در مسـیر پیروزی

گزارشگر:حامد علمی - ۰۴ میزان ۱۳۹۱

بخش بیـست‌وچهارم
د: کودتای وزیر دفاع
وزیر دفاع حکومت کابل، جنرال شهنواز تنی، به تاریخ ۶ مارچ ۱۹۹۰ مطابق ۱۶ حوت ۱۳۶۸ دست به کودتا زد، اما پس از یک روز زدوخورد، کودتای وی توسط نیروهای وفادار به داکتر نجیب، خنثا گردید و او به پاکستان گریخت.
اگرچه کودتای وزیر دفاع حکومت کابل، ظاهراً توازن قوا را در داخل افغانستان به نفع مجاهدین تغییر زیادی نداد؛ اما بخش عظیمی از اعضای شاخه خلقِ حزب وطن را مخالف حکومت ساخت. این مخالفت در میان ملیشه‌های خوستی به‌ویژه کسانی که وابسته‌گی قومی و قبیله‌یی با رهبران کودتا و کسانی که به اتهام دست داشتن در آن دستگیر و زندانی شده بودند، بیشتر دیده می‌شد.
خلقی‌ها و ملیشه‌های خوستی بعد از ناکامیِ کودتای وزیر دفاع، در صدد گرفتنِ نوعی انتقام از حکومت کابل بودند و این‌که گفته می‌شد عده‌یی از افراد ارتش حکومت کابل، چند روز قبل از سقوط خوست به‌دست مجاهدین، دست به فعالیت ضد حکومتی می‌زدند، شاهد این مدعا می‌تواند باشد.
هـ: عدم رضایت مدافعین حکومت
جنگ خوست و محاصره چندساله شهر، نوعی نارضایتی را در بین مدافعان آن به‌وجود آورده بود. همه افسران اسیرشده از این نارضایتی شکایت داشتند و آن را یکی از عوامل سقوط شهر می‌پنداشتند. قوماندانان مجاهدین نیز این نارضایتی را درک کرده، در صدد استفاده از آن بودند. “یکی از عوامل عمده سقوط خوست عبارت از حالت سردرگمی و بی‌اعتمادی در دستگاه حکومت کابل بود. در پنج ماه گذشته چهار بار عده‌یی از افسران ارتش کابل از طرف حکومت دستگیر شدند؛ زیرا آن‌ها فکر می‌کردند که افسران بار دیگر کودتا می‌کنند و این عدم اعتماد باعث سرنگونی خوست گردید. در شب سقوط خوست اضافه از یک‌صدوشصت افسر گرفتار شدند، به همین ترتیب هنگام سقوط خوست روحیه سربازان و افسران کابل خیلی ضعیف شده بود.” (۶۰ )
طوری که گفته شد، مجاهدین با درک این واقعیت که نارضایتی در داخل خوست به اوجش رسیده است، در صدد نفوذ در داخل نیروهای حکومت بودند. حقانی می‌گفت “پنج روز قبل از سقوط خوست، افراد داخل اردوی کابل با ما تماس گرفته و گفتند که ما در داخل شهر خوست قیام می‌کنیم و چند پوسته که طرفداران نجیب هستند را از بین می‌بریم. پلان تقریباً در حال عملی شدن بود و ما در نظر داشتیم تا یک قوای چهارصد نفری را داخل شهر خوست سازیم و این در حال عملی شدن بود و افسران حکومتی می‌خواستند که خانواده‌های‌شان را از شهر خارج سازند. حکومت از این مساله آگاه شد و در اطراف شهر خوست کمین گرفت. افراد ما از موضوع غافل بودند و زمانی که می‌خواستند داخل شهر خوست شوند، گرفتار شدند و اضافه از بیست تن آن‌ها اسیر گردید و برنامه افشا شد.” (۶۱)
مدافعین شهر خوست، تصویر بهتری از این نارضایتی نشان می‌دادند. آن‌ها به این باور بودند که وضع خراب اعاشه، کمبود اسلحه و موجودیت گروه‌های مختلف در میان مدافعین خوست، آن شهر را با سقوط مواجه ساخت. فرماندهان ارتش کابل می‌گفتند که همه ناراض بوده‌اند و بر یک‌دیگر مشکوک و از جنگ خسته: «ما با هم‌دیگر صحبت می‌کردیم که این جنگ تا چه زمانی ادامه خواهد یافت. اگرچه تصمیم دسته‌جمعی گرفته نشد، اما این نارضایتی در بین مدافعین دیده می‌شد. خصوصاً نارضایتی زمانی بیشتر شد که ملیشه‌ها و سربازان در یک صف قرار گرفتند. سربازان نظم سربازی را مراعات می‌کردند، اما اندک بودند. در مقابل، ملیشه‌ها که قدرت جنگیِ بیشتر و سلاح بهتر داشتند، بی‌بندوبار عمل می‌کردند، و افسران و سربازان را به نظر حقارت نگاه می‌نمودند.” (۶۲)
یک‌تن از صاحب‌منصبانی که به جنگ خوست اعزام  شد و به اسارت مجاهدین تنظیم محاذ ملی اسلامی افغانستان درآمد، از نارضایتی افراد خویش چنین یاد می‌کرد: «من در ۳۰ حوت (۲۱ مارچ) همراه با پنجاه سرباز به میدان هوایی خوست پیاده شدم و به تاریخ ۱۱ حمل (۳۱ مارچ) به محاذ ملی اسلامی افغانستان تسلیم شدیم. همراه من یک‌صدوپنجاه‌ودو تن از لوای سوم در شهر خوست بودند. اولاً به میدان هوایی جدید، بعداً به میدان هوایی کهنه آورده شدیم. زمانی که به خوست رسیدیم، دیدیم که اکمال قطعات به وقت و زمانش صورت نمی‌گیرد، وضع اعاشه خیلی خراب است و قطعات پیاده ما توسط آتش توپخانه حمایت نمی‌شود. زمانی که این حالت را دیدیم، با خود گفتیم که بسیار مشکل است از خوست دفاع کنیم و همه سربازان و افسران به این باور بودند که حکومت آن‌ها را قصداً ـ به اصطلاح ـ به کشتن می‌دهد. همان بود که افسرها و سربازها ناراض و ناامید شدند. خصوصاً گرسنه‌گیِ چندین‌روزه، قوت جنگیِ افراد ما را به صفر تقرب داده بود.» (۶۳)

و: محاصره طویل‌المدت
محاصره طویل‌المدتِ خوست و ارسال مواد غذایی، نظامی و سربازان تازه‌نفس از طریق هوا به آن‌شهر، حکومت کابل را در حالتی دشوار قرار داده بود؛ زیرا اکمال یک ولایت از طریق هوا آن‌هم ولایتی با داشتن هزاران ملیشه طامع و معامله‌گر، کار آسانی نیست.
طوری که ذکر شد، خوست دارای دو میدان هوایی بود که یکی در سمت جنوبیِ آن شهر واقع بود و به‌نام میدان هوایی کهنه یاد می‌شد و دیگری در طرف شمال آن قرار داشت. این میدان کهنه تقریباً سه سال قبل از کار بازمانده بود؛ زیرا مجاهدین توپخانه‌های‌شان را در مناطق توره‌غاره و باغ فارم جابه‌جا نموده بودند و می‌توانستند به آسانی هواپیماهای حکومت را هنگام نشستن و پرواز، هدف قرار دهند.
هنگام سقوط شهر خوست، دست‌کم ۱۰۰ هواپیمای جنگی، ترانسپورتی نظامی و مسافربری در میادین هوایی و سایر نقاط آن‌جا دیده می‌شد و بدنه‌های این هواپیماها گواهی می‌دادند که حکومت کابل به چه قیمتی خوست را نگه‌داری می‌کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.