‌ نظام بازار را به سوی بهینه‌‌ترین شیوۀ استفاده از منابع رهنمون می‌شود. از سوی دیگر، انگیزۀ سود مشوق کارآفرینان در بدعت و نوآوری است که باعث رشد ظرفیتِ تولیدی می‌شود. کارآفرینی که فرصتی را امروز کشف می‌کند، به‌واقع سود خود را در فردا تضمین کرده است. نظام قیمت‌ها و نظام بازار آزاد، وسایل مؤثری برای یادگیری هستند و افراد به این وسیله می‌آموزند چه‌گونه از منابعِ محدود بهتر استفاده کنند.
۱۱ ـ پول و نقش آن در اقتصاد
در مکتب اتریشی، پول خنثا نیست. پول وسیلۀ مبادلۀ مورد قبول همه‌گان است. اگر سیاستِ دولت واحد پولی را مخدوش کند، مبادله هم مخدوش می‌شود. هدف سیاست‌های پولی به حداقل رساندنِ مواردی است که مبادله مخدوش می‌شود. هر افزایشی در عرضۀ پول اگر با افزایش برابر در تقاضا برای پول خنثا نشود، باعث بالارفتن قیمت‌ها خواهد شد. ولی در سرتاسر اقتصاد قیمت‌ها در یک آن تعدیل نمی‌شوند. بعضی تعدیل‌ها سریع‌تر انجام می‌گیرد ـ یعنی قیمت‌های نسبی تغییر می‌کند. و این تغییرات هم بر اشکال مبادله و تولید اثر می‌گذارد. پس پول نمی‌تواند در اقتصاد خنثا باشد.
۱۲ـ تولید و مدیریتِ آن در اقتصاد
تولید همیشه برای تقاضای ناشناخته در آینده است و فرایند پیچیدۀ تولید، سرمایه‌گذاری در مراحل مختلفِ تولید را ضروری می‌سازد. ارزشِ هر آن‌چه در این مراحل تولید می‌شود، وابسته و پیوسته به ارزشی است که کالای نهایی از نظر مصرف‌کننده داراست. تولید که اغلب مراحل متعدد دارد، باعث تداخل کالاهای متفاوتی می‌شود که در کلیتِ خود فرایند آن کالای نهایی را می‌سازد. نکته‌یی که در این‌جا اهمیت دارد، تفاوت فرایندهای مختلف تولید و اختلاف موجود بین ماشین‌آلات و کالاهای سرمایه با یکدیگر است. کارخانه‌یی که موتر تولید می‌کند، نمی‌تواند یک‌باره با توجه به آن‌چه در بازار اتفاق می‌افتد، کامپیوتر تولید کند. صاحبانِ کسب‌وکار بر اساس قیمت‌های نسبی تصمیم می‌گیرند، در کدام فرایند سرمایه‌گذاری کنند. برای این منظور لازم است قیمت‌ها مخدوش نباشد. قیمت‌های مخدوش علامت نادرست می‌دهند و اگرچه اشتباهات درگذر زمان اصلاح می‌شود، ولی منابع به هدر می‌روند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.