کـار نامـۀ مســــعود

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ سه شنبه 17 سنبله 1394 - ۱۶ سنبله ۱۳۹۴

بخش پنجاه و سوم

mnandegar-3اشتباهات قهرمان
ما عادت کرده‌ایم که پیرامونِ شخصیت و زنده‌گی احمدشاه مسعود، مدیحه‌سرایی کنیم و یا درباره شهادتِ او به مرثیه‌سرایی بپردازیم. اما من فکر می‌کنم با این روش نمی‌توان به نتیجه رسید، باید شخصیت مسعود را تحلیل کرد و کارنامه‌های او را دقیقاً ارزیابی نمود و از آن درس گرفت.
به عقیده من، همان‌گونه که شهکار‌های احمدشاه مسعود برای ما مهم است، شناخت اشتباهاتِ او نیز فوق‌العاده بااهمیت می‌باشد، تا از تکرارِ آن‌ها در آینده اجتناب صورت گیرد. الگو قرار دادنِ مسعود ایجاب می‌کند کارنامه او را به مطالعه بگیریم. مسعود به عنوان قهرمان افغانستان نه تنها سپه‌سالاری بی‌نظیر بود، بلکه او شخصیت متفکری بود که جرأتِ آن را داشت به اشتباهاتِ خود اعتراف نماید و دیگران را از تکرارِ آن برحذر سازد.
اخلاص و صداقت این عیب را دارد که جسارت به‌بار می‌آورد و شخصِ صادق پرسش‌هایی مطرح می‌سازد که کسانِ دیگر از طرحِ آن اجتناب می‌ورزند و حتا آن را نادرست می‌انگارند. در چند نوبت به احمدشاه مسعود گفتم که از دستاوردهای جناب عالی بسیار سخن رفته، خوب است در مورد اشتباهات‌تان هم چیزی گفته شود. با خوش‌رویی و فروتنیِ خود لب به سخن گشود و اشتباهاتِ خویش را برشمرد، و این فضیلتِ کلانی بود برای مسعود؛ زیرا از یک‌سو نشان می‌داد که زیردستانش در چه فضای باز و دوستانه‌یی با ایشان به‌سر می‌برند و در طرح مسایل هیچ‌گونه قید و بندی بر آن‌ها وجود ندارد، و از سوی دیگر شخصیت درونیِ ایشان را بازگو می‌کرد که چه‌طور با خویشتن محاسبه می‌کند و به نقد کارهای خود می‌پردازد.
به اعتراف خود احمدشاه مسعود، قیام در برابر دولت داوودخان از سوی نهضت اسلامی افغانستان، یک اشتباه بود. این اقدام نهضت اسلامی را صدمه زد، عده‌یی را به ابزارِ دست پاکستان تبدیل نمود و از جانب دیگر، دولت افغانستان را بیشتر به هوادارانِ ماسکو متکی ساخت.
مسعود می‌گفت، در سال ۱۳۵۸ راه‌اندازی جنگ جبهه‌یی در پنجشیر در برابر رژیم تره‌کی که دارای یک ارتش منظم بود، به صواب نبود و در نتیجه، به شکست مردم منجر شد. به باورِ او، باید از همان ابتدا دسته‌های چریکی سازمان‌دهی می‌گردید.
احمدشاه مسعود می‌گفت: در سالیان اول جهاد به مسالۀ تعلیم و تربیه توجه چندانی صورت نگرفت، تا این‌که جنگ پیشرفته گشت و نیاز بیشتری به جوانان تحصیل‌یافته به‌وجود آمد؛ زیرا فعال کردنِ سیستم مخابراتی، دفاتر لوژستیکی، استفاده از تانک و توپخانه، بخش صحی و عمرانی، به افراد تحصیل‌کرده نیاز داشت.
در ابتدا مسعود توجه زیادی به کار سیاسی در درون رژیم کابل نداشت و آرام‌آرام به اهمیتِ مسأله پی برد؛ اما اگر از آغاز به این امر مبادرت می‌ورزید، نتیجه‌یی مطلوب به‌دست می‌آمد.
وقتی در سال ۱۳۷۵، پس از عقب‌نشینی از کابل به پنجشیر، از احمدشاه مسعود پرسیده شد: عمده‌ترین کمبودِ ما در پنج سال پسین چه بوده است، مسعود در پاسخ گفت: ما در آن زمان اهمیتِ روابط خارجی را درک نمی‌کردیم و به این باور بودیم همان‌گونه که در سالیان جهاد، جهانیان ما را حمایت کردند، در دوران حکومت‌داری نیز پشتیبانی‌مان خواهند نمود؛ اما به‌زودی این دید نادرست ثابت شد. از آن‌جایی که مجاهدین کاملاً مستقلانه دولت نجیب را سقوط دادند و هیچ کشوری در این رابطه سهیم نبود، جهانیان حکومت مجاهدین را حمایت نکردند.
در زمان دولت مجاهدین، در اثر بحران داخلی تاجیکستان، هزاران تاجیک وارد ولایات شمالِ افغانستان شدند و احمدشاه مسعود به‌جای آن‌که از این مهاجرین پشتیبانیِ انسانی نماید، شماری از جوانانِ تاجیک را تحت آموزش نظامی قرار داد که این امر باعثِ آن گردید که کشورهای آسیای میانه، دولت مجاهدین را خطری برای خود بشمارند و با پاکستان برای سقوط دولت مجاهدین، موضعِ یگانه اتخاذ بدارند.
احمدشاه مسعود بعد از تصرف کابل، بر اساس مشورت شماری از دوستانش، در صدد تأمین روابط با کشورهای قدرتمندِ جهان برآمد و به کشورهای همسایه توجه چندانی ننمود. اما بعدها او اعتراف کرد که داشتنِ رابطه با یک همسایه ضعیف، به مراتب مفیدتر از دوستی با کشوری نیرومند در آن سوی قاره است.
یکی از اشتباهات دیگرِ مسعود، ترجیح طالبان نسبت به حکمتیار بود: احمدشاه مسعود فرصتِ آن را داشت که در حومه کابل، سیاستِ بی‌طرفی را اتخاذ نماید و برای مدتی گلبدین حکمتیار و طالبان را بجنگاند؛ اما بر اثر عقده‌های دیرینی که میانِ او و حکمتیار وجود داشت، مسعود در مقایسه میان طالبان و حکمتیار، دچار اشتباه شد و طالبان را کم‌زیان‌تر انگاشت که در واقع چنان نبود.

مدیریت به روش مسعود
مسعود، این سردار بی‌بدیل، به عنوان مدیری مبتکر و سخت‌کوش و رهبری فرهمند شناخته شده است؛ به گونه‌یی که همکارانش به وی عشق می‌ورزیدند و از بودن در کنارِ او به خود می‌بالیدند.
بسیارند کسانی که می‌خواهند از لحظات دیدار و صحبت با او، خاطره داشته باشند و به رُخ دیگران بکشند. دوستی و صمیمیتی که از او در دل‌ها به‌جا مانده، آشکارا لیاقت و شایسته‌گیِ مسعود را در مدیریت و رهبریِ مردم ثابت می‌سازد.
سال‌ها آشنایی و همکاری با مسعود برای نویسنده این فرصت را مهیا ساخت که از کارنامه‌های ایشان برداشت‌ها و یادداشت‌های فراوانی داشته باشم. اما دست‌یابی به مقصد نهایی هر شخصی دشوار است، به‌ویژه کسی که وضعیت زنده‌گی‌اش به وی اجازه نمی‌دهد بی‌پرده سخن بگوید و آرزوهای خود را عیان گرداند.
با آن‌هم، برای نشان‌دهیِ شیوۀ مدیریت و رهبری احمدشاه مسعود، بایست دوران کارِ او را در کل مورد مطالعه و بررسی قرار داد و در پیِ دریافت خطوطِ مشترکِ آن برآمد.
با وجود سعی و دقتِ در حد توان، نباید نکاتی که در زیر می‌آیند را دست‌نوشته مسعود تلقی کرد و یا صددرصد مسوولیتِ آن را به دوش ایشان افکند؛ بل این نکات، برداشتِ نویسنده از کارکردهای چندین‌سالۀ مسعود می‌باشد:
۱٫ کارهای بزرگ به انگیزه‌های بزرگ نیازمند اند. هدف، انگیزه خلق می‌کند؛ برای بسیج مردم هدف باید کلان، ساده و قابل فهم، واقعی و انعطاف‌پذیر باشد.
۲٫ برنامه را کلان پی بریزید، کار را از کوچک آغاز کنید.
۳٫ کمک گرفتن از دیگران عیب نیست؛ برنامه گرفتن از دیگران عیب است. از هر جایی می‌توانید کمک دریافت کنید؛ ولی برنامۀ خود را داشته باشید.
۴٫ فعالیت اجتماعی با مردم پیوند ناگسستنی دارد، پیروزی در این راستا به میزان مشارکت مردم بسته است؛ لذا مردم را به شیوه‌های گونه‌گون در کار شریک سازید.
۵٫ دستور ندهید، ارزش و اهمیت مسأله را به‌درستی بیان کنید تا مخاطبان به اجرایِ آن تشویق و ترغیب شوند؛ بنابراین برای اجرای کارهای مهم، نخست منطقِ آن را بسازید.
۶٫ پاداش دادن در برابر هر موفقیتی را تمرین کنید ولو در حد تحسین لفظی.
۷٫ جامعه از طبقات مختلف تشکیل یافته است؛ هر طبقه را مطابق روحیه و توانش استقامت بدهید.
۸٫ صدای عمل، رساتر از حرف است؛ شما کار کنید، کسانی تبلیغش می‌کنند.
۹٫ در هر نبردی حفظ نیروهای خودی، از اهمیتِ درجه اول برخوردار است.
۱۰٫ رکود مایۀ فساد است؛ سازمان و تشکیلات خویش را متناسب با وضعیت متحول سازید.
۱۱٫ نقاط مشترک میان گروه‌های مختلف را دریابید، سپس همه را در برابر دشمن بسیج نمایید.
۱۲٫ قدرت سازمانی، معقولیت برنامه و ابتکار، سه عنصر اساسی موفقیتِ جبهاتِ سیاسی را می‌سازند.
۱۳٫ افراد دسپلین‌گریز را، مسوولیت بدهید و حساب پس بگیرید.
۱۴٫ افرادْ زیاد است، ولی افرادِ کاری زیاد نیست؛ لذا در برابر افراد کاری، بخشنده باشید و گاهی به منظور کاستن از احساس گناه‌شان، کوتاهی‌شان را توجیه کنید.
۱۵٫ وعده دروغ، پیمان‌شکنی، توهین به دوستان و بدرفتاری با اسیران جنگی، عواقب جبران‌ناپذیری دارند.
۱۶٫ کافی نیست که خود درست‌کار باشید، بلکه می‌بایست برنامۀ خود را تشریح کنید و همکاران خود را قناعت داده، دهان بدگویان را ببندید.
۱۷٫ خدمت صادقانه به مردم، بیشتر از پیروزی نظامی رهگشاست.
۱۸٫ شتاب‌زده‌گی و عدمِ تدبیر در حرکت‌های سیاسی، زهری مهلک است؛ برای پیش‌گیری از شکست، می‌ارزد که تا هر زمانی صبر شود.
۱۹٫ پیروزی‌های بزرگ خلق‌الساعه نیستند؛ دریاها زادۀ قطره‌های کوچک‌اند.
۲۰٫ اختلاف میان ابنای بشر در اهداف کلان نیست، بل اختلاف در جزییات و راه‌های رسیدن به اهداف است.
۲۱٫ همکاران را به رقابتِ مثبت بیاندازید.
۲۲٫ خوش‌بین باشید، پهلوهای مثبتِ کار را برجسته نمایید.
۲۳٫ مشکلات را با صبر و نماز پاسخ‌گو باشید.
۲۴٫ مجادله سودی ندارد، بگذارید بسیاری از مسایل با گذشتِ زمان پاسخِ خود را دریابند.
۲۵٫ ارزش کار هر کس را بگویید و بدین‌گونه، علاقۀ خود را ابراز نمایید و مخاطب را تشویق بدارید.
۲۶٫ حرف دیگران را به خوبی بشنوید و در موقع مناسب، با شایسته‌گی سخنِ دیگران را قطع کنید.
۲۷٫ از سخنانِ هول‌آمیز با همکاران و زیردستانِ خود بپرهیزید.
۲۸٫ اگر می‌خواهید کارْ داوطلبانه صورت گیرد و از خسته‌گیِ همکاران‌تان بکاهید، کار را به وظیفه تبدیل کنید.
۲۹٫ با دوست و دشمن به‌درستی دست بدهید و احوال‌پرسی کنید.
۳۰٫ استراتژیِ خویش را آشکار کنید، ولی تاکتیکِ خود را مخفی نگه دارید.
۳۱٫ اطلاعات ریز و کم‌اهمیتِ همکاران‌تان را به‌درستی بشنوید تا در آینده اطلاعاتِ مهم را از شما دریغ ننمایند.
۳۲٫ در برنامه‌ریزی، همیشه بدترین وضعیت را در نظر بگیرید و تدابیر پیش‌گیرانه اتخاذ کنید.
۳۳٫ تجربه ثابت ساخته است که برای پخش و گسترش نفوذ، از میان سه وسیلۀ زور، پول و پرورش فکری،‌ سومی کارسازتر و موثرتر می‌باشد.
۳۴٫ واقع‌بینی؛ شناخت امکاناتِ موجود و نحوۀ بهره‌برداریِ درست از آن می‌باشد.
۳۵٫ تودۀ مردم بی‌صبر و عجول‌اند، بیشترِ آن‌ها در پیِ پیروزی‌های زودرس‌اند؛ اما هزار بار بهتر است به‌خاطر نداشتنِ پیروزی نق‌نق کنند، تا این‌که به قماری دست زده شود که آینده‌یی شوم و جبران‌ناپذیر داشته باشد.
۳۶٫ نخست بشناسید، دوم امتحان کنید و در گام اخیر، مسوولیت بدهید.
۳۷٫ اگر قصد عمل دارید، هیاهو نکنید.

دو کار احمدشاه مسعود در قاعده نمی‌گنجد:
۱٫ سرباز روسی (اسلام‌الدین) را محافظِ خود ساخت.
۲٫ در آغاز جهاد، پوشیدنِ دریشی و کلاه پکول کراهت داشت؛ اما مسعود از ابتدا بر آن پابند بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.