احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:کیانوش دلزنده/ سه شنبه 25 حمل 1394 - ۲۴ حمل ۱۳۹۴
بخش پنجم
انسان دو نیم شده عصر معاصر در ذات درونی انسان است، حتا اگر پایش را فراتر بگذارد. نواقص موجود چه در درون سوژه و چه در فرایند سوژه شدن و حضور او در بیرون از خود، زمینه را برای از خودبیگانهگی و جابهجایی میل فراهم آورد. به نحوی، اگر خشونت تحقق میل سوژه را فراهم نیاورد، تنها زمینه را برای خشونت پنهان و مضاعف دیگری فراهم میآورد. به واسطه همین نقصان، ژیژک به نواقص درونی و بیرونی اشاره میکند. در گزاره ژیژک در باب اطاعت از قانون خود گویا است. پنهان شدهگی و عدم تعیین که خاصیت تجلی بودن خشونت میباشد، در واقع راز مضاعف بودن آن را تشدید میکند. «اطاعت از قانون نه تسلیم شدن به فشار خارجی، یا به اصطلاح زور عریان غیر عقیدتی است، بلکه اطاعت از امر است از آن حیث که مافوق درک و فهم است، از آن حیث که دارای خصلت غیر عقلانی است: این خصلت ترومایی و هضم نشدنیِ قانون نه تنها آمریت کامل آن را مخفی نمیکند، بلکه شرطِ برداشتگر آن است.» (ژیژک، عینیت ایدیولوژی، ۱۳۹۰ : ۸۶)
تقسیمبندی خشونت با گزارههای اجتماعی بنیامین
ژیژک با مفاهیم روانکاوانه لاکانی امر واقع، نمادین، امر خیالی که به واسطه میزان درک شدهگی سوژه از خشونت و گزاره الهی/ اسطوره بنیامین که مبتنی بر تمایز تجلی یافتن خشونت و واقعی بودن آن است، خشونت را به سه قسم تقسیم میکند. الف: خشونت عریان که نمایانترین ضلع سهگانه خشونت در نگاه ژیژک میباشد، خشونتی که قابلیت نمادین شدن را دارد؛ به زبان و قالبهای گفتاری تبلور یافته مییابد و کنشگرانه است. بستر حضور این نوع خشونت قانون میباشد. «این خشونت تنها در نمونههای آشکار و بسیار بررسی شده برانگیختهگی و مناسبات سلطه اجتماعی که در قالبهای گفتاری عادت شدهمان بازتولید میشوند در کار نیست، بلکه شکل بنیادیتری از خشونت هم وجود دارد که بازهم به زبان در معنای دقیق کلمه یعنی به تحمیل جهان معینی از معانی توسط زبان باز میگردد.» (ژیژک، خشونت (پنج نگاه زیر چشمی): ۱۳۸۹ :۱۰)
ب: خشونت پنهان: دو قسمِ دیگر که اضلاع ناپیداتر را تشکیل میدهند کنشپذیرانه میباشند، که ژیژک از آن به عنوان خشونت سیستمی نام می برد که قابلیت نمادین شدن ندارد و در بستر مناسبات اجتماعی و اخلاقی به شکل «تجلی» نمایان میشود. خشونت سیستمی قابلیت سلطه و رهایی را توامان با هم دارد. این خشونت را میتوان به دو وجه خشونت مضاعف و خشونت خدایگان تقسیم کرد. اولی به شکل پنهان سلطه دیگری بزرگ را به عهده دارد و دومی شکل رهاییبخشی. «فقط یک هیچ است که میتواند به هر چیزی شدن میل ورزد.» (ژِیژک،گزیده مقالات (نظریه، دین، سیاست): ۱۳۸۹ : ۲۴۸) آیا «هیچ» مورد نظر همان تجلی نیست؟ تجلی یا کلیت در مرز نامعین و عدم حضور، تمام معنی تعیین و حضور را دارد؟ خشونتِ متجلی که اگر به دست زور گرفته شود، به بند میکشد و اگر در دست عدالت باشد، رها میگردد.
حضور این نوع از تقسیمبندی، گفتمان ِجدیدی در تاریخ فلسفه خشونت نیست. رساله نقد خشونت بنیامین که ژیژک نیز در فواصل کتاب خشونت به عنوانِ هسته گفتمان او درباره خشونت و نیز انتهای کتاب بهطور اخص از آن یاد میکند، حضور دارد. به عبارتی این تقسیمبندی، به تاریخ فلسفه خشونت به قبل و بعد از بنیامین نظر دارد اینکه خشونت را باید علاوه بر چهارچوب قانون به چهارچوب عدالت آورد. اینکه، خشونت در شکل تجلی خود بالذات رهاییبخش نیست. اگرچه خشونت متجلی مرحله جلوتری از خشونت میباشد ولی وقتی در قالب اسطورهیی میرود که به مراتب دهشتناکتر و وقتی در قالب الهی میرود، رهایی بخشتر میگردد. در تاریخ فلسفه خشونت، خشونت بیشتر در چهارچوب قانون نگریسته میشد ولی بنیامین با رساله توجهبرانگیز خود به وجه دیگری از خشونت اشاره میکند که اگرچه نمایان نیست ولی بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر میباشد. همین سویه غیرقابل نمادین شدن در رساله بنیامین مورد توجه ژیژک قرار میگیرد. به نحوی که، برای ژیژک خشونت تنها در صور عریان و نمایان خلاصه نمیشود. خشونت برای ژیژک حتا در پس زمینههای احساسات ضد خشونت و حامیان عدم خشونت حضور دارد که اتفاقاً تلاشهای مبارزه با خشونت و ترویج تساهل را نیز مدیریت میکند. «خشونتی که با ذات یک نظام سرشته شده که نه تنها خشونت فیزیکی مستقیم بلکه افزون بر آن، شکلهای ظریفتری از قهر و اجبار که مناسبات سلطه و بهرهکشی از جمله تهدید به خشونت را سرپا نگه میدارد.»(ژیژک، خشونت (پنج نگاه زیر چشمی): ۱۳۸۹ : ۲۰)
Comments are closed.