فریدمن، لوکاس و افسانۀ کارآمدی بازار آزاد

گزارشگر:دو شنبه 15 جدی 1393 - ۱۴ جدی ۱۳۹۳

بخش چهارم و پایانی

mnandegar-3احمد سیف
یکی از پیش‌نگری‌های لوکاس این بود که تغییرات احتمالی در متغیرهای پولی اگر اثری داشته باشد، تنها روی متغیرهای مالی است و بر سطح تولید و اشتغال اثری نخواهند داشت. به عبارت دیگر، لوکاس کوشید تا پیش‌گزارۀ «خنثا بودن» پول در سرمایه‌داری را «ثابت» کند. به ادعای لوکاس، اگر بانک مرکزی بخواهد عرضۀ پول را افزایش بدهد، عوامل اقتصادی از پیامدهایش باخبرند و در نتیجه طوری تصمیم‌گیری می‌کنند که بر اهداف مورد توجه بانک مرکزی اثر می‌گذارد و پیامد این نوع سیاست‌پردازی‌ها بسیار کم‌تر از آن است که دولت‌ها ادعا می‌کنند. البته واقعیت‌های زنده‌گی با این ادعای لوکاس همراه نبوده‌اند. در همان امریکا در طول ۱۹۷۹-۱۹۸۲ پاول واکر رییس فدرال رزرو کوشید با کنترل عرضۀ پول تورم را کنترل کند اگر آن‌گونه که لوکاس ادعا می‌کنند، کارگران و دیگران می‌دانند که قرار است چه اتفاق بیفتد و از آن مهم‌تر اگر تولید و اشتغال از این سیاست پولی تأثیر نمی‌گیرد، در آن صورت رکود ناشی از این سیاست‌ها و افزایش چشم‌گیر نرخ بی‌کاری در امریکا در نتیجۀ سیاست‌های واکر را چه‌گونه باید توضیح داد؟
باری پیش‌گزارۀ «بی‌اثربودن سیاست‌پردازی» از سوی هم‌فکران لوکاس حوزه‌های دیگر را هم دربرگرفت. برای مثال کاهش مالیات برای ترغیب مصرف را در نظر بگیرید. چنین کاری در دیدگاه کینز به افزایش مصرف منجر می‌شود و می‌تواند به کاهش بی‌کاری منجر شود، ولی لوکاس و هم‌فکرانش بر این باورند که وقتی دولت به چنین کاری دست می‌زند، مردم می‌دانند دیر یا زود میزان مالیات افزایش می‌یابد و برای این‌که در پرداخت مالیات‌های بیشتر در آینده مشکل نداشته باشند، در شرایط فعلی بیش‌تر پس‌انداز می‌کنند. در نتیجه هدف دولت در افزایش مصرف به‌دست نمی‌آید.
از نظر لوکاس و به‌طور کلی در چارچوب پیش‌گزارۀ «انتظارات عقلایی» دولت یا ناتوان است و یا این‌که مداخله‌هایش بر مشکلات اقتصادی می‌افزاید. اگر دولت به شیوه‌یی قابل پیش‌نگری دست به عمل بزند که این مداخله اثری ندارد و اگر به گونه‌یی غیرقابل پیش‌نگری مداخله کند که اقتصاد به دردسر بیش‌تر گرفتار می‌شود.
دنیای اقتصادی لوکاس بر اساس یک الگوی آرمانی تعادل عمومی است که کنث ارو و ژرار دبرو صورت‌بندی شد و لوکاس مبنا را بر این گذاشت که پیش‌شرط‌ها وجود دارند و تنها یک وضعیت تعادلی ـ تعادل عمومی ـ وجود دارد که به دست‌آمدنی است. با این پیش‌گزاره عرضه و تقاضا در اقتصاد با یکدیگر برابرند و نرخ بی‌کاری هم در سطحی است که فریدمن آن را «نرخ طبیعی» نام گذاشت.
اگرچه ارو و دبرو هرگز چنین ادعایی نکردند، ولی لوکاس و هم‌فکرانش مدعی شدند که الگوی اندکی اصلاح‌شدۀ ارو ودبرو می‌تواند نشان‌دهندۀ دنیای واقعی هم باشد. چنین ادعایی با واقعیت‌های زنده‌گی اقتصادی تأیید نمی‌شود. در واقع لوکاس پیش‌گزارۀ «بازار کارا» را به همۀ اقتصاد کلیت داد. اگرچه کسانی چون اوژین فاما پیش‌گزارۀ «بازارکارا» را تنها برای بازار سهام و بازارهای مالی به‌کار می‌گرفتند، ولی ادعای لوکاس این است که همۀ بازارها این ویژه‌گی را دارند.
پیـامدهای نظری الگوی «انتظارات عقلایی» بسیار بحث‌برانگیزند:
ـ رکود اقتصادی و بی‌کاری گسترده «طبق تعریف» اتفاق نمی‌افتد.
ـ در اقتصاد لوکاسی بی‌کاری صرفاً یک «انتخاب» است. وقتی بی‌کاری وجود دارد، از نظر لوکاس این وضع نشانۀ آن است که کارگران بی‌کار «تصمیم» گرفته‌اند در سطح مزدی که در اقتصاد وجود دارد، کار نکنند.
ـ لوکاس الگویی از اقتصاد سرمایه‌داری به دست می‌دهد که فاقد طبقۀ سرمایه‌دار است. در اقتصاد ارو ـ دبرو و حالا لوکاس هیچ نوآوری‌یی صورت نمی‌گیرد. انحصار و وضعیت شبه‌انحصاری وجود ندارد. عوامل اقتصادی برای هر وضعیتی که ممکن است پیش بیاید، برنامه‌ریزی می‌کنند و در این نگرش به اقتصاد نه حباب‌های مالی شکل می‌گیرند و نه بحران بانکی داریم و نه اقتصاد با «افول اعتباری» روبه‌رو می‌شود.
خلاصه کنم. به نظر می‌رسد لوکاس و هم‌فکرانش یکی از دشوارترین مقوله‌های اقتصادی ـ مقولۀ اطلاعات پنهانی و عدم‌ تقارن اطلاعاتی را با پیش‌گزارۀ حضور «اطلاعات کامل» در نزد عوامل اقتصادی از کلّ نظام «حذف» کرده‌اند. اگرچه در صفحات مجلات و کتاب‌ها چنین الگویی می‌تواند بسیار جذاب هم باشد، ولی در واقعیت زنده‌گی با چنین نگرش اتوپیایی به مقوله‌های اقتصادی نمی‌توان مشکلات و مسایل اقتصادی را تخفیف داد. اجازه بدهید با چند مثال ساده اندکی دربارۀ این مشکلات توضیح بدهم.
ـ در بازار کار کارفرما در مقایسه با متقاضیانِ کار دربارۀ میزان مهارت و قابلیت‌های متقاضیان اطلاعات کم‌تری دارد.
ـ در بازارهای مالی وام‌دهنده‌گان در مقایسه با گیرنده‌گان وام دربارۀ توانایی و تمایل متقاضی در بازپرداخت اصل‌وفرعِ وام اطلاعات کم‌تری دارند.
ـ در بازار بیمه‌های درمانی خریدار بیمه دربارۀ سلامتِ خود اطلاعات بیش‌تری دارد تا بنگاهی که خدمات بیمۀ درمانی می‌فروشد.
اجازه بدهید این بازنگری را با روایت مختصری از بازدید الیزابت ملکۀ انگلستان از مدرسۀ اقتصاد لندن در سال ۲۰۰۹ تمام کنم. جزییات این بازدید را به‌خاطر ندارم ولی شماری از بزرگ‌ترین اقتصاددانان انگلیسی و حتا چند تنی از برنده‌گان نوبل اقتصاد هم در زمان بازدید ملکه از مدرسۀ اقتصاد لندن حضور داشتند و از قرار موضوع جلسه هم بررسی بحران بزرگ ۲۰۰۸ بود. استادان حرف‌های خود را زدند و در بخشی از این جلسه هم ملکۀ انگلیس که هرچه باشد اقتصاددان نیست، پرسش ساده‌یی را مطرح کرد که از ساده‌گی زیاد ظاهراً به ذهن اساتید بزرگ نرسیده بود. او پرسید: «چه شد که هیچ‌کدام از شما فرا رسیدن این بحران بزرگ را پیش‌بینی نکردید؟»

مجله هفته، ۷ دی ۱۳۹۲

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.