احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نویسنده: پارسانیا/ دوشنبه 18 عقرب 1394 - ۱۷ عقرب ۱۳۹۴
بخش پنجم
علم مدرن از آغاز با لوازم فرهنگی خود همراه بود، ولی تا زمانی که نگرش پوزتیویستی بر آن حاکم بود، این علم خود را مستقل از فرهنگ و ایدیولوژی و به عنوان معرفتی حقیقی و بیبدیل معرفی میکرد و از همین طریق زمینههای بسط و گسترش خود را فراهم میآورد.
کشورهای غیرغربی و از جمله کشورهای اسلامی نیز بر اساس شناسنامهیی که علم مدرن از خود ارایه میداد، با آن مواجه شدند. آنان این دانش را به عنوان میراث مشترک بشریت که به فرهنگ و قومی خاص تعلّق ندارد، میدیدند و امکانات انسانی و اقتصادیِ خود را درجهت ترویج و گسترش آن در حوزۀ فرهنگی خود به کار میگرفتند و از آن پس نیز در پرتو این دانش، حوزههای معرفتیِ خود را ارزیابی میکردند.
تأثیر معنای پوزتیویستی علم در فرهنگ اسلامی
دنیای اسلام با پذیرش معنای پوزتیویستی علم، ناگزیر متافیزیک، کلام، عرفان، فقه، اصول و دانشهای دینی و هنجاری خود را نمیتواند علم بداند. حوزههای مزبور از این پس ناگزیر مطالعات غیرعلمی بوده و به عنوان موضوع دانش تلقی میشوند و با آمدن علم مدرن، مطالعات علمی نسبت به دین الزاماً مطالعات بیروندینی است.
دیدگاه فوق، نظام معرفت دینی را که قبل از آمدن علم مدرن عهدهدار تبیین عالم و آدم است، از اعتبار ساقط کرده و معرفت جدیدی را که از بنیانهای فرهنگی و تمدنی دنیای غرب سرچشمه میگیرد، جایگزین میگرداند و این معرفت جدید که با عنوان معرفت علمی در سازمانهای رسمی علم تدریس میشود، هویت فرهنگی جدیدی را در امتداد فرهنگ غرب پدید میآورد.
جوامع اسلامی اصطکاک علم مدرن را با هویت فرهنگی دینیِ خود خصوصاً در دایرۀ علوم انسانی از آغاز احساس میکردند. آنان نظریات علمی مدرن را گاه با اصول اعتقادی خود، گاه با ظواهر یا نصوص دین منافی مییافتند و برای حل این تناقض راهکارهایی را جستوجو میکردند که اغلب به تغییر باور و نگرش اعتقادی آنان و به بازخوانی و قرایت جدیدی از دین منجر میشد. قرایتهای جدیدی که در حاشیۀ علم مدرن برای دین و شریعت پدید میآید، اغلب متخذ از کوششهایی است که متکلمین غربی برای تطبیق مسیحیت با دانش جدید انجام دادهاند. بنابراین ورود دانش مدرن تا بازنویسی لایههای عمیق فرهنگی و بازخوانی و بلکه بازسازی بنیادهای معرفت دینی ادامه مییابد. (پارسانیا،۱۳۸۵)
قرائت سکولار از دین
تا هنگامی که علم با تعریف پوزتیویستی خود در ذهنیت دانشمندان راه مییافت، نخبهگان علمی جوامع اسلامی ناگزیر به تغییرات مزبور تن در میدادند؛ ولی اینک که معنای پوزتیویستی علم افول کرده و هویت ایدیولوژیک و یا فرهنگی آن آشکار شده، فرصت نوینی برای حل اصطکاک، بهدست آمده است. و آن تغییر تیوریها و نظریههای علمی با استفاده از بنیانهای فرهنگی و دینی جوامع اسلامی است.
تا هنگامی که متفکرین مسلمان بر اساس علم مدرن و از زاویۀ نگاه این دانش به فرهنگ و دین خود مینگرند، بهجای بازخوانی و رجوع مکرر به فرهنگ و دین خود، ناگزیر به بازسازی و تغییرات ساختارشکنانۀ دین و فرهنگِ خود روی خواهند آورد و نتیجۀ اینگونه از تحولات، شکلگیری فرهنگی سکولار و دنیوی و ارایۀ تفسیر جدیدی از دیانت است که در ذیل این فرهنگ، ابعاد متعالی، قدسی و آسمانی خود را از دست داده و به صورت دینی سکولار درآمده باشد. دین سکولار بهجای آنکه نیازهای عصر و محیط خود را با روش اجتهادی از طریق بنیانها و اصول خود پاسخ دهد و در جهت دینی کردن عصر خود گام بردارد، ذخیرههای فرهنگی امت اسلامی را در خدمت عرف دنیوی بشر امروز قرار میدهد.
بازسازی علم مدرن و بازخوانی علم دینی
توجه به هویت فرهنگی دانش مدرن، امکان حرکت معکوسی را فراهم میآورد و آن بازسازی معرفت علمی بر اساس مبانی، اصول یا متافیزیک دینی است. (جوادی آملی، ۱۳۸۶) در این رویکرد به جای رجوع و بازخوانی مجدد تیوریهای غربی به بازخوانی علم و فرهنگ اسلامی و لایههای عمیق این معرفت نظیر فلسفه، کلام و عرفان پرداخته میشود تا از این طریق، معرفت علمی جدید در یک تحول ساختاری بازسازی شود و البته رهاورد این حرکت جدید، پیدایش علمی نوین خواهد بود. علم و دانشی که بر اساس متافیزیک و هستیشناسی دینی شکل میگیرد و از منابع معرفتی فرهنگ و تمدن اسلامی بهره میبرد، بدون شک علمی قدسی و متعالی است.
این علم به جای آنکه همۀ هستی را به افق طبیعت و امور حسی و آزمونپذیر تقلیل دهد، طبیعت و امور حسی و تجربی را در ذیل اصول دینی و یا عقلی خود تعالی بخشیده و به صورت آیات و نشانههای الهی بازخوانی میکند.
قرائت پستمدرن از دین
نکتۀ پایانی و در عین حال پُراهمیتی که باید به آن توجه نمود، این است که نگاه دینی همانگونه که نمیتواند در چارچوب پوزتیویسم و حسگرایی، علم مورد نظر خود را سازمان داده و بازسازی کند، در چارچوب دیدگاههای پست مدرن نیز به مقصد خود نمیرسد؛ زیرا نگرش پستمدرن بهرغم نگرش انتقادی خود نسبت به تعریف پوزتیویستی علم، از برخی اصول بنیادی این دانش خارج نشده و در حقیقت نقد خود را بر اساس همان اصول سازمان داده و به همین دلیل نیز از شکاکیت و نسبیت فهم و حقیقت سر درآورده است.
اگر دین تبیین علمی خود را بر اساس دیدگاههای پستمدرن و با استفاده از بنیانهای معرفتی آن سازمان دهد، در این حال گرچه به ظاهر فاصله بین دو حلقه معرفت دینی و معرفت علمی را برداشته و علم دینی به تبیین پدیدههای هستی و از جمله دین میپردازد، ولی این تبیین تنها به عنوان یکی از تفاسیر ممکن در عرض دیگر تفاسیر متقابل و گاه مخالف قرار میگیرد، بدون اینکه دلیل و معیاری برای توزین و داوری بین آنها باقی مانده باشد.
Comments are closed.