احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۲ سرطان ۱۳۹۴
شنبه ۱۳ سرطان ۱۳۹۴
بخش دهم
عبدالحفیظ منصور
نهضت اسلامی و حکومت داوود
با به قدرت رسیدن داوود خان از طریق کودتا (۲۶ سرطان ۱۳۵۲)، در ارتباط با نهضت اسلامی افغانستان، دو تحول رخ داد:
۱٫ تحریک اسلامی زیر فشار فزایندۀ حکومت داوود خان ـ که در آن اعضای حزب دموکراتیک خلق پستهای حساس را در دست داشتند ـ قرار گرفت. افراد نهضت مورد پیگرد قرار گرفتند و تعدادی از سران نهضت زندانی شدند و عدهیی دیگر چون استاد برهانالدین ربانی و انجنیر حکمتیار، مجبور شدند تا به پاکستان هجرت نمایند.
۲٫ کودتای داوود خان که بعد از چهل سال حکومت بیدردسر ظاهرخان بهوقوع پیوست، به حلقههای سیاسی در کشور فکر تازهیی راجع به اخذ قدرت سیاسی داد و آن، توسل به کودتا بود.
در این میان، نهضت اسلامی که تا آن زمان فعالیتهای خویش را بیشتر در جهت فرهنگی معطوف ساخته بود و میخواست از طریق روشن ساختنِ افکار عامه و جلب و جذب منورین به داخل حکومت ظاهرخان اقتدار سیاسی را بهدست آرد، فعالیتهایش در ارتش افغانستان شدت گرفت تا اینکه کودتاهایی ناموفقی را یکی پی دیگر بین سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ بهراه انداخت. در کودتای ۱۳۵۴ که طرح آن از سوی یک عده از سران نهضت اسلامی ریخته شد، برنامه طوری وانمود گردید که «کریم مستغنی» لوی درستیز وقت در اجرای کودتا سهم و آمادهگی دارد و تنها نیاز به آن است که نامبرده به بهانۀ معقولی ارتش را به حرکت درآورد و بدین وسیله ارگ و نقاط مهم کابل را تصرف کند. بنابراین به عدهیی از اعضای نهضت که قبلاً بهخاطر انجام عملیات در شهر کابل مسلح شده بودند، دستور داده شد تا به مناطق اطراف رفته و در یک زمان معین در چند نقطه دست به حملات مسلحانه زنند. همین بود که چندی بعد قیامهایی در پنجشیر، لغمان، سرخرود، کنر و ارگون انجام یافت. قوای رژیم داوود به صحنۀ پیکار آمدند، اما حرکتی بر علیه داوود صورت نگرفت.
جریان قیام
صبح ۲۶ سرطان ۱۳۵۴ از جانب اعضای نهضت قیامی صورت گرفت که بدون کدام مقاومت شدید، افراد دولتیِ مرکز ولسوالی و دو علاقهداری اسیر گردیدند و پنجشیر در مدت نیم روز بهدست مجاهدین آزاد شد و وسایلی که بهدست مجاهدین افتاد، حدود ۱۰۰ قبضه سلاح و چند صندوق مرمی بود.
بیشتر این مجاهدین، محصلان دانشگاه کابل و تعدادی از افراد منطقه بودند که توسط احمدشاه مسعود سرپرستی میشدند.
در این قیام احمدشاه مسعود قومانده حمله بالای مرکز ولسوالی در رخه و شاهابدال در علاقهداری حصۀ اول و غلامحیدر در علاقهداری حصۀ دوم پنجشیر را به عهده داشتند. همچنان «خواجه محفوظ منصور» مسوول قطع راه پنجشیر و کابل بود که همزمان با حملۀ ناگهانی مجاهدین بالای نقاط متذکره، جاده پنجشیر – کابل از ناحیه «راه تنگ» قطع گردید.
انقلابیون بدان فکر بودند که در کابل نیز از جانب افراد نهضت اسلامی که در درون ارتشاند، قیامی صورت گیرد.
ایشان تا ظهر انتظار شنیدن خبر قیام در کابل را از طریق رادیو داشتند، اما چنان نشد و سرنوشت این قیام تغییر یافت؛ چون در کابل قیامی صورت نگرفت، مجاهدین بنای عقبنشینی را گذاشتند.
پرسش اینجاست که چرا مردم به جای همکاری، با ایشان مخالفت نمودند؟
پاسخ این پرسش در عوامل مختلفی نهفته است، از جمله اینکه حکومت چهلسالۀ ظاهرشاه و سپس داوود، مردم عام را بدین باور ساخته بود که خانواده خاصی برای فرمانروایی آفریده شدهاند و بقیه برای فرمانبرداری. از اینرو برخاستن علیه حکومتِ وقت را بازی با دم پلنگ میدانستند. بدین ترتیب، شاید انگیزۀ نخستِ مخالفت مردم با مجاهدین این بوده باشد تا مورد خشم طبقۀ حاکم که سالها حکمروایی نموده، واقع نشوند.
رهایی محبوسین پنجشیر از سوی مجاهدین که همۀشان جرایم جنایی داشتند، اهالی منطقه را نسبت به مرامِ این گروه مسلح مشکوک ساخت و از آن مهمتر، تصرف بانک دولتی به وسیلۀ ایشان بود که موجب خشم و نفرتِ مردم شد.
چون شماری از این مجاهدین از نقاط خارج پنجشیر بودند، همکاری مردم با این گروپ مسلح که با اکثرشان شناسایی قبلی نداشتند، مشکل دیگری بود. افزون بر آن، تفنگهای نوع «استنگن» که به آن مسلح بودند، به نظر مردم یک گروپ تحریکشده از خارج جلوه نمودند؛ چون در ارتش افغانستان چنین سلاحی وجود نداشت- البته تحریک کمونیستهای منطقه را نیز در این رابطه نباید نادیده گرفت.
نتیجه اینکه؛ شماری از اهالی با تفنگ و کارد و چوب به تعقیب این دستۀ مجاهد پرداختند و از اینکه مجاهدین بر روی مردم آتش نمیگشودند، جرأت مردم بیشتر شده بود.
Comments are closed.