احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ ثور ۱۳۹۴
فهیم دشتی/سه شنبه ۲۲ ثور ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش نهم
تلاش برای آمادهسازی بندر چابهار برای استفادۀ تجاری افغانستان و توجه بر ایجاد شاهراههای تجارتی از چابهار تا آسیای میانه و و صل شاخۀ دیگرِ آن به پاکستان و از طریق آن کشور به هند، در طرحهای اقتصادی ایران، نمونۀ دیگریست که موقعیتِ افغانستان به عنوان یک شاهراه تجارتی را برجسته میسازد.
هند، پاکستان و کشورهای آسیای میانه نیز در این زمینه طرحهایی دارند، ولی همۀ این طرحها به ثبات امنیتی افغانستان پیوند خورده؛ ثباتی که به نظر میرسد در سالهای آینده تأمین خواهد شد.
مسیر ترانزیتی افغانستان تنها یک مسیر زمینی نخواهد بود. طرحهایی که برای ایجاد یک فرود گاه شبیه فرودگاه دوبی در بخشی از افغانستان وجود دارد تا بتواند به عنوان پل ارتباطی هوایی منطقه عمل کند، اهمیت ویژۀ افغانستان در زمینۀ ترانزیت را برجستهتر میسازد.
نیاز به انرژی در کشورهایی مانند هند و پاکستان و وجود این انرژی در آسیای میانه نیز فرصتهای خوبی را هم برای دسترسی به انرژی و هم به دست آوردن عاید از پروژههای انتقال انرژی، و هم در زمینۀ اشتغال، برای افغانستان میسر خواهد ساخت.
امکان جلب سرمایهگذاری در معادن و منابع طبیعی افغانستان هم فرصت بزرگِ اقتصادی دیگر است.
اینها و فرصتهای دیگرِ اقتصادی که بعداً در جایش به آن اشاره خواهد شد، رشد اقتصادی قابل ملاحظه را برای افغانستان به ارمغان خواهد آورد.
۱-۵ امنیت و ثبات
دور جدید بیثباتی و ناامنی در افغانستان (تاریخ این سرزمین مملو از اینگونه دورههای کوتاه و دراز است) با کودتای محمد داوود علیه پسرکاکایش ظاهرشاه ـ بیش از چهل سال قبل ـ آغاز شد. این بیثباتی با کودتای احزاب چپ ادامه یافت، با حضور ارتش سرخ تشدید گردید، در حکومت مجاهدین صورتِ جدیدی به خود گرفت و پای همسایهگان را به این میدان کشاند، در اخیر دهۀ نود قرنِ گذشته با دو محور طالبان و حامیانشان و مقاومت ملی، به پیش رفت و از ۲۰۰۱ به اینسو با وجود حضور بیش از ۵۰ کشور جهان، هنوز پایان نیافته است.
حالا نشانههای روشنی از پایان این دورۀ بیثباتی به نظر میخورد.
در داخل افغانستان، نیاز به پایان بخشیدن این داستان، بیشتر از هر زمانی برجسته شده.
میان همسایهگان نزدیک و دور و کشورهای منطقه، درک اینکه دوام بیثباتی در افغانستان به ثباتِ آنان صدمه میزند و ثبات در افغانستان، فرصتهای بزرگ اقتصادی و توسعه را برایشان فراهم میآورد، قابل دید است.
قدرتهای بزرگ جهان نیز که بهنحوی نیاز به یک میدان جنگ دارند و از سویی بر سر منافع اقتصادی با هم در رقابت استند، به این تفاهمِ نانوشته رسیدهاند که میدان جنگ بعدی، شرق میانه است و منافع اقتصادیشان در این بخش از آسیا(منطقۀ افغانستان/ در این مورد توضیحاتِ بیشتر داده خواهد شد) بهتر تأمین شده میتواند.
این مسایل سبب میشود که امنیت و ثبات افغانستان بهتدریج در پنج تا ده سال آینده تأمین شود.
طرح جدید برنامۀ صلح با مخالفینِ مسلح که برای اولینبار با حمایت پاکستان همراه است، نشانۀ بارزی از بسته شدن فصل طالبان و تروریسم در کتاب افغانستان و منطقۀ ماست. رویکرد جدید پاکستان به مسالۀ تروریسم در حالی که از دید افغانستانیها در هالهیی از شک و تردید قرار دارد و شک و تردید هم بر پایۀ عوامل تجربی و تاریخیِ واضحی استوار است، یک رویکردِ مثبت به شمار میرود.
اینهم روشن است که تغییر استراتژی پاکستان در قبال افغانستان، برای تأمین منافع افغانستان نیست؛ بلکه عامل اصلی آن، نهفته بودن منافع درازمدت سیاسی ـ اقتصادی پاکستان در منطقه است. ولی به هر صورت، افغانستان میتواند از این تغییر استراتژی سودهای کلانی نصیب شود.
یک برداشتِ دیگر هم این است که تغییر استراتژی پاکستان در قبال افغانستان، ناشی از شیوههای جدید برخورد دولت وحدت ملی با پاکستان است. جدا از اینکه نقش دولت جدید افغانستان در این زمینه نادیده گرفته شود، در واقع تغییر استراتژی پاکستان در برابر افغانستان و گروههای تروریستی، ریشۀ طولانیتری دارد(در مورد نقش، اهداف و برنامههای پاکستان بعداً به تفصیل خواهم گفت؛ اما در اینجا به همین اکتفا میشود). در سالهای آینده، برخورد پاکستان با گروههای تروریستیِ فعال در هر دو کشور و نقش پاکستان در تأمین ثبات و امنیت در افغانستان، مثبت و مثمر ثمر خواهد بود.
قدرتمند شدن تدریجیِ نیروهای امنیتی افغانستان، عدم نیاز به حضور گستردۀ نیروهای خارجی در این کشور و حمایت برخی از کشورهای جهان از جمله ایالات متحده از نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان، تضمینهای روشنی برای تأمین امنیت و ثبات استند.
Comments are closed.