گزارشگر:ترجمه: کوروش برادری/ دو شنبه 13 میزان 1394 - ۱۲ میزان ۱۳۹۴
بخش نخست
جهانی شدن، نخست دلالت بر دگرگونی یا گسترشِ سازمانهای تنظیمکنندۀ همزیستی انسانی دارد که از پی آن، میان اجتماعاتِ بسیار دورافتاده ارتباط بهوجود میآید و همۀ مناطقِ جهان در هیرارشی قدرت ادغام میشود. این تحول را میتوان دنبال کنیم، وقتی توسعۀ خارقالعاده و شدتِ فزایندۀ شتابانسازی و پیامدهای فراگیرِ جریانات فراقارهیی و میانکنشیهای اجتماعی را هر روز مورد بررسی قرار دهیم. جهانی شدن، میزان بالایی از فعالیتهای فرامرزی و تعداد متنوعی شبکههای پایدار از جمله اقتصادی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی و زیستمحیطی فراهم میکند، اما لزوماً ضامن جامعۀ جهانیِ هماهنگ یا یکیسازی کاملِ ملیتها و فرهنگها نیست؛ زیرا وقوف بر ارتباط عمیق با هم بودن نهتنها موجب تکوین فهم متقابل نیست، بلکه مبنای دشمنیها و منازعاتِ تلخ هم هست. جهانی شدن که بخش قابل توجهی از مردمِ جهان از مزایای آن محروم است، میتواند تضادهای خطرناکی پیش بیاورد منتها بهواسطۀ ناهمزمانی ابعاد مختلفش با فرآیند جهانی که در سرتاسر جهان به شیوۀ یکسانی در حال تبلور است، از اساس فرق دارد.
جَدَل بر سرِ جهانی شدن
دربارۀ مناسب بودنِ مفهوم «جهانی شدن» مجادلۀ داغی در گرفته است. در دانشگاهها، در علوم اقتصاد، سیاست و حقوق دربارۀ جهانی شدن بهشدت بحث و مجادله میشود. در این بحث، محققان در خصوصِ بسیاری از جوانب پیکرۀ جهانی شدن و مسیر تکاملِ آن اتفاق نظر ندارند. هم در جهان دانشگاهی (آکادمیک) هم در خیابانها، از سیاتل گرفته تا ژنیو، از ریو دوژانیرو تا کانچون، نبرد بر سرِ تعریف و مفهوم جهانی شدن در گرفته است. در سالهای گذشته همزمان با اجلاس سران کلیۀ سازمانهای مهم جهانی و منطقهیی، ازجمله بانک جهانی، صندوق جهانی پول، سران هشت کشور صنعتی دنیا (جی ۸)، اتحادیۀ اروپا و سازمان همکاری اقتصادی آسیا پاسیفیک تظاهرات تودهیی برگزار شد که جنبش های ضدسرمایهداری یا ضد جهانگیری برگزارکنندهگان آن بودند. آنها صفوفِ خود را از طیف گستردهیی از اقشار اجتماعی و نهادهای غیر دولتی از آنارشیستها تا فعالان محیط زیست پُر میکنند و عامل قدرت در مبارزه علیه جهانگیری هستند. از دید آنها، جهانگیری حمایت دولت از منافع بنگاههای اقتصادی است.
یکی از دلایل مجادلاتِ حاد بر سر جهانی شدن، تغییر کامل ارتباطات جهانی است. از زمرۀ عمدهترین عوامل جهانی شدن، تحول جهانی صنایع ارتباطی در پی انقلاب تکنالوژی اطلاعاتی شمره میشود. امکانات جدید ارتباطات و اطلاعرسانی نه تنها ساختار فعالیتهای اقتصادی جهانی را از اساس دگرگون کرده است، بلکه سیاست را به ماهو هم تغییر داده است. آنچه در بخشی از جهان اتفاق میافتد، به سرعت در بخش دیگری پخش میشود، و همین طور برعکس. رسانههای جدید میتوانند جزر و مدی از کنش و واکنش بهراه بیندازند. و با این همه، این یکی از دلایل بالا گرفتن مجادله بر سرِ جهانی شدن است. انسانهای فرهنگها، کشورها و مناطق مختلف، طعم جهانی شدن را به شیوههای مختلفی میچشند، و با این حساب، خاطرات بسیار متفاوتی هم از آن دارند. جهانی شدن فینفسه واقعاً جدید نیست، با این حال مراحل مختلفی در دو هزار سال گذشته طی کرده است. ازجمله هنگام تکوین ادیان جهانی، در دوران کشف امریکا، و گسترش امپراتوریهای جهانی. وقتی اروپاییان در بیش از پنجصد سال قبل جهان را صاعقهوار تسخیر کردند و مناطق جهان را که تا پیش از آن از هم منزوی بودند با یکدیگر مرتبط ساختند، تنها تکنالوژیهای مدرن و اشکال اقتصادی در چمدان نداشتند، بلکه همینطور اشکال جدید سرکوب سیاسی و استثمار. تجارب و یادگارهایی که از این مراحل نخستین جهانی شدن ریشه میگیرند، علاوه بر فرصتها، خطرات و تهدیدهای پیوند جهانی را ادامه میدهند. در بسیاری از نقاط جهان این گرایش سنتی حی و حاضر و کماکان عامل تعیینکننده است برای اینکه چهگونه جهانی شدن اکنون ارزیابی میشود، با آن پیکار میشود و تحت تأثیر قرار میگیرد.
متعاقباً، اگرچه جهانی شدن آن شبکهبندی فزایندۀ جمعیتِ جهان را تدارک میبیند، اما بهطور خودکار شالودۀ تجربۀ مشترک، نظریات یا ارزشهای مشترک بهوجود نمیآورد. تنها اتحاد جدید جهانی (global convenant) دموکراسی اجتماعی جهانروا از فرصت واقعی برخوردار است روابط میان جامعه و همینطور عدالت و همبستهگی را با یکدیگر همگام کند. با این هم، قطعاً اینجا جای آن نیست که برنامۀ سوسیال دموکراسی جهانی را، همانطور که من نام مینهم، به تفصیل باز کنم. برعکس، بهجاست جمعبندی اولیهیی دربارۀ مجادلات بیپایان در مباحثۀ جهانی شدن داشته باشیم. به همین جهت، من مایلم برخی از اسطورههای رایج جهانی شدن را به اختصار مقایسه کنم و بر پارهیی از نیروهای محرکه و چالشهای اساسی آن دست نهم.
ردّ اسطورههایِ جهانی شدن
در تحقیقات، کماکان اتفاق نظری در اینباره حاکم نیست. چهگونه باید روندهای مرکزی جهانی شدن و تأثیر آنها را در عمل ارزیابی کرد، هرچند در مطالعات اخیر تا حدی میتوان در این زمینه که جهانی شدن چی نیست، موافقت تشخیص داد. آغازگاه مفید برای تأملات ذیل این است که تعاریفِ سلبی را تعیین کنیم.
۱) جهانی شدن معادل امریکایی شدن نیست
جهانی شدن را نمیتوان مترادف امریکایی شدن یا امپریالیسم غرب دانست. هرچند تبلیغات جهانی شدن و برخی از جنبههای اصلی آن قطعاً به منافع نیروهای قدرتمند اقتصادی و اجتماعی در غرب خدمت میکند، اما گسترش ساختار بنیادی سامانۀ جامعۀ مدرن، موتور عمدۀ آن است. این تحول از جمله در افزایش تجارت جهانی، ایجاد سیستمهای جدید اطلاعرسانی، تکامل حقوق بینالملل و قواعد بین المللی، و همینطور در تغییر و تحولات جهانی، شرایط زیستمحیطی آشکار میشود. برای شکل جهانروایی اقتصادی ایالات متحدۀ امریکا، وقتی هم نه بازیگر کلیدی (این بهخصوص برای معاهدۀ تجارت و مالی جهانی کنونی صدق است که در آن امریکا در مجموع تضمین میکند که این معاهده برای منافعش سودمند است)، یک بازیگر کلیدی هستند و میمانند، اما جایز نیست این را به فراموشی سپرد که سهم بنگاههای اقتصادی امریکا برای نمونه یکپنجم واردات جهانی و یکچهارم صادرات جهانی است. جهانروایی پدیدۀ محض امریکایی نیست.
۲) رقابت عنانگسیختهیی بر سرِ کاهش هزینههای اجتماعی و تنزل سطح بهوقوع نپیوسته است
نگاه سطحی به تکامل کشورهای اروپایی در بیست سال گذشته نشان میدهد که آنها بهرغم تغییرات جهانی اقتصادی نظامهای اجتماعی خاصِ خود را حفظ کردهاند. حکومتهای اجتماعی اروپایی به سوی «یک الگو» متحول نشدهاند. کثرت آنها شاهدی است بر اهمیت پایدار ساختارهای دولت ملّی و سنت سیاسی ملّی و همینطور نفوذ ویژهگیهای فرهنگی و منطقهیی. فقدان رقابت بر سر شرایطی که برای بنگاههای اقتصادی بهصرفه است، نشان از آن دارد که نهادهای سیاسی کماکان مهماند. آنها به هیچ وجه از کار افتاده نیستند و قطعاً میتوانند توافقاتی میان رهبران عاملین اقتصادی و سیاسی شکل دهند. علاو بر این، نهادهای قوی ملی نقش کلیدی بر عهده میگیرند، وقتی باید بر مسالۀ بازتوزیع پیامدهای حاصل از جهانی شدن غلبه کرد. دولتهایی با چتر حمایتی اجتماعی در تمام عرصهها، دموکراسی نمایندهگی (حق رأی نسبی)، جنبش کارگری قوی و همینطور قراردادهای الزامی سرتاسری ثابت میکنند که آنها قادرند تأثیرات منفی بالقوۀ حرکت سرمایۀ بینالمللی را کاهش داده، و در برخی موارد حتا اهمیت بخش دولتی را ارتقا دهند. بازارهای جهانی حکومتهای اجتماعی قوی را بهخاطر میزان بالای امنیت اجتماعی تنبیه نمیکنند. کشورهای در حال رشد روی هم رفته در برابر تحول اقتصادی جهانی عمدتاً سپر دفاعی ندارند و تنها سطح نازلی از خدمات اجتماعی را میتوانند تضمین کنند؛ اما متفاوت بودن آنان در این کشورها نیز اهمیت نهادهای سیاسی و سیاست معقول حکومتی را در حین تشخیص و تعیین سنجۀ اجتماعی و شرایط کار به نمایش میگذارد. قطعاً، این قواعد نیز، مانند قواعد کشورهای صنعتی، بهراحتی از اعتبار ساقط نمیشوند، وقتی در ارتباطی بزرگتر بر بستر سنن و نهادهای ملّی انجام بگیرند.
Comments are closed.