اقتـدارگرایی بوروکراتیـک/ اقتصاد ورشکسته و سقوط اتحاد جماهیر شوروی

گزارشگر:فرهاد پرند/ چهارشنبه 11 قوس 1394 - ۱۰ قوس ۱۳۹۴

mandegar-3اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، کشوری سوسیالیستی بود متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد که بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‌گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‌شد. شکست‌های روسیه در جنگ جهانی اول(اوت ۱۹۱۴) حامیان سلطنتِ تزار را به حداقل ‌رساند و زمینه‌ساز انقلاب بعدی شد.
در سال ۱۹۱۷ پس از دو انقلاب فبروری و اکتوبر در روسیه، حزب بلشویک به رهبری لنین قدرت را در این کشور به دست گرفت و در سال ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنانِ حزب بلشویک که نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر داده بود، تأسیس کشور «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را اعلام کرد. در جریان جنگ داخلی و بعد از آن حزب کمونیست که تنها حزب مجاز در شوروی بود، سیاست اقتصادی سخت‌گیرانه‌یی را تعقیب می‌کرد که به کمونیسم جنگی معروف شد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام برنامۀ نوین اقتصادی معروف به «ان.پ.» در پیش گرفته شد.
در سال ۱۹۲۴ و پس از مرگ لنین، کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره استالین توانست مخالفان خود به ویژه تروتسکی را سرکوب کند و بر جای لنین بنشیند. او در چند مرحله دست به تصفیۀ حزب از مخالفانِ خود زد. تصفیه‌های بزرگ، نامی است که بر این اقدامات استالین گذاشته‌اند. در عرصۀ کشاورزی با ایجاد مزارع اشتراکی یا «کالخوز»ها چهرۀ کشاورزی روسیه دگرگون شد. سیاست‌های کشاورزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت مالکان خُرده‌پا (کولاک‌ها) روبه‌رو شد و دولت بی‌رحمانه آنان را سرکوب کرد. در عین حال، استالین سیاست صنعتی کردن شوروی را پی‌گیری کرد و در دوران زمامداری او شوروی به قدرت صنعتی بزرگی تبدیل شد. در سال ۱۹۳۹ در آستانۀ شروع جنگ جهانی دوم، شوروی پیمان عدم تجاوز را با آلمان نازی منعقد کرد. ولی در سال ۱۹۴۱ با حملۀ گسترده آلمان، شوروی نیز وارد جنگ شد. شکست آلمان در سال ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش شوروی بود، این کشور را به یکی از ابرقدرت‌ها تبدیل کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز دوران جنگ سرد، کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی امریکا و شوروی سیاست تمام جهان را طی چهار دهه تحت تأثیر خود داشت. همچنین این تقابل را، تقابل میان سرمایه‌داری و سوسیالیزم نیز دانسته‌اند.
شوروی در سال ۱۹۴۹ توانست دارای قدرت اتومی‌ شود و به انحصار امریکا در این زمینه پایان داد. در سال ۱۹۵۳ بعد از مرگ استالین، نهایتاً «نیکیتا خروشچف» توانست قدرت را به دست آورد. در دوران زمام‌داری خروشچف بسیاری از سخت‌گیری‌های دورۀ استالین تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و از بسیاری افراد که در دورۀ استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعادۀ حیثیت شد. همچنین در این دوران، قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار عمیقی را بر بدنۀ نظام سوسیالیستی که پشتیبان اقتصاد هدایت شده بود، وارد آورد. این بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی تا فروپاشی شوروی انجامید.
در سال ۱۹۵۷ شوروی با فرستادن ماهواره «اسپوتنیک۱» به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ رهبران حزب، خروشچف را برکنار کردند و پس از دوره‌یی رهبری دسته‌جمعی، لئونید برژنف قدرت را به دست گرفت. در دورۀ او، اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دورۀ خروشچف آغاز شده بود، به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تقویت شد.
در دهۀ ۱۹۸۰ آثار فروپاشی شوروی ظاهر شد و بالاخره در سال ۱۹۹۱ این کشور رسماً منحل شده و به ۱۵ کشور تجزیه شد.
پس از مرگ لنین، جانشینانِ او به‌تدریج از مردم جدا شدند و به تجمل‌گرایی، قدرت‌طلبی، خودخواهی و مبارزۀ آشکار و پنهان با یکدیگر روی آوردند. به عنوان مثال، برژنف علاقۀ وافری به زنده‌گی مجلل داشت و اعتقادات درونی او در تضاد آشکار با شعاعر و فلسفۀ کمونیست که همان تأکید بر برابری، آزادی و عدالت بود، داشت. برژنف، سمت‌ها و امتیازات زیادی به خویشاوندانِ خود واگذار کرد. از طرفی، به تبلیغ تولیدات صنعتی و کشاورزی شوروی می‌پرداخت و از طرف دیگر «مرسدس بنز» را به «ژیگولی» ترجیح و به جمع‌آوری مجموعه‌یی از ماشین‌های غربی می‌پرداخت.
رفتار و زنده‌گی کاملاً متفاوت رهبران شوروی با سخنرانی‌های پشت تریبون آن‌ها، امکان سوءاستفاده و فاسد شدن مقامات و کارکنان شاغل در سیستم دولتی را در کل کشور فراهم کرد، به‌طوری که برداشتن(دزدیدن) مقداری از تولیدات کارخانه یا امکانات موجود در اداره‌ها برای کارکنان جهت استفادۀ شخصی، امری عادی قلمداد می‌شد. چاپلوسی مقامات پایین‌تر، دروغ و ریاکاری را در جامعه ترویج کرد. این مسایل به‌صورت اتفاقی رخ نداده بود؛ بلکه ریشه در فساد رهبری حزب و اطرافیانِ آن داشت.
از آن‌جا که مقامات حزب و دولت، مردمانی بی‌تجربه و برخاسته از میان قشر کم‌سواد و بی‌اطلاع بودند، به جای ترویج سوسیالیسم از راه آموزش (مدارس و مطبوعات) و ساخت افراد وفادار به این مسلک و تفهیم منافع انسانی آن از طریق انعکاس بدی‌ها و نارسایی نظام‌های ملل دیگر، به روش‌های دیگری از جمله خشونت و استبداد متوسل شدند. روسیه بر پایۀ عقاید مارکس و لنین بود و باید نسل‌هایی می‌ساخت که به مبانی آن با تمام وجود وفادار بمانند یا دست‌کم به‌آسانی از آن عقب‌نشینی نکنند. به باور مورخان، انقلاب شوروی نخست دچار شکست فرهنگی و سپس اقتصادی ـ سیاسی شد که باعث به‌وجود آمدن بزرگ‌ترین و شگفت‌انگیزترین رویداد تاریخ بشر شد. عوامل فروپاشی شوروی را به دو دستۀ عوامل داخلی و خارجی تقسیم و به شرح مختصری از این عوامل می‌پردازیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.