بازهم تکرارِ اشتباه

- ۱۹ اسد ۱۳۹۴

سه شنبه ۲۰ اسد ۱۳۹۴/

 

احمـد عمران
ریاست‌جمهوری افغانستان یک بارِ دیگر تلاش‌هایی را آغاز کرده که طالبان را به گفت‌وگوهای صلح تشویق کند. اخیراً جانان موسی‌زی سفیر افغانستان در اسلام‌آباد، در دیداری با مولانا سمیع‌الحق پدر معنوی طالبان، از او خواسته است که در گفت‌وگوهای صلح میان دولت و طالبان نقش‌آفرینی کند.
موسی‌زی به همراه هیأتی سیاسی در مدرسۀ دارالعلومِ حقانیه واقع در نوشهره از توابع ایالت خیبرپختونخواه، با مولانا ‌سمیع‌الحق، ملاقات و پیغام اشرف‌غنی رییس‌جمهور mnandegar-3افغانستان را به وی تقدیم کرده است. گفته می‌شود این دیدار، شش‌ساعت به درازا کشیده و در آن، در مورد نحوۀ مذاکراتِ صلح بحث شده است.
تلاش‌های دوبارۀ ریاست‌جمهوری افغانستان در مورد گفت‌وگوهای صلح، زمانی از سر گرفته می‌شود که مردم افغانستان هم‌چنان داغ‌دارِ رویدادهای خونینِ شهر کابل اند؛ حوادثی مرگبار و تکان‌دهنده که در آن‌ها بیش از پنجاه تن کشته و صدها تنِ دیگر مجروح شده‌اند. این حوادث سبب شد که موجی از انتقادها به نشانی دولتِ افغانستان از سوی شهروندانِ کشور جاری شود.
شهروندان کابل و برخی از شهرهای افغانستان، با برگزاری تظاهرات و اهدای خون به قربانیان حوادث اخیر، سیاست‌های دولت را در برابرِ گروه‌های دهشت‌افکن و حامیان منطقه‌ییِ آن‌ها نکوهش کرده و از رهبرانِ کشور خواستند که نسبت به این حوادث بی‌تفاوت نباشند. رهبران دولت که در روزهای نخستِ این حوادث سرگیچه گرفته بودند، در برابر رسانه‌ها از بازنگری در سیاست‌های صلح دولت خبر دادند. حنیف اتمر مشاور امنیت ملی که از منطقۀ ویران‌شدۀ شاه شهید دیدن می‌کرد، در جمعی از اهالی منطقه گفت که “دولت با قاتلان مردم صلح نخواهد کرد”. اما هنوز چند روزِ معدود از این حوادث و واکنش‌ها نگذشته بود که بار دیگر رییس‌جمهوری دروازۀ یکی از بدنام‌ترین رهبران مذهبی پاکستان را کوبید؛ فردی که خود را پدر معنوی طالبان می‌نامد و عملاً در تعاملات درون‌سازمانیِ این گروه نقش داشته است.
چندی پیش، مولانا سمیع‌الحق حمایت کاملِ خویش را از رهبر جدیدِ طالبان اعلام کرد و از همۀ گروه‌های جهادی خواست تا با کنار گذاشتن اختلافات، ملا اختر منصور را به رهبری بپذیرند. در همین حال، فراموش نباید کرد که مولانا سمیع‌الحق دور اولِ مذاکرات را مدیریت کرده و این مذاکرات به تشویق او در مری پاکستان برگزار شده بود. اما اتفاق‌هایی که پس از افشای مرگ ملاعمر رهبر گروه طالبان افتاد و به اختلافاتِ تازه در میان گروه طالبان بر سرِ جانشینی ملاعمر انجامید، گفت‌وگوهای صلح را به بن‌بست کشاند و رهبر جدید طالبان در نخستین بیانیۀ خود، ادامۀ گفت‌وگوهای صلح را مردود دانست. حالا اما با وجود همۀ این حوادث و رویدادها، ریاست‌جمهوری افغانستان با چه انگیزه و امیدی به دروازۀ مولانا سمیع‌الحق شتافته است؟ آیا پیش از این، سیاستِ مماشات با پاکستان و گروه‌های تندرو نتیجه‌یی به دنبال داشته است که دولت افغانستان هم‌چنان بر ادامۀ آن پافشاری دارد؟ مگر خونِ فرزندانِ این کشور بر خیابان‌های شاه شهید، اکادمی پولیس، قصبه و میدان هوایی خشکیده است که رهبران کشور بازهم به همان سیاست‌های اشتباه و پُرمخاطره روی آورده‌اند؟
دولت افغانستان پس از مرگِ ملاعمر حداقل برای یک بار سیاستِ دقیقی را اعلام کرد و آن زمانی بود که رهبر جدیدِ طالبان بر طبلِ جنگ کوبید و دروازۀ گفت‌وگو را بست. در آن زمان، در واکنش به این موضع‌گیری، ریاست جمهوری اعلام کرد که زمانی به گفت‌وگوهای صلح روی می‌آورد که گروه‌های شورشی از یک آدرس واحد، خواهان آغاز دوبارۀ گفت‌وگوها شوند. شاید این سیاست می‌توانست به صورتِ حداقلی شرایط را برای گفت‌وگوهای صلح میان طیفِ بزرگتری از گروه‌های مخالف مساعد سازد، اما حوادث خونینِ کابل نه تنها هرگونه گفت‌وگو را با مخالفان مسلح غیرعملی ساخت، بل شک و تردیدهای زیادی را دربارۀ نقش پاکستان در مدیریتِ وضعیت به وجود آورد. حالا کمتر کسی شک می‌ورزد که پاکستان بازیگر اصلیِ این میدان نبوده باشد و آن‌چه را که اتفاق افتاده، عملاً مدیریت نکرده باشد.
از جانب دیگر، مولانا سمیع‌الحق با چه نیتِ خیری نسبت به افغانستان در گذشته برخورد کرده است که این‌بار از او توقع تأمین صلح و امنیت را داشت؟ مولانا سمیع‌الحق علاوه بر این‌که جنگ در افغانستان را همواره جواز داده، در بسیج و هماهنگی میان گروه‌های تروریست و دهشت‌افکن برای کشتن و ویرانی بیشتر در کشور ما نقش‌آفرینی داشته است. آیا می‌شود به چنین فردی اعتماد کرد و او را ناجی صلح و گفت‌وگو دانست؟
مولانا سمیع‌الحق به فرهنگ وحشت و ویرانی تعلق دارد و چنین فردی نمی‌تواند تشویق کنندۀ گروه‌های دهشت‌افکن برای صلح و امنیت باشد. دولت افغانستان برای این‌که یک بارِ دیگر دچار دور باطل نشود و بتواند به انتظارات شهروندان داغ‌دیدۀ کشور پاسخ دهد، عملاً باید یک رشته اقدام‌های جدی را روی دست گیرد و نه این‌که به دروازۀ این و آن برود و گفت‌وگو و صلح گدایی کند.
ما دقیقاً باید نسبت به مناسباتِ خود با پاکستان تجدید نظر کنیم و صلح را از راه‌های دیگر بجوییم. سیاستِ دریوزه‌گری و مماشاتِ بیش از حد، افغانستان را به ورطۀ نابودی کشانده است و نمی‌شود با ادامۀ چنین سیاستی، انتظار آبادی و امنیت را داشت.
حوادث روزهای اخیرِ کابل نشان داد که سیاستِ اشتباه‌آمیزِ چهارده سالِ گذشته کارساز نبوده و نمی‌تواند به نتیجۀ مطلوب بینجامد. مولانا سمیع‌الحق را باید گذاشت که به میانجی‌گری‌هایش میان گروه‌های تروریست و دهشت‌افکن ادامه دهد. او اگر حرف و پیامی داشته باشد، برای این گروه‌هاست و نه مردم افغانستان.
پیام مولانا سمیع‌الحق برای مردم افغانستان، خون و جنگ و باروت بوده است و پس از این‌هم چنین خواهد بود!

اشتراک گذاري با دوستان :