احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۴ ثور ۱۳۹۴
مرتضى کربلایى/ سه شنبه ۱۵ ثور ۱۳۹۴
یکى از مباحثى که هنگام سخن گفتن از چینش نظام هستى و کیفیت ظهور کثرت از وحدت در دستگاه هستىشناسى عرفانىِ مکتب ابن عربى مطرح مىباشد، بحث حضرات خمس است. اگرچه بنابر وحدت شخصیۀ وجود، در سراى هستى یک وجود بیش نداریم و مصداق بالذاتِ آن فقط حق سبحانه است و ماسواى او، همۀ ظهورات و مجالى آن حقیقت واحدهاند که بالعرض و المجاز موجودند و چون ذات حق، مطلق است، به اطلاق مقسمى خارجى و نامتناهى است، لذا ظهورات او هم نامتناهى است؛ اما عارفان وقتى صحبت از چینش مظاهر و مراتب تنزلات وجود از مقام ذات غیبالغیوبى به صقع ربوبى و عالم اله و بعد به عالم اکوان و تعنیات خلقى مىکنند، آن را در یک تقسیمبندى کلى به شش مرتبه و پنج حضرت تقسیم مىنمایند.
علت نامگذارى هر یک از این مراتبِ کلیه به «حضرت» به اعتبار حضور ذات حق در مراتب و حاضر بودن مراتب نزد حق سبحانه است. بنابراین در این بحث هیچگاه اطلاق حضرت بر مقام ذات غیبالغیوبى نمىشود؛ زیرا سخن از تنزل از مقام ذات و پیرامون تعینات و ظهورات ذات حق مىباشد.(امام خمینى، حواشى بر مقدمۀ قیصرى بر شرح فصوصالحکم، ص۱۶۳)
آن شش مرتبۀ کلیه عبارتاند از:
۱ـ مرتبۀ احدیت: این مرتبهیى است که ذات حق به خودش از حیث وحدت حقیقیه و احدیت علم دارد. در این مرتبه، تمامى کثرات و اعتبارات ساقط و مستهلک مىباشد و فقط اسم احد در این مرتبه بوده و از این مرتبه به تعین اول تعبیر مىشود. (قونوى، تفسیر فاتحه، ص۱۳۰ و فرغانى، منتهى المدارک، ج۱، ص۴۵ و صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، ص۲۶۹و۲۷۱)
۲ـ مرتبۀ واحدیت: این مرتبهیى است که ذات حق به خودش از حیث تفاصیل اسمائى و الوهیت علم دارد. در این مرتبه اسماء و اعیان ثابته به نحو مفصل و ممتاز از یکدیگر موجود به وجود علمى مىباشند. از این مرتبه به تعین ثانى تعبیر مىشود. (قونوى، تفسیر فاتحه، ص۱۳۰ و فرغانى، منتهى المدارک، ج۱، ص۵۵ و صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، ص۲۹۱ و جامى، نقد النصوص، ص۳۸)
۳ـ مرتبۀ عالم ارواح: این عالم، مرتبۀ ظهور حقایق کونیه مجردۀ بسیطه است. عالم ارواح همان است که در فلسفه به اسم عقول و مفارقات شناخته مىشود که تجرد عقلانى دارد. موجودات عالم ارواح به دو دسته تقسیم مى شوند: ۱ـ کروبیان که تعلق به بدن ندارند و خود دو قسم اند: الف. ملایکۀ مهیّمه ب. ملایکهیى که براى مادون خود در مجارى فیض حق سبحانه قرار مىگیرند. ۲٫ روحانیان یا نفوس ناطقه، که در عین این که مجرد به تجرد عقلانى بوده، تعلق به بدن داشته و تدبیر بدن مىنمایند. روحانیان نیز دو دسته اند: یکى نفوس ناطقۀ ملکى که اهل ملکوت اعلى هستند و دیگرى نفوس ناطقۀ ملکى اهل ملکوت اسفل مىباشند. مرتبۀ عالم ارواح را جبروت نام نهادهاند. (فرغانى، مشارق الدرارى، ص۱۴۴ و جامى، نقد النصوص، ص۳۱ و ۴۹ و قیصرى، مقدمۀ شرح تائیه ابن فارض، ص۳۱۲، یحیى یثربى، عرفان نظرى)
۴ـ مرتبۀ عالم مثال منفصل: مرتبۀ ظهور حقایق کونیه مجردۀ لطیفه است با آثار و عوارض مادى نظیر شکل، اما غیرقابل تجزیه و تبعیض و فرق و التیام است. مرتبۀ مثال واسطه است میان عالم ارواح و عالم اجسام و داراى تجرد برزخى مىباشد.
عالم مثال به دو قسم متصل و منفصل تقسیم مىشود. عالم مثال متصل از مراحل وجودى انسان است، اما عالم مثال منفصل یکى از عوالم موجود مىباشد. از این مرتبه به خیال منفصل و ملکوت و به لسان شرع به برزخ نیز تعبیر نمودهاند. (قیصرى، مقدمۀ شرح تأئیه ابن فارض، ص۳۱۲ و جامى، نقد النصوص، ص۹۰ و ۵۲)
۵ـ مرتبۀ عالم اجسام: مرتبۀ وجود اشیاى کونیه مرکبۀ کثیفه است که قابل تجزیه و تبعیضاند. و آن بر دو قسم است یکى عِلویات (افلاک) و دیگرى سفلیات (عناصر اربعه و مرکبات و موالید ثلاث) که این مرتبه را عالم ماده و شهادت و عالم ملک و ناسوت نام نهادهاند. (قیصرى، مقدمه شرح تائیه ابن فارض، ص۳۱۲ یحیى یثربى، عرفان نظرى و صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، ص۲۹۲ و جامى، نقدالنصوص، ص۳۱و۵۸)
۶ـ مرتبۀ انسان کامل: جامع جمیع مراتب سابق است تفصیلاً که تمام مراتب الهى و کونى را در خود به نحو حقالیقین پیاده نموده است که از آن به کون جامع تعبیر مى شود. (حمزه فنارى، مصباح الانس، ص۱۰۲ و صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، ص۳۵۶ و ۳۵۹ و جامى، نقد النصوص، ص۶۱)
چنان که ملاحظه مىشود، دو مرتبۀ اول منسوب به حق سبحانه و صقع ربوبى و موطن علم حق مىباشند که این دو مرتبه یعنى احدیت و واحدیت، یک حضرت به حساب مىآیند. سه حضرت دیگر منسوب به کون و خارج از صقع ربوبى مىباشند، و مرتبه ششم هم جامع میان دو مرتبۀ حقانى و کونى بوده و برزخ میان دو بحر وجوب و امکان و دو عالم ظاهر و باطن مىباشد. (حمزه فنارى، مصباح الانس، ص۱۰۲ و جامى، نقد النصوص، ص۹۰)
لازم به ذکر است که برخى از محققین عرفان از دو مرتبۀ اول تعبیر به مراتب جلائیه و باقى مراتب را مراتب استجلائیه نامیدهاند. و حضرات کلیۀ پنجگانه را نیز، مجالى و منصّات و مطالع نام گذارى کردهاند. (صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، ص۲۹۰ و ۲۹۳)
میان تابعین و شارحین مکتب ابن عربى در تبیین چینش نظام هستى بعد از مقام ذات غیبالغیوبى حق سبحانه یعنى در موطن علم حق و صقع ربوبى دو تقریر وجود دارد: تقریر اول از آن صدرالدین قونوى (۶۰۷ـ۶۷۳هـ) و مؤید الدین جندى (متوفى ۶۹۰هـ) و سعیدالدین فرغانى (متوفى ۷۰۰هـ) و تابعان ایشان مىباشد و تقریر دوم را عبدالرزاق کاشانى (متوفى ۷۳۶هـ) و محمد داوود قیصرى (متوفى ۷۵۱هـ) بیان نمودهاند.
بر اساس تقریر اول بعد از مقام ذات حق، مرتبۀ احدیت (تعین اول) و بعد مرتبۀ واحدیت (تعین ثانى) قرار دارد که ساختار نوشتار حاضر هم بر مبناى دیدگاه قونوى شکل گرفته، یعنى بین مقام ذات و واحدیت واسطهیى به نام احدیت و تعین اول وجود دارد(قونوى، تفسیر فاتحه، ص۱۳۰، همو، نفحات الهیه، ص۱۸، فرغانى، منتهى المدارک، ج۱، ص۴۵). اما طبق تقریر دوم بعد از مقام ذات حق، مرتبۀ واحدیت و تعین ثانى قرار گرفته، به تعبیرى بین مقام ذات و واحدیت واسطهیى به نام تعین اول وجود ندارد و احدیت را تنها در مقام ذات معنا مىکنند.
شایان ذکر است که کاشانى و قیصرى متون قونوى و پیروانش را دیده و در آثار خود ناظر به آنها بوده و در جاهاى متعدد از آنها یاد نمودهاند. براى مثال قیصرى در کتاب شرح فصوص خود از کتاب فکوک و مفتاح الغیب قونوى مطالبى را نقل مىنماید (قیصرى، شرح فصوص الحکم، چاپ سنگى، ص۷۵، ص۲۱۵)، بنابراین کاشانى و قیصرى بیانات محققین پیش از خود در تفسیر احدیت را دیده و احدیت در مقام تعین اول را به احدیت مقام ذات تفسیر نمودهاند(کاشانى، شرح فصوص الحکم، ص۳۸ و ۱۸۶، قیصرى، شرح فصوص الحکم، چاپ سنگى، ص۱۲ و ۴۸ و ۸۰ و ۶۲ و ۱۰۲ و ۲۳۹ و ۲۴۱، همو، رسائل، رسالۀ اساسالوحدانیه، ص۵۲). قیصرى احدیت را عبارت از مقام ذات من حیث الذات مىداند، مقصود وى همان احدیت ذاتیه است و واحدیت را نسبت و اعتبارى براى ذات مىداند، یعنى تنزل از مقام ذاتِ صورت گرفته که عبارت از تعین ثانى است(قیصرى، رسائل، رسالۀ اساسالوحدانیه، ص۵۲). تفاوت ذات مطلق به اطلاق مقسمى با احدیت در مقام ذات در این است که ذات مطلق لابشرط بوده و در همه جا حضور داشته و موطن تمام تعینا و کثرات را با اطلاق مقسمى خارجى خود پر کرده است، اما در احدیت ذاتیه، همان ذات مطلق را بدون اینکه تعینى را با او اعتبار نموده، فرض مىنماییم که در این لحاظ یک ذات احدى اطلاقى دیده شده و بشرط لا مىباشد از اینکه کثرات را با او در نظر بگیریم و تمام نسب و اعتبارات و کثرات در این لحاظ اسقاط مىشود. (قیصرى، شرح فصوص الحکم، چاپ سنگى، ص۱۲، همو، رسائل، رساله اساسالوحدانیه، ص۵۳)
در این اعتبار هنوز در مقام ذات هستیم و از مقام اطلاق مقسمى خارج نشدهایم و تنزل از مقام ذات صورت نگرفته، فقط لحاظ بشرط لاى از کثرات و تعینات نمودهایم که هیچ کثرتى دیده نشده و فقط یک ذات مطلق دیده مىشود. جناب ایزوتسو در تحقیقات و مطالعات خود متوجه این دو دیدگاه و تفاوت آنها شده و در کتاب صوفیسم و تائوئیسم تصریح به این دو دیدگاه نموده است. (ایزوتسو، صوفیسم و تائوئیسم، ص۵۸)
در تطبیق و تبیین مرتبۀ واحدیت، کاشانى دیدگاهى متفاوت از دیگر محققان دارد. وى بعد از مرتبۀ احدیت و ذات حق مرتبۀ واحدیت را که قونوى و تابعانش و قیصرى، موطن اعیان ثابته و اسماء و محل تفاصیل اسمائى دانسته و از آن تعبیر به تعین ثانى مىنمودند را عقل اول مىداند. وى مقام ذات حق را بحت و بسیط مىداند که هیچگونه تکثرى نداشته و فقط شؤونات ذاتیۀ حق در آنجاست. هنگامى که شؤونات ذاتیۀ حق ابراز شده و تجلى مىنمایند، هویت عقل اول شکل مىگیرد و موطن اعیان ثابته و اسماى الهیه عقل اول مىباشد. کاشانى روایت نبوى «اول ما خلق الله العقل» را به همان عقل اول فلاسفه تطبیق مىنماید که اولین تعین از تعینات خلقى مىباشد. (کاشانى، شرح فصوص الحکم، ص۳۸، ص۱۸۶، همو، اصطلاحات الصوفیه ذیل عماء)
قیصرى در شرح خود بر فصوص دیدگاه کاشانى را نقل نموده و مورد نقد قرار مىدهد(قیصرى، شرح فصوصالحکم، چاپ سنگى، ص ۱۰۲). همچنین فنارى در مصباحالانس در بحث عماء دیدگاه کاشانى را نقد و بررسى مىنماید. (فنارى، مصباحالانس، چاپ سنگى، ص ۷۴)
منبع:
فصلنامۀ هفت آسمان، شمارۀ ۳۴
Comments are closed.