احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نويسنده: ابوذر ذاکر / سه شنبه 12 عقرب 1394 - ۱۱ عقرب ۱۳۹۴
بخش دوم
ما در طول شبانهروز خواسته یا ناخواسته با یک سری موضوعات مواجه هستیم و به برخی میاندیشیم. آیا میتوان پرسید که چه موضوعاتی باید جزوِ موضوعاتِ روزانۀ ما باشد و نیست؟ و مشغولیت به کدام موضوعات نباید باشد؟ اساساً باید و نبایدی اینچنین از چه مبنایی اخذ میشود؟ اگر بر اساس هدف خلقت زندهگی را سامان دهیم، خرید کردنِ ما چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ آیا این سبک زندهگی را ما انتخاب کردهایم؟ شاید سوال بیوجه باشد. مگر کسی ما را مجبور میکند که در طول روز سه وعده غذا بخوریم؟ ما میتوانیم ساختمانهایمان را به شکل دیگری بسازیم. غذاهای دیگری بخوریم، ساعات خوابمان را تغییر دهیم، به یک سری موضوعات فکر نکنیم و به یک سری دیگر از موضوعات بیشتر فکر کنیم. مهمانیهایمان را به شکل دیگری برگزار کنیم. پس چرا این سبک را برگزیدهایم؟ آیا این نمونهها و سبکها را بهترین سبکها یافتهایم؟ مگر ما قبل از انتخابِ هر یک از موارد فوق، گونههای مختلفِ آن را بررسی کردهایم تا ادعا کنیم که نمونههای رایج، برترینها هستند؟ اگر چنین نیست، آیا میشود نتیجه گرفت که ما در این زمینه دارای اختیار نیستیم؟ پس تکلیف موارد فوق را که برشمردیم چه میشود؟
نیاز ما به محصولات از کجا ناشی میشود؟ یک گمانه این است که این محصولات نیاز خود را با خود میآورند. یا در دورههای دیگرِ حیات بشری نیز چنین تصوری وجود داشته است؟
چه اهمیتی دارد که ما برای تأمین نیازها و گذران زندهگی خود از چه سبکی استفاده کنیم؟ مگر نه این است که بشر در هر دورهیی متناسب با داشتهها و دانستهها و امکانات خود به گونهیی به رفع نیاز خود میپرداخته است؟ مهم این است که در این گونههای متفاوت، اصول و قوانین الهی و اخلاقی رعایت شده باشد. اما آیا در انواع گونههای زندهگی، این اصول به یک میزان رعایت میشوند؟
همه معترفاند که زندهگی گذشتهگان با طبیعت هماهنگی داشته است و اینهمه به آن آسیب نمیزده است. و شرح آنچه بشر در این دوره بر سر طبیعت آورده است، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. راستی بشر با چه تعریف و تصوری از غایت خود، سبک زندهگی کنونی را رقم زده است؟ چهگونه باید کمال و سعادت را تعریف کنیم تا زندهگی کنونی ما توجیهپذیر باشد؟ آیا از این سخنان میتوان نتیجه گرفت که زندهگی گذشتهگانِ ما با غایت بشر و سعادت او متناسب بوده است؟ آیا مفروض بر آنکه سبک زندهگی کنونیِ خود را ناهماهنگ با سعادت یافتیم، میتوانیم در آن تغییری ایجاد کنیم؟ آیا تغییر در نحوۀ زندهگی در گذشته با یک تصمیم صورت گرفته است که ما تصور کنیم اکنون با یک تصمیم میتوانیم آن را متحول کنیم؟
باز بپرسیم که مگر چه اهمیتی دارد ما به چه سبکی زندهگی کنیم؟ فرض کنیم بشر سبکی نو در زندهگی اختیار کند، مگر چه میشود؟ مسلم است که هر گونهیی از زندهگی نیازهایی دارد و تولید خدمات و محصولاتی برای پاسخ به آن نیازها لازم است. چه اشکالی پیش میآید که همان کسانی که اکنون عهدهدار تأمین کالا و خدمات ما هستند، نیازهای شکل دیگری از حیات را تولید کنند؟ مسلم است که هر گونهیی از زندهگی نیازهایی دارد و تولید خدمات و محصولاتی برای پاسخ به آن نیازها، ناممکن نیست.
این نکته بسیار جای تأمل دارد که نیاز ما به محصولات از کجا ناشی میشود؟ آیا نیازی طبیعی است؟ یک گمانه این است که این محصولات نیاز خود را با خود میآورند. برای همین، ما بدون اینکه پیش از ظهور یک وسیله حتا تصوری از آن داشته باشیم، پیشاپیش میدانیم که هر وسیلۀ جدیدی که به بازار بیاید، اگر نگوییم لزوماً، حداقل بهتر است که آن را داشته باشیم. سر ماجرا را باید در این تصور جستوجو کرد.
آیا این تلقی که در زندهگی بشر، هر روز وسایلی با مزایایی جدید باید تولید شود و حتماً میشود، و این وسایل لزوماً مورد نیاز ما هستند یا زندهگی ما را راحتتر میکنند، تصوری طبیعی است؟ آیا در دورههای دیگر حیات بشری نیز چنین تصوری وجود داشته است؟ از یک نوجوان بخواهید تا سبک زندهگی در بیست سال آینده را برای شما به تصویر بکشد. تصویری که این نوجوان خواه در شهری بزرگ خواه کوچک، خواه روستایی خواه پایتختنشین، خواه پایینشهری و خواه بالانشین، برای شما تصویر خواهد کرد، رمزگشای نیازهای ما در آینده است و این نیازها نمیتواند صرفاً توسط کالاها تولید شود.
Comments are closed.