احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اند یشه ‌های سیا سی در میان مسلمانان

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ یک شنبه 12 دلو 1393 - ۱۱ دلو ۱۳۹۳

بخش نوزدهم

mnandegar-3فصل هشـتم
فلسفه اجتماعیِ ابن خلدون

از ابتدا میان اندیشمندان بر سرِ چیستی تاریخ، کشمکش و اختلافِ نظر بوده و تا اکنون این نزاع به پایان نرسیده است.
ارسطو تاریخ را فروتر از شعر می‌پنداشت و از آن‌جایی که باور داشت از رویدادهای تاریخی نمی‌توان قاعده و حکمِ کلی‌یی به‌دست داد، آن را علم نمی‌شمرد. فلاسفه مسلمان ـ جز مشکویه رازی ـ به پیروی از ارسطو همین پندار را در حقِ تاریخ داشتند. از میان فرقه‌های کلامی، اشاعره که منکر اصلِ علیت اند، نگاهی شبیه به ارسطو را دنبال کردند. دسته دوم که از گروه معتزله آغاز می‌یابد، در حوادث تاریخی، نظم و قاعده مستحکمی می‌دیدند. به نظر آن‌ها، آن‌چه در درازنای تاریخ به‌وقوع می‌پیوندد، بی‌ارتباط با یکدیگر نیستند، بلکه قواعد معینی بر آن‌ها حاکم می‌باشد. گروه معتزله، نخستین گروه اسلامی است که به تأسی از دیدگاهِ آن گروه در مورد حسن و قبحِ عقلی، جایگاه رفیعی به تاریخ قایل گردید. رویدادهای تاریخی از دید این فرقه، قابل شناخت و در خورِ بحث و تحقیق است. این دید، درست خلافِ نظرِ طبری و مسعودی، دو تاریخ‌نگار سرشناسِ مسلمان می‌باشد. مشکویه رازی دنبالۀ راه معتزله را در مورد تاریخ پیمود و با اعتقاد به این‌که تاریخ علم است و آموختنی، “تجارب‌الامم” را نگاشت. با ظهور نابغه‌یی چون ابن خلدون در سدۀ هشتم قمری، برابر با سده چهاردهم میلادی، نظر ابتدایی و سادۀ معتزله در باب تاریخ، شرح و بسطِ چشم‌گیری یافت. او برای بررسیِ رویدادهای تاریخی، “عقل” را در کنارِ “نقل” قرار داد و میانِ جغرافیا و شیوه زنده‌گی، پیوند برقرار داشت. نسبتِ میان قدرت و فرهنگ را به تحلیل گرفت. نقش اقتصاد به‌ویژه شیوه تولید را در زایشِ فرهنگ‌های متنوع نشان‌دهی کرد. پدیده قدرت را از سیاست و حکمرانی متمایز گردانید و آسیب‌های دولت‌داری را با روشِ عقلی به بررسی گرفت.
ابن خلدون فلسفه اولی را باطل و کسانی که بر آن ممارست کرده‌اند، فاسد می‌دانست(ابن خلدون، ۱۳۷۹: ج ۲، ۱۰۸۷) اما در مسایل اجتماعی فیلسوفانه اندیشید و به گفته خودش، “علم عمران” را اساس گذاشت. راهی که او در عرصه اندیشه سیاسی ترسیم داشت، نه از جنسِ فلسفه سیاسی است، نه هم از قماشِ سیاست‌نامه‌نویسی. ابن خلدون آرمان‌گراییِ فیلسوفان را کنار گذاشت و باورهای متکی به فره ایزدی را در مورد پادشاه به نقد کشید و سیاست را زمینی کرد. آن‌چه ابن خلدون طرح داشت، بعدها در غرب در هیأت علومی مانند “جامعه‌شناسی”، “اقتصاد سیاسی”، “توسعه” و به گونه‌یی حتا “ماتریالیسم تاریخی” سر برآورد و به شهرت رسید.
روزنتال اهمیت کارِ ابن خلدون را چنین برمی‌شمارد: ۱) تمایز نهادن میان زنده‌گیِ روستایی و شهری و طرحِ این نکته که برای دست‌یابی به تمدن، حکومت و زنده‌گیِ شهری یک امر ضروری است؛ ۲) معرفی عصبیت به عنوان نیروی اصلیِ کار سیاسی؛ ۳) طرح و ترسیمِ تمدن اسلامی به عنوان الگوی بحث در درون تمدن عمومی بشری؛ ۴) نشان‌دهی وابسته‌گی پهلوهای مختلفِ حیات بشری در قدرت دولتی؛ ۵) نشان‌دهی تمایز میان دولت دینیِ مبتنی بر شارع نبوی و دولت مبتنی بر قدرت و میل به شخصیت‌های نیرومند در حکومت؛ ۶) تجزیه و تحلیلِ ملک اسلامی به عنوان ساختاری مختلط که قانونی مختلط از شریعت و عقل در خود دارد؛ ۷) معرفی نقش حیاتیِ دین در دولت؛ ۸) معیار قرار دادنِ قانونِ علیت برای دولت که طی چرخه‌یی از تولد، رشد، اوج، افول و زوال حکم‌روایی می‌کند. (روزنتال ۱۳۸۷: ۹۹-۹۸)

ابن خلدون (۷۳۲-۸۰۸ هـ ق)
ابوزید عبدالرحمن بن خلدون در تونس به‌دنیا آمد و در قاهره رخت از جهان بست. اجدادش از حضر موت و از اعراب یمن، جزوِ نخستین دسته از مسلمانانِ کوچیده به اندلس بودند. ولی با به‌هم خوردنِ استیلای مسلمانان در آن دیار، خانواده ابن خلدون به شمالِ افریقا هجرت کرد. او در کودکی، پدر و مادرِ خود را از دست داد. سفرهایی به حجاز و هسپانیا کرد و یکی از عمده‌ترین رویدادهای زنده‌گی او، ملاقاتش با تیمور در دمشق بود.
ابن خلدون مذهب مالکی داشت و چند باری به منصب قاضی‌القضاتی نایل آمد. وی نزد اهلِ تحقیق و اندیشه در ردیف ابن سینا و ابن رشد قرار دارد، با این تفاوت که دو حکیمِ یادشده در فلسفۀ اولی به تفکر پرداختند و ابن خلدون به مباحث اجتماعی؛ از این‌رو ابن خلدون در رشتۀ کاریِ خود بی‌همتا است.
مشهورترین اثر ابن خلدون “مقدمه” است که با نامِ وی پیوند خورده است. این اثر در واقع پیش‌گفتارِ کتاب العبر که نام کاملِ آن “العبر و دیوان المتبدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصر هم من ذوی السلطان الاکبر” می‌باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.