احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۵ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/ شنبه ۱۶ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
با سرنگونی طالبان و حضور جامعۀ جهانی در افغانستان، روسیه میخواست نقشِ بارزتری در افغانستان داشته باشد؛ ولی هم حکومت افغانستان و هم متحدین امریکایی و اروپایی آن، علاقهای به حضورِ دوبارۀ روسیه در معادلات افغانستان نداشتند. به همین دلیل هم بود که با وجود اعلام آمادهگیِ روسها برای ارایۀ کمک به افغانستان، به ویژه در بخش نظامی، فقط به دریافت یک مقدار جنگافزار و پرزهجات هواپیماها و هلیکوپترهای نیروی هوایی افغانستان بسنده شد و به روسیه اجازه داده نشد در دیگر بخشها ـ از جمله بازسازی پروژههای زیربنایی که چند دهه قبل از سوی روسیه ساخته شده بود و حالا نیاز به ترمیم داشت وحتا در زمینۀ ترمیم اسلحۀ سنگین و توپخانۀ باقیمانده از ارتش سرخ که میتوانست به سود ارتش افغانستان باشد ـ کمک بکند.
تنها زمانی که روابط حامد کرزی در سالهای اخیر حکومتش با امریکا به تیرهگی گرایید، تلاشهایی از سوی حکومت افغانستان برای جلب حمایت نظامی روسیه انجام شد که به دلیل پایان عمر آن حکومت و ابهام در آیندۀ افغانستان، زیاد مورد علاقۀ روسها قرار نگرفت.
در حال حاضر هم روسها با وجود علاقهای که به احیای حضورشان در افغانستان دارند، با مشکلات جدی مواجه استند.
روسها از قاچاق مواد مخدر تولید شده در افغانستان از طریق خاکشان ناراض استند، از حضور پُررنگِ امریکا در افغانستان بیم دارند و فکر میکنند که ممکن است هدف حملات رقیبان غربیشان زیر نام حملات تروریستی طالبان قرار گیرند و مهمتر از آن اینکه با تیرهگی روابط شان با غرب بر سرِ مسالۀ اوکراین و مشغول شدن با بخشهایی از بحران در خاورمیانه، منابع کافی برای رقابت با حریفان غربیشان در افغانستان را ندارند.
با این حال، ثبات در افغانستان میتواند بخشی از نگرانیهای روسیه را رفع کند، در حالی که نگرانیهای جدیدی را برای آن کشور به بار خواهد آورد.
روسها از بیثباتی افغانستان به این دلیل که ممکن است این بیثباتی به میانِ مردمان ناراضِ همسایهگان شمالیِ افغانستان راه باز کند و آنان با استفاده از حضور گروههای افراطی در افغانستان، به ابراز نارضایتیِ خشونتآمیز در برابر حکومتهایشان اقدام کنند، نگران استند.
با این حال، ثبات در افغانستان نیز میتواند زمینهساز کاهشِ نفوذ روسیه در جمهوریتهای اسبق شوروری که با افغانستان همسایه یا کمی دورتر استند، باشد. از نزدیک به یک قرن، این جمهوریتها یا مستقیماً زیر کنترول روسیه بودهاند یا هم به نحوی از اقمار آن کشور به شمار میرفتهاند. در حال حاضر، روسیه مسیر اصلی ارتباط این کشورها با دنیاست. به ویژه تبادلات اقتصادی این کشور با اروپا، از مسیر روسیه میگذرد و در کنار آن با نیازمندی شماری از این کشورها به نوعی حمایت نظامی روسیه، هنوز میزان وابستهگی آنان به روسیه بالاست.
در صورت تأمین ثبات در افغانستان، اول اینکه نگرانیهای امنیتی این کشورها کاهش خواهد یافت و به تناسب آن وابستهگی نظامی آنان به روسیه افت خواهد کرد و از سوی دیگر، مسیرها و بازارهای تازۀ تجارتی برای آنان باز خواهد شد و از این نظر هم، میزان تکیۀ آنان بر روسیه، پایین خواهد آمد.
به این ترتیب، زمینۀ بیرون شدنِ تدریجی این کشورها از محور وابستهگی به روسیه فراهم خواهد آمد و این برای روسیه در معادلات کلان جهانی، نوعی عقبمانی تلقی شده میتواند.
با این حال و با توجه به تیرهگی روابط روسیه با غربیها، مشکلات در اوکراین و مشغولیتِ روسیه در کشمکشهای خاورمیانه، بیثباتی افغانستان و گسترش این بیثباتی به آسیای میانه، هزینههای بیشتری برای روسیه خواهد داشت و روسیه را عملاً در چند جبهۀ داغ مشغول خواهد کرد، در حالی که ثبات افغانستان، حداقل از دید امنیتی میتواند خاطر روسیه را از حیاط خلوتِ جنوبیاش راحت سازد.
از لحاظ اقتصادی، نیازهای روسیه بیشتر از اینکه به منابع مواد خام باشد، به مواد مصرفی است. توسعۀ اقتصادی در منطقۀ ما، میتواند زمینهساز فراهم شدن این نیازمندیهای روسیه باشد و وابستهگی روسیه به واردات مواد مصرفی از اروپا را کاهش خواهد داد و به این ترتیب، در معاملۀ دوطرفه با اروپا (صدور انرژی به اروپا و واردات مواد مصرفی) پلۀ روسیه سنگینی خواهد کرد؛ چون اروپا همچنان به انرژی صادراتی روسیه نیازمند خواهد بود؛ ولی روسیه به واردات از اروپا (به جز کالاهای لوکس)، وابستهگی چندانی نخواهد داشت.
در کنار این، ثبات افغانستان و توسعۀ اقتصادی منطقۀ ما، زمینههای شریک شدنِ روسیه در طرحهای اقتصادی این منطقه را نیز فراهم خواهد آورد.
حتا اگر بپذیریم که روسیه از ثبات در افغانستان نفع زیادی نخواهد برد، در تناسب به مشکلاتی که در نتیجۀ بیثباتی افغانستان و کشانده شدنِ آن به جمهوریهای آسیای میانه برای این قدرتِ جهانی به میان خواهد آمد، ثباتِ افغانستان به سودِ روسیه است و یقیناً این نکته از دید پالیسیسازانِ روس به دور نخواهد ماند.
Comments are closed.