احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 2 جدی 1393 - ۰۱ جدی ۱۳۹۳
«ون گوک» از مشهورترین نقاشان تاریخ هنر است که در عمر ۳۷ سالهاش فقط یکی از کارهایش به فروش رفت و با حس هنرمندی شکستخورده به زندهگیاش پایان داد. داستانها و حواشی بسیاری حول محور شخصیتِ او وجود دارد، اما برخی نکتهها در این میان از دید عموم پنهان مانده است.
روزنامۀ «هافینگتون پست» در گزارشی هشت نکتۀ ناگفته از زندهگی «ون سان ون گوک» نابغۀ هالندی را بازگو کرده است.
۱ـ شمع روی کلاه
مدارک موجود نشان میدهد ون گوک که علاقۀ خاصی به شب داشته؛ شمعی را روی کلاه حصیریاش میچسبانده تا نور کافی برای نقاشی کردن فراهم کند. او در نامهیی به برادرش نوشت: اکثراً به نظرم میآید که شب، خیلی زندهتر و از لحاظ رنگی، غنیتر از روز است.
ون گوک شبها به کافهها میرفت و با کمک نور شمعی که روی کلاهش داشت، نقاشی میکشید.
۲ـ خودکشی یا قتل؟
«استیون نایفه» زندهگینامهنویس برندۀ پولیتزر و «جورج وایت اسمیت» سال ۲۰۱۱ کتابی را با عنوان «زندهگی ون گوک» منتشر کردند و در آن مدعی شدند، نقاش بزرگ هالندی خودکشی نکرد، بلکه توسط یک نوجوان قلدر محلی به قتل رسیده است. این در حالی است که تاریخدانان هنوز این نظریه را نپذیرفتهاند و موزۀ «ون گوک» در شهر آمستردام، مرگ او را خودکشی ثبت کرده است.
ماه نوامبر بود که نشریۀ «ونیتی فر» مقالهیی منتشر کرد و در آن احتمال ارتکاب خودکشی توسط این هنرمند را زیر سوال برد، چون او نمیتوانست از این فاصلۀ نزدیک به خودش شلیک کند و اثری از سوختهگی روی دستش دیده نشده است.
در بخشهای دیگری از کتاب مشترک نایفه و اسمیت آمده است، تفنگی که ون گوک با آن به خود شلیک کرد و سه پایهیی که او رویش نقاشی میکرد، هرگز پیدا نشدند و مسیری که این نقاش مدعی شده از مزرعۀ گندم تا مهمانخانه طی کرده، آنقدر طولانی است که فردی با زخمی چنان عمیق، قادر به طی کردنش نبوده است.
با این حال، آنچه باید به آن توجه داشت این است که ایدۀ خودکشی از زبان خود ون گوک گرفته شد. او پس از گلوله خوردن، از دریافت کمک درمانی خودداری کرد و گفت که میخواهد بمیرد.
ون گوک آخرین جملۀ عمرش را به برادرش گفت: غم تا ابد باقی میماند.
۳ـ چه کسی گوش «ون گوک» را برید؟
لازم است بدانید که گوش ون گوک، کامل بریده نشده بود، بلکه فقط بخشی از گوش چپش کنده شده بود.
نقاش بزرگ هالندی با «پل گوگن» دیگر هنرمند سرشناس و دوست نزدیکش زندهگی میکرد. گوگن شمشیربازی ماهر بود. این دو گاهی تا سر حد مرگ با هم دعوا میکردند و از جمله، همان شبی که ون گوک گوشش را از دست داد.
گرچه هر دوی این نقاشها مدعی هستند که خود ون گوک، لالۀ گوشش را برید، اما بازهم ابهامهایی در این زمینه وجود دارد.
۴ـ «شب پرستاره» از پنجرۀ تیمارستان
ون گوک بهخاطر بریده شدن گوشش در بیمارستانی بستری شد و در جنوری ۱۸۸۹ مرخص شد؛ اما احساس میکرد که سلامت روانیاش پس از گذشت چندماه بهبود نیافته است. بنابراین در ماه می همان سال، خود را به تیمارستان «سن پل» معرفی کرد. او در زمان بستری شدن در این آسایشگاه روانی، بسیاری از آثار کلاسیک خود از جمله «درختان زیتون»، «شب پرستاره» و «زنبقها» را خلق کرد.
او در زمان اقامت در تیمارستان، تعدادی از آثارش را برای برادرش «تئو» پست و تلاش کرد آنها را به فروش برساند که البته موفق نشد.
ون گوک «شب پرستاره» را که اکنون یکی از شاهکارهای پرطرفدارش به شمار میآید، با نگاه کردن به آسمان شب از درون پنجرۀ آسایشگاه روانی کشید؛ اما همیشه از آن به عنوان یک اثر ناموفق یاد میکرد. او در نامههایی که به برادرش نوشته، دربارۀ این اثر گفت: این اثر با من حرف نمیزند، حتا یک ذره هم خوب نیست.
ون گوک پس از مرگش در ۳۷سالهگی به چهرهیی سرشناس بدل شد، در حالی که در طول عمرش، یک ستاره هم در آسمان هنر نداشت. «شب پرستاره» از سال ۱۹۴۱ به بعد، جزو آثار ثابت موزیم هنر مدرن نیویارک است.
۵ـ ون گوک و سنگ قبر خودش
هنرمند سرشناس سبک امپرسیونیسم در زاندرت هالند متولد شد و رشد یافت. پدرش «تئو ون گوک» کشیش بود. ون گوک برادری از خود بزرگتر و همنام خودش داشت که در نوزادی از دنیا رفت. بنابراین سنگ قبری به نام «ون سان ون گوک» در کلیسای پدرش تمام مدت پیش چشم او بود.
در شهر زاندرت، میدان و مجسمهیی به نام او و برادرش تئو بنا شده و خانۀ این نقاش برجسته به موزیم تبدیل شده است.
۶ـ خلق ۹۰۰ اثر طی ۱۰ سال
ون سان ون گوک در سن ۲۷ یا ۲۸سالهگی نقاشی کشیدن را شروع کرد، اما تا زمان مرگش در ۳۷سالگی، ۹۰۰ تابلو کشید. این به معنای میانگین، هفتهیی دو نقاشی است. او پیش از ورود به عرصۀ هنر، دوست داشت معلم یا دلال آثار هنری شود.
ون سان در نامهیی که در دسمبر سال ۱۸۸۱ به برادرش تئو نوشت، اظهار کرد: «با نقاشی، حرفۀ اصلی من شروع میشود. به نظرت باید به طور جدی آن را بررسی کنم؟»
ون گوک حدود ۹۰۰ نقاشی و بیش از یک هزار و ۱۰۰ اثر روی کاغذ دارد. صرع یکی از بیماریهای تشخیص داده شدۀ این هنرمند جوان بود، اما تصور میشود، او به یک بیماری رفتاری دیگری هم مبتلا بوده که میل شدید به نقاشی کشیدن برای رسیدن به آرامش ذهنی را در او به وجود آورده بود.
۷ـ رنگ زرد؛ امضای ون گوک
این هنرمند مشهور، رنگ زرد خاصی را در نقاشیهایش به کار میبرد که به مرور زمان به قهوهیی متمایل شد. این رنگ کیمیایی که هدیۀ انقلاب صنعتی به خالق «گلهای آفتابگردان» بود، به «زرد کروم» شهرت داشت. این تغییر رنگ به مرور زمان شکل گرفت و به گفتۀ کارشناسان، رفع آن موجب آسیب دیدن اثر میشود.
۸ـ ون گوک؛ مردی بینزاکت و بیمار!
«ژانه کالمنت» که متولد سال ۱۸۷۵ بود، با ۱۲۲ سال سن، لقب پیرترین انسان را از آن خود کرد. او که تا سال ۱۹۹۷ زنده بود، در آرلز فرانسه محل زندهگی ون گوک سکونت داشت. نقاش معروف هالندی در سال ۱۸۸۸ به مغازهیی که متعلق به عموی کالمنت بود، رفت تا رنگ بخرد. پیرترین زن جهان بعدها ون گوک را به عنوان «آدمی کثیف، بدلباس و عنق» توصیف کرد. کالمنت در آن روزها، ۱۲ یا ۱۳ ساله بود.
او دربارۀ یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ گفت: ون گوک خیلی زشت، بینزاکت، بیادب و بیمار بود. من او را میبخشم. همه او را سادهلوح و دیوانه صدا میکردند.
ون سان ون گوک، نقاش نامدار هالندی، اگرچه در زمان حیات در گمنامی کامل به سر برد، اما اکنون به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نقاشانِ پستامپرسیونیست شناخته میشود. او در ۳۰ مارچ ۱۸۵۳ در زاندرت در ایالت برابانت هلند نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. پدر و پدربزرگش کشیش بودند و سه عموهایش نیز دلال آثار نقاشی.
برادر جوان ترش «تئو» که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت، بعدها موجب آشنایی او با نقاشان امپرسیونیست شد. ون گوک فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷سالهگی آغاز کرد. برخی از مشهورترین کارهای او در دو سال پایانی عمرش خلق شدند. او تنها در دوماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی از خود باقی گذاشت.
ون گوک ابتدا از رنگهای تیره و محزون استفاده میکرد تا اینکه در پاریس با امپرسیونیسم و نئوامپرسیونیسم آشنا شد و این آشنایی پیشرفت هنری او را سرعت بخشید. وی شیفتۀ نقاشی از کافههای شبانه، مردم طبقۀ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گلهای آفتابگردان بود. مجموعۀ «گلهای آفتابگردان» او که تعدادی از آنها از معروفترین نقاشیهایش نیز محسوب میشوند، شامل ۱۱ اثر است. خودنگارهها و «شبهای پرستاره» دیگر نقاشیهای برجستۀ او هستند.
ون گوک در سال ۱۸۹۰ به داکتر «گاشه»، روانشناسی که از او پرترهیی نیز کشیده است، مراجعه کرد. «پیسارو» این داکتر را به او معرفی کرده بود. اولین برداشت ون گوک از گاشه این بود که داکتر، خودش از او بیمارتر است.
روز به روز فرورفتهگی و افسردهگی ون گوک عمیقتر میشد. سرانجام او در ۲۹ جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷سالهگی در میان کشتزارها، گلولهیی در سینهاش شلیک کرد و روز بعد در مهمانسرای «روو» درگذشت.
ون سان آخرین احساسش را به برادرش که قبل از مرگش بر بالین او آمده بود، اینگونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نیز درگذشت. پس از مرگ ون گوک، تابوتش را پر از گلهای آفتابگردان کردند.
«گلهای آفتابگردان»، «صندلی خالی»، «شبهای پرستاره»، «درختان سرو» و بعضی پرترههایش به صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاقهای سادۀ مردمِ عادی نیز دیده میشوند. این دقیقاً همان چیزی است که ون گوک میخواست. او دوست داشت تابلوهایش تأثیر مستقیم و قوی چاپ نقشهای رنگی جاپانی را داشته باشند که بسیار تحسینشان میکرد.
Comments are closed.