احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 7 جدی 1394 - ۰۶ جدی ۱۳۹۴
بخش دوم
نویسنده: جان دی. کپیوتو
ترجمه: مرضیه سلیمانی
دقیقاً معنای رویداد، آن است که از مسدود شدن یا شامل شدنِ شور رویداد در درون آن، به واسطۀ نام یا چیز، ممانعت به عمل آورد. وقتی چیزی رخ میدهد که شامل یک رویداد است، دقیقاً آن چیزی را شامل میشود که نمیتواند شامل باشد. وجود داشتن یعنی به پایان رسیدن رویداد، که به آن معناست که رویدادی که نام گرفته یا تحت نام خدا درآمده، هرگز نمیتواند شکلی نهایی به خود بگیرد. هرگز نمیتواند وجود داشته باشد و خویشتن را در باشندهگی یا سطح هستیشناسی به پایان برساند. نه در بالاترین سطح وجود و نه حتا در خود وجود. تو گویی هرگز نمیتواند در یک مفهوم یا بیان که به لحاظ منطقی قانعکننده است، به فهم درآید. رویداد که در نام خدا پنهان است، همواره خود را به ما عرضه میکند، ما را دعوت میکند، فرا میخواند و به ما علامت میدهد. ما نمیتوانیم به معنی واقعی کلمه از رویدادی سخن بگوییم که وجود دارد، بلکه این رویداد از درون آنچه که وجود دارد، خود را به ما عرضه میکند و ما را فرا میخواند و به همین دلیل است که رویدادها موضوع اشکها و نیایشها اند. نیایش، یک معامله یا یک رابطۀ متقابل با یک وجود متعال در آسمان نیست، یک رابطه با چیزی فراواقعیت در پس صحنهها، گونهیی استمداد یا طلب تسکین از قدرت جادویی فراطبیعی است که از آن بالا در کارهای ما مداخله میکند. نیایش با نیوشیدن، شنیدن و گوش فرا دادن به یک انگیزش سروکار دارد که ما را از خودمان بیرون میکشد.
اشتیاق برای خدا
صحبت از اشکها و نیایشهایمان چیزی نیست مگر راه دیگری برای سخن گفتن از اشتیاق خودمان و سخن گفتن از اشتیاقمان، در واقع ورود به یک سرزمین ناکجاآباد نابوده است؛ زیرا اشتیاق در فضای بین آنچه که وجود دارد و آنچه که وجود ندارد، قرار گرفته یا شاید اشتیاق اصلاً خود آن فضا باشد. اشتیاق توسط چیزی که وجود ندارد، تغذیه میشود و پرورش مییابد. توسط قدرت آن چیزی که وجود ندارد، برای آنکه خود را به ما عرضه و ما را مضطرب کند و به همین دلیل است که اشتیاق نهایتاً با رویدادها سروکار دارد. سخن گفتن از اشتیاق، مخاطب قرار دادنِ همۀ آن چیزی است که ما هستیم و نیستیم. همۀ آنچه که ما میدانیم و نمیدانیم. که به معنای یک چیستان پوشیده در یک راز است؛ چنان عمیق که ما یا هیچکس دیگر هرگز قادر به گشودنِ آن نیستیم و به همین دلیل است که دریدا آن را راز مطلق نامیده است. زیرا اشتیاق با رویداد سروکار دارد. ما نمیدانیم به چه اشتیاق داریم، اما این نادانستن همان چیزی است که اشتیاق را زنده و سرحال نگه میدارد. اگر رویداد به وسیلۀ وجود، به وسیلۀ وجود داشتن، به پایان میرسید، با نور سفید دانش نابود میشد.
ما هرگز نباید از کمک و حمایت اشتیاق خویش دست برداریم. آنگونه که لکان (۴) میگوید و بدیو (۵)هم شرحی بر آن مینویسد: زیرا اشتیاق عنصر سازندۀ ذهن ضمیر ناخودآگاه است. بنابراین یک نادانستن «تمامعیار» است به گونهیی که عبارت «از حمایت اشتیاق خویش دست برندارید» دقیقاً به این معناست: از حمایتبخشی از خودتان که نمیشناسید، دست برندارید. من با گفتن اینکه اشتیاق ما برای مسیحی است که هرگز دیده نشده، همان عقیده را ابراز میکنم و همین مسأله است که اشتیاق را سرپا و زنده نگه میدارد. مگر اینکه در تلاشی بیهوده برای بهدست آوردن قدری آرامش، دست از اشتیاق برداریم. اما اگر از حمایت اشتیاق دست برداریم، تنها در مفلوک ساختن خویش به موفقیت دست مییابیم. زیرا در آن صورت، از بخشی از خودمان، بخشی از ما که میشناسیمش، دست برداشتهایم. حال آنکه از بخشی دیگر، که نمیشناسیم، دست برنداشتهایم و این آرامش و آسایش درونی را برای ما به ارمغان نمیآورد، بلکه مرضی را به دنبال خواهد داشت که خود بیماری به سوی مرگ است. (۶)
منـبع: www.sharghnewspaper.com
Comments are closed.