- ۱۹ سرطان ۱۳۹۴
دو شنبه ۱۵ سرطان ۱۳۹۴
(نوشتهیی در رابطه با فلسفۀ اخلاق و سیر اندیشههای اخلاقی در عصر مدرن همراه بررسی اجمالی مبانی نظری مدرنیسم)
شاهرخ شهرابی
اندیشۀ مدرن به قول لیوتار دایۀ «روایت بزرگ» و به قول اریک فروم «وعدۀ بزرگ پیشرفت نامحدود» را داشت و برای تحقق آن، به دنبال تجویز نظامهای جهانگستر، تبیین دستگاههای فکری عظیم، اعمال واحد و وظایف یکسان برای همۀ انسانها بود. پیامد این دیدگاه و هدف، فردی شدن دین، فردباوری و خودپرستی، خودمدارانگاری، گرایش به شالودهباوری و مالکیت فردی افراطی بوده است. در این دوران، یکی از بزرگترین واضعان و مدافعان اخلاق، یعنی دین و تفکر دینی بهنسبه از اعتبار افتاد و به دنبال آن، اخلاق دینی مورد هجوم قرار گرفت و دستگاههای فراگیر فلسفی و عمدتاً الحادی، در مقام مرجع نهایی مشروعیت به اعتبار رسیدند.
جهان فکر و فرهنگ نیز به عنوان زیرمجموعۀ این دستگاه بزرگ به سه ساحت مستقل تقسیم شد. در این میان، اخلاق خود به دو حوزۀ اخلاق و حقوق تقسیمبندی شده و ساحت عمل افعالی است که منشأ و محرک آن نه اراده و تصمیم فردی است. نظریههای زیادی در این دوره مطرح شدند که در زیر به بررسی مهمترین آنها بهطور خلاصه خواهیم پرداخت.
ابتدا باید گفت که نظریات را میتوان در قالب دو گروه مطرح کرد:
۱) نظریههای وظیفهگرایانه (Duty Based) شامل:
الف) وظیفهگرایی عمل نگر(Act deontological Theory)
ب) وظیفهگرایی قاعدهنگر (Rule deontological Theory) شامل:
۱.ب.۱) نظریۀ امر الاهی (Divine Command Theory)
۱.ب.۲) نظریۀ کانت (Kant Theory)
۲) نظریههای غایتگرایانه (Consequentialism) شامل:
الف) خودگرایی اخلاقی (Ethical Egoism)
ب) دگرگرایی اخلاقی(Ethical Philanthropy)
پ) سودگرایی (Utilitarianism) شامل:
۲.پ.۱) سودگرایی عملنگر (Act utilitarianism)
۲.پ.۲) سودگرایی عام (General Utilitarianism)
۲.پ.۳) سودگرایی قاعدهنگر(Rule utilitarianism)
نظریههای وظیفهگرایانه
نطریۀ وظیفهگروی بر این است که انسانها، تکالیفی بر عهده دارند و اعمالی را یا باید انجام دهند و یا نباید انجام دهند. عمل کردن بر وفاق اخلاق، معنایش این است که وطیفۀ خود را فارغ از هر نتیجهیی که از آن حاصل میشود بهجا آوریم. این نظریه به دو دسته تقسیم میشود:
وظیفهگرایی عملنگر
وظیفهگرایی عملنگر دو ویژهگی دارد:
الف) در تعیین خوب و بد نه تنها به نتیجۀ کار توجه نمیشود، بلکه ویژهگیها و امور دیگر نیز مورد توجه قرار میگیرند.
ب) نظام اخلاقی قواعد کلی را معتبر نمیداند و بیشتر به احکام جزیی نظر دارد و به نوعی احکام کلی اگر قابل استنباط باشند، باید از جز گرفته شوند؛ زیرا هر موقعیتی منحصر به فرد است و حکم ویژهیی دارد.
وظیفهگرایی قاعدهنگر
وظیفهگرایی قاعدهنگر در بر گیرندۀ مهمترین و تأثیرگذارترین تیوریهای اخلاقی در دوران مدرن بوده است که خود شامل دو نظریه است:
نظریۀ امر الاهی: تصور از اخلاقی بودن به طور کلی به دست تعالیم دینی شکل گرفته است و حتا نظریههای اخلاق الحادی مرهون این تعالیم هستند. در مسیحیت ده فرمان، اعمال اخلاقی و وظایف را شرح میدهند. این فرامین به ترتیب عبارتاند از:
۱) برای خود خدایی جز من نگیرید.
۲) به بت سجده نکنید.
۳) نام خدا را به باطل نبرید.
۴) شنبه را گرامی بدارید.
۵) پدر و مادر را احترام کنید.
۶) کسی را به قتل نرسانید.
۷) زنا نکنید.
۸) دوری نکنید.
۹) به همسایه شهادت دروغ ندهید.
۱۰) به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.
البته اخلاق مسیحی فقط اجرای ده فرمان نیست؛ بلکه متضمن اجرای تمام تعالیم میسح (ع) علیالخصوص اجرای فرمان عهد جدید و در اصل عمل به سیرۀ وی است.
نظریۀ کانت: سوال اصلی کانت این بود: عمل اخلاقی چیست؟ او عملی را اخلاقی می دانست که از سر احساس تکلیف صورت گرفته است نه صرفا به سایقۀ تمایل یا احساس یا امکان منفعتی که از آن عمل حاصل میشود.(Warburton,Nigel) کانت انگیزۀ عمل را به مراتب مهمتر از خود عمل و نتایج حاصل از آن میدانست.
مفاهیم فلسفۀ اخلاق کانت به اختصار: کانت نیت و مقصود پنهان در هر عملی را ضابطه (Maxim) مینامید. ضابطه آن اصل کلی است که مبنای عمل را تشکیل میدهد. همچنین او معتقد بود انسان صاحبعقل تکالیفی بر عهده دارد که مطلقاند (Categorical). وی مفهوم امر مطلق را مطرح کرد. البته کانت تکالیف مطلق را با تکالیف مشروط (Hypothetical) مقابله میدهد. تکالیف شرطی عبارتاند از اعمالی که برای گرفتن نتیجهیی خاص به صورت شرطی انجام میشوند: اگر میخواهی در حین رانندهگی تصادف نکنی، باید هوشیار باشی. کانت برای به دست دادن یک چهارچوب اخلاقی، قاعدۀ عمومیتپذیری (Universalizability) را مطرح کرد. او معتقد بود: همواره بر اساس آن ضابطهیی عمل کن که به موجب آن در عین حال اراده کنی تا آن ضابطۀ قانونی جهانگستر شود و منظور از اراده کردن، خواست عقلی است. کانت برای قاعدۀ خود صورت دیگری از امر مطلق را مطرح میکند: دیگران را همواره غایت فیالنفسه بدان و نه هرگز وسیلۀ محض.
Comments are closed.