- ۰۶ ثور ۱۳۹۴
خدیجه شرقی/ دو شنبه ۷ ثور ۱۳۹۴
بخش چهارم و پایانی
بوردیو برای نهادهای خانواده و آموزش و پرورش نیز در امر بازتولید نقش مهمی قایل است و در کتاب خود با عنوان “بازتولید”، مدرسه را محل تکرار و بازتولید نابرابریها معرفی میکند. آموزش و پرورش در بازتولید نظم اجتماعی از خشونت نمادین بهره میگیرد، بدین معنا که به شیوهیی ناملموس و غیرمستقیم به مشروعیتبخشی نظم اجتماعی موجود میپردازد.
خانواده در حفظ و تداومِ نظم اجتماعی در بازتولید نقش مهمی بازی میکند. نه فقط بازتولید زیستشناختی [تولید مثل] بلکه بازتولید اجتماعی یعنی در بازتولید ساختار فضای اجتماعی و روابط اجتماعی.(بوردیو،۱۸۹:۱۳۸۱)
جامعهشناسی نهادهای آموزشی خصوصاً نهادهای آموزش عالی ممکن است سهم قاطع و تعیین کنندهیی در [عیان ساختن] جنبۀ بهوفور فراموش شدۀ جامعهشناسی قدرت داشته باشد… در واقع در میان همۀ راهحلهایی که در طول تاریخ برای مسالۀ انتقال قدرت و امتیاز مطرح شده، احتمالاً هیچ کدام ریاکارانهتر از راهحل نظام آموزش و پرورش نبوده، که به همین دلیل مناسب حال جوامعی است که معمولاً شکلهای رسوای انتقال وراثتی قدرت و امتیاز را نمیپذیرند؛ چرا که این نظام در بازتولید ساختار روابط طبقاتی سهیم است، ولی با این نیرنگ و تزویر همراه است که کارکرد فوق را زیر نقابی از بیطرفی انجام میدهد. (همان، ۱۷۱)
سرمایه
پییر بوردیو در نظریاتش سه نوع سرمایه را از هم متمایز میکند که این سرمایهها از این قرارند:
سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی
سرمایۀ اقتصادی منابع مالی را توصیف میکند. سرمایۀ اجتماعی… مربوط است به پیوندهای اجتماعییی که مردم قادرند آنها را به نفع بهرۀ خاص خود بسیج کنند… سرمایۀ فرهنگی… ابعاد متعددی دارد از جمله:
دانش عینی دربارۀ هنرها و فرهنگ، سلیقهها و ترجیحات فرهنگی، ویژهگیهای صوری، مهارتها و بلد بودن فرهنگی، توانایی تمییز و تشخیص خوب و بد… سرمایۀ فرهنگی موجد تفاوت است و به دایمی کردن تفکیکها و نابرابریهای اجتماعی کمک میکند. (اسمیت،۲۲۲-۲۲۰)
سرمایۀ فرهنگی به اعتقاد بوردیو توسط خود فرد در زمینههای اجتماعی کسب میشود و در عین حال میتواند به نابرابریهای اجتماعی منتهی گردد و نابرابریها را بازتولید کند.
سرمایۀ فرهنگی بدون کوشش شخصی کسب نمیشود و به ارث برده نمیشود، بلکه از جانب عامل کار طولانی، مداوم و پیگیر یادگیری و فرهنگپذیری را میطلبد، با هدف “جزیی از خود کردن” از آن خود کردن، آن را به قالب خود کشیدن، به عنوان چیزی که وجود اجتماعی او را تحول میبخشد، سرمایۀ فرهنگی داشتنی است که بودن شده است، ملکی است درونی شده و جزو لایتجزای شخص گردیده، خصلت او شده است… کسب سرمایۀ فرهنگی زمان میخواهد و بنابراین به امکانات مادی، اساساً مالی نیاز دارد تا زمان به دست بیابد… سرمایۀ فرهنگی از این بابت به نحوی تنگاتنگ به سرمایۀ اقتصادی گره خورده و به شکل دیگر آن در آمده است. (شویره و فونتن،۹۸:۱۳۸۵-۹۷)
بنا به باور برخی از منتقدان پییر بوردیو، وی بیش از اندازه بر بازتولید ساختارها تأکید میکند و به اندازۀ کافی نقش عاملیت انسانی را در نظر نمیگیرد. به عبارت دیگر، بوردیو بر نقش کنشگران در برابر ساختارها تأکید میکند؛ اما هنگامی که از بازتولید سخن میگوید، برخلاف ادعای خویش برای عاملیت انسانی نقش چندانی قایل نمیشود و آنان را در خدمت بازتولید ساختارها و نظام قرار میدهد.
شباهتها و تفاوتهای آلتوسر و بوردیو
مهمترین وجه تشابه در آرای آلتوسر و بوردیو این است که هریک به شیوهیی به ایجاد بازتولید از جانب نهادهایی چون آموزش و پرورش، خانواده و دین در جامعه و بهویژه در نظام سرمایهداری میپردازند و همانگونه که اشاره شد، مفهوم دستگاه ایدیولوژیک آلتوسر شباهت زیادی به مفهوم خشونت نمادین در نظریۀ بوردیو دارد و هریک اشاره میکنند که چهگونه دولت به شیوهیی نامحسوس بر کنشگران اعمال سلطه میکند.
اما اختلافشان در چهگونهگی بازتولید توسط هر یک از این نهادها میباشد؛ آلتوسر ساختارگراست در نتیجه رویکردی کلان و عینی را در تحلیلهایش اتخاذ میکند و نگاه وی به مفهوم بازتولید متأثر از رویکرد ساختارگرایانهاش میباشد. بدین معنا که کنشگر را در برابر ساختارهای نظام سرمایهداری منفعل و مطیع تلقی میکند که منفعلانه و نه فعالانه در خدمت بازتولید آرمانها و ایدیولوژی نظام حاکم قرار دارد و در حقیقت برای ایدیولوژی در بازتولید مهمترین نقش را در نظر میگیرد و این به معنای نادیده گرفتنِ سوژه و عامل انسانی است. بوردیو نیز در تحلیلهایش بسیار از مفهوم بازتولید سخن میگوید اما رویکرد او به مفهوم بازتولید تحت تأثیر توجهیست که به سطوح خُرد و کلان و تلفیق ساختار و عاملیت در تحلیلهایش میکند؛ بدین معنا که وی نیز به بازتولید نظام حاکم از طریق نهادهای خانواده و آموزش و پرورش اذعان دارد، اما در فرایند بازتولید برای کنشگر یا عامل، حق انتخاب قایل است و او را سراسر منفعل قلمداد نمیکند و عامل را سوژهیی در نظر نمیگیرد که تحت سلطۀ ساختارها قرار دارد، بلکه عامل را در برابر ساختارها فعال تلقی میکند. مثلاً در مورد نهاد آموزش و پرورش معتقد است که این نهاد فعالانه و هدفمندانه به امر بازتولید میپردازد.
نتیجهگیری
بازتولید مفهومیست که میتوان آن را به مثابۀ خلق و ایجاد یک ساختار از جانب کنشگران و یا نهادها در نظر گرفت. وقتی سخن از بازتولید به میان میآید این بدان معناست که افراد یا نهادها منافع و آرمانهای ساختارها و نظام حاکم را پی میگیرند و در بستری دیگر مجدداً آنها را خلق و بازسازی میکنند. در هر نظامی نهادهایی چون خانواده، آموزش و پرورش و نهادهای دینی به بازتولید ساختارها میپردازند.
لویی آلتوسر و پییر بوردیو هر یک در نظریاتشان به گونهیی به مفهوم بازتولید پرداختهاند و هر یک بر اساس اصول فکری خویش آن را تحلیل کردهاند به گونهیی که آلتوسر از نقطهنظر ساختارگرا این مفهوم را پی میگیرد و تحلیل میکند و بر این پایه معتقد است که کنشگر منفعلانه و در سایۀ سلطۀ ایدیولوژی به بازتولید آرمانهای نظام حاکم میپردازد
و در حقیقت بیشترین نقش را برای ایدیولوژی قایل میشود و برای کنشگر در برابر ساختارها آزادی قایل نیست، اما پییر بوردیو با رویکرد تلفیقی و با در نظر گرفتن یک رابطۀ دیالکتیک میان عاملیت و ساختار به بررسی مفهوم بازتولید میپردازد. از اینرو کنشگر را منفعل و اثرپذیر صرف تلقی نمیکند و معتقد است که بازتولید از جانب کنشگران فعالانه رخ میدهد، اما بر اساس اعتقاد منتقدانش او نیز در نهایت برای عاملیت نقش چندانی لحاظ نمیکند.
پانوشتها:
۱-Reproduction
۲-Ideology
۳-Habitus
۴-Champ
۵-Symbolic Violence
۶- Capital
۷-Epistemological Break
۸-Repressive State Apparatus
۹-Ideological State Apparatus
۱۰-Subject Positions
منابع فارسی:
۱ـ استریناتی، دومینیک(۱۳۸۴)، مقدمهیی بر نظریههای فرهنگ عامه، ترجمۀ ثریا پاک نظر، تهران، گام نو
۲ـ اسمیت، فیلیپ(۱۳۸۷)، درآمدی بر نظریۀ فرهنگی، ترجمۀ حسن پویان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی
۳ـ بوردیو، پییر(۱۳۸۱)، نظریۀ کنش، ترجمۀ مرتضی مردیها، تهران: انتشارات نقش و نگار
۴ـ توسلی، غلامعباس(۱۳۸۶) نظریههای جامعهشناسی، تهران، انتشارات سمت
۵ـ جلاییپور، حمیدرضا و محمدی، جمال(۱۳۸۸)نظریههای متأخر جامعهشناسی، تهران: نشر نی
۶- جنکینز، ریچارد(۱۳۸۵) پییر بوردیو، ترجمۀ لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران: نشر نی
۷ـ دیورینگ، سایمون(۱۳۸۲) مطالعات فرهنگی، ترجمۀ نیما ملکمحمدی و شهریار وقفیپور، تهران: تلخون
۸ـ ریتزر، جورج(۱۳۸۸) نظریۀ جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی
۹ـ شویره، کریستین و فونتن اولیویه(۱۳۸۵) واژگان بوردیو، زیر نظر ژان پییر زرده، ترجمۀ مرتضی کتبی، تهران، نشر نی
۱۰ـ کسل، فیلیپ(۱۳۸۳) چکیدۀ آثار آنتونی گیدنز، ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: ققنوس
۱۱ـ کرایب، یان(۱۳۸۷) نظریۀ اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، ترجمۀ عباس مخبر، تهران: نشر آگه
۱۲ـ محمدی، جمال(۱۳۸۸) دربارۀ مطالعات فرهنگی، تهران: نشر چشمه
۱۳ـ فکوهی، ناصر(۱۳۸۶) تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران: نشر نی
منبع انگلیسی:
Ferretter,Luke:Louis Althusser,publisher: Taylor&Francis Routledge 2006
• nicht mit Facebook verbunden
• nicht mit Twitter verbunden
• Einstellungen
Comments are closed.