احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدمهدی میرلو/ سه شنبه 17 قوس 1394 - ۱۶ قوس ۱۳۹۴
بخش دوم و پایانی
از نگاه فارابی، مقدمه و فتحالباب معرفت، حواس است و در واقع شناخت کلیات جز از طریق معرفت به جزییات و امور حسی امکانپذیر نخواهد بود. فارابی در این باب مینویسد: «معارف برای انسان از راه حواس و ادراک کلیات برای وی از راه احساس جزییات و این که نفس وی عالم بالقوه است، حاصل میشود و حواس، راههای کسب معارف انسانی به وسیلۀ نفس است». (به نقل از عثمان نجاتی، ۱۳۸۵، ۷۴). اما نباید از این نکته غافل شد که ادارک حسی تنها به ظواهر اشیا محدود میشود و نمیتوان با ادراک حسی در قلمرو حقایق اشیا وارد شد.
در واقع قلمرو ظواهر مربوط به حواس و قلمرو حقایق مربوط به قوۀ تعقل است. از سوی دیگر، از نگاه فارابی عقل آدمی به تنهایی قادر به درک کلیات و حقایق اشیا نیست، بلکه تنها مستعد این ادراک است و تحقق آن صرفاً از طریق عقلی خارج از انسان که عقل فعال نامیده میشود، امکانپذیر خواهد بود. در نتیجه میتوان چنین استنباط کرد که معرفت حقیقی تنها از طریق فیض و اشراق برای انسان امکانپذیر خواهد بود.
با اندک تأملی در نظریه معرفت فارابی میتوان تلفیق معرفت حسی ارسطو با معرفت افاضی نوافلاطونیان را مشاهده کرد. اما همچنان این سوال باقی است که مقصود فارابی از عقل فعال چیست؟ در پاسخ به این سوال باید به این نکته اشاره کرد که فارابی عقل فعال را امری مجرد از ماده و مفارق از آن میداند که نه از ماده بوده و نه در ماده خواهد بود و شاید تعبیر وی از عقل فعال به «روحالامین» و «روحالقدس» نیز اشاره به همین مسأله دارد.
در فهم رابطۀ میان عقل فعال و عقل آدمی، مثال خورشید و چشم شاید مثال مناسبی باشد. چشم انسان تا زمانی که در مقابل نور خورشید قرار نگیرد، از بینایی بالقوه برخوردار است؛ زیرا در غیاب خورشید، ظلمت بر آن حاکم خواهد شد. در واقع بینایی چشم انسان از طریق نور خورشید بالفعل میشود. همین رابطه را نیز میتوان در پیوند عقل آدمی با عقل فعال جستوجو کرد.
طبقهبندی علوم
فارابی در رسالهیی تحت عنوان «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم الفلسفه»، طبقهبندی جدیدی از علوم را ارایه میکند. وی به تمایز مهمی در میان علوم مختلف از حیث موضوع اشاره میکند. به اعتقاد وی علوم را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
*نخست: علومی که از هستی به مفهوم عام آن که شامل همۀ موجودات میشود بحث میکنند که الهیات یا مابعدالطبیعه در این قسمت قرار دارد.
*دوم: علومی که موضوع مورد بحث آنها جزییات و امور فرعی است و تنها بخشی از موجودات را شامل میشود. طبیعات، هندسه، حساب و طب در این گروه قرار دارند.
در واقع میتوان چنین استنباط کرد که طبقهبندی ارایه شده توسط فارابی در کتاب «احصاءالعلوم» شکل دیگری از طبقهبندی ارسطویی است، هرچند وجه تمایز این دو با افزودن دو علم فقه و کلام توسط فارابی مشخص میشود.
سیاست
بدون شک در میان فلاسفۀ اسلامی، فارابی از جمله فیلسوفانی است که فلسفۀ وی رنگ سیاسی به خود گرفته و به همین دلیل درک فلسفۀ وی بدون شناخت روش سیاسی خاصِ او امکانپذیر نخواهد بود. این مسأله تا بدانجا اهمیت دارد که میتوان گفت مهمترین نظریات فلسفی آن حکیم در کتب سیاسی وی همچون «آراء اهل المدینه الفاضله»، «کتاب السّیاسه» و کتاب «السیاسات المدنیه» مطرح شده است. در واقع برخی از مورخان و محققینِ تاریخ فلسفۀ اسلامی، مهمترین قسمت فلسفۀ فارابی را سیاست میدانند و معتقدند که «هدف اساسی همۀ فلسفه او سیاست است.»
ذکر این نکته ضروری است که فارابی هرگز یک سیاستمدار نبود و دغدغۀ نزدیکی به رجال سیاست را نیز نداشت. در واقع به تعبیر حناالفاخوری و خلیلالبحر در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلام، تمایلات شیعی فارابی علت اصلی گرایشِ وی به سیاست و تحقیق پیرامون امامت بوده است. به همین دلیل وی بیشتر از جنبۀ نظری به سیاست مینگریست تا جنبۀ عملی آن.
از جمله تعابیری که در فلسفۀ سیاسی فارابی به کرّار تکرار شده، عبارت مدینۀ فاضله است. مدینۀ فاضله از نگاه فارابی مقدمهیی برای حصول سعادت برای آدمیان است. در واقع انسانها از طریق مدینۀ فاضله میتوانند به سعادت حقیقی دست یابند. فارابی در توصیف مدینۀ فاضله آن را به جسم آدمی تشبیه میکند که چنین تشبیهی برگرفته از افلاطون است. از نگاه فارابی در مدینۀ فاضله همۀ اعضا همچون اعضای بدن در جهت حفظ و رشد به فعالیت خود ادامه میدهند. همانگونه که در بدن انسان، قلب بر سایر اعضا برتری دارد، در مدینه فاضله نیز رییسی وجود دارد که بر دیگر اعضا ریاست میکند و خود خادم عضو دیگر نیست.
فارابی در فلسفۀ سیاست خویش همچون نظریۀ مابعدالطبیعۀ خود، به دنبال وحدت و ترتیب است و همواره نگاه سلسلهمراتبی را در اندیشۀ وی میتوان به وضوح مشاهده کرد. وی در توصیف سلسلهمراتب مطرح شده در مدینۀ فاضله، در کتاب «السیاسات المدنیه» چنین مینویسد: «قلب در رأس دیگر اعضاست و اعضای دیگر خادمان آنند ولی قلب خادم عضوی نیست، تا به اعضایی برسیم که تنها خادماند و هیچ عضوی خادم آنها نیست. در مدینۀ فاضله نیز چنین است؛ رییسی دارد و در تحت نظر او، مراتب دیگری است که هریک به مرتبۀ مادون خود سمت ریاست دارد، تا جایی که دیگر عضوی در خدمت آن نیست و در تحت نظر او اعضای دیگری نیستند». (نقل از حناالفاخوری/ خلیل البحر، ۱۳۷۷، ۴۳۸)
فارابی معتقد است که رییس مدینۀ فاضله بهطور مستقیم معرفت را از طریق عقل فعال در خواب یا بیداری دریافت میکند. فارابی در کتاب «السیاسات المدنیه» در مقابل مدینۀ فاضله از ضدهای آن همچون مدینۀ جاهله، مدینۀ فاسقه و مدینۀ ضاله سخن به میان آورده است.
سخن آخر
بدون تردید نظام فلسفی فارابی تأثیر شگرفی در فیلسوفان بعد از وی داشته و به جرأت میتوان گفت که هیچ اندیشۀ فلسفییی را در حوزۀ جهان اسلام نمیتوان یافت که متأثر از فارابی نبوده باشد. از سوی دیگر، فارابی نخستین کسی است که به گردآوری علوم پرداخته و مجموعهتحقیقاتِ خود را در قالب دایرهالمعارف در کتاب احصاءالعلوم برای آیندهگان به یادگار گذاشته است. در این میان، آنچه شخصیت فلسفی فارابی را از دیگر فیلسوفان اسلامی متمایز میکند، تلاش وی برای تلفیق آرای افلاطون و ارسطوست؛ تلاشی که بر پایهیی سست یعنی اعتقاد به وحدت فلسفه قرار داشت و به همین دلیل نیز ناکام ماند. در آخر طرح یک سوال کلیدی حایز اهمیت است و آن اینکه: چرا با وجود اهتمام فارابی به فلسفۀ سیاست و اخلاق، فیلسوفان بعد از وی چندان توجهی به این حوزهها نکردند.
منابع:
قراملکی ناصر، ایروانی محمود، علمالنفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی، سنجش، ۱۳۸۵
نجاتی محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمۀ سعید بهشتی، انتشارات رشد، ۱۳۸۵
حناالفاخوری، خلیلالجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمۀ عبدالحمید آیتی، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۷
نعمه عبدالله، فلاسفۀ شیعه، ترجمۀ جعفر غضبان، انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷
گردآوری و تنظیم: گروه فرهنگ و هنر پرشینپرشیا
Comments are closed.