احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اعتـصاب‌هـای اقتـصادی و سیـاسـی

گزارشگر:دوشنبه 21 جدی 1394 - ۲۰ جدی ۱۳۹۴

بخش دوم /

ولادیمیر ایلیچ لنین
برگردان: سهراب شباهنگ
منتشرشده در نوسکایا زوزدا، شمارۀ ۱۰، ۳۱ می ۱۹۱۲، با امضای ی. و. پتروف/

mandegar-3لیبرال‌ها (و انحلال‌طلبان) به کارگران می‌گویند: «شما هنگامی قوی خواهید بود که همدردی “جامعه” را داشته باشید»، مارکسیست‌ها به کارگران چیزی دیگر می‌گویند: «شما هنگامی همدردی “جامعه” را خواهید داشت که قوی باشید». منظور ما از جامعه در این مورد، تمام بخش‌های مختلف دموکراتیکِ جمعیت است؛ خرده‌بورژوازی، دهقانان، روشن‌فکران، کسانی که در تماس نزدیک با زنده‌گی کارگران هستند، کارمندان اداری و غیره.
جنبش اعتصابی در سال ۱۹۰۵ قوی‌ترین بود. نتیجه چه بود؟ می‌بینیم که در آن سال کارگران به بزرگ‌ترین بهبود در شرایط خود دست یافتند. آمارهای دولتی نشان می‌دهند که تنها ۲۹ درصد اعتصاب‌ها بدون دستیابی به چیزی مبارزۀ خود را متوقف کردند، یعنی کاملاً شکست خوردند. در طول ده سال پیش از آن، ۵۲ درصد اعتصاب‌ها بدون دستیابی به چیزی دست از مبارزه کشیدند! نتیجه می‌گیریم که وسعت مبارزه شدیداً به پیروزی آن یاری رساند و تقریباً آن را دو برابر کرد.
به هنگام شروع افول جنبش، پیروزی مبارزه هم رو به کاهش نهاد. در سال ۱۹۰۶، ۳۳ درصد اعتصاب‌ها بدون دستیابی به چیزی مبارزه را متوقف کردند یعنی شکست خوردند، و در سال ۱۹۰۷ رقم اعتصاب‌های شکست خورده به ۵۸ درصد و در سال ۱۹۰۸ به ۶۹ درصد رسید.
بدین سان، داده‌های آماری علمی مربوط به سال‌های مختلف، کاملاً تجربۀ شخصی و مشاهداتِ هر کارگر آگاه را در زمینۀ ضرورت ترکیب اعتصاب اقتصادی و اعتصاب سیاسی و اجتناب‌ناپذیری این ترکیب در جنبش واقعاً وسیع کل مردم را نشان می‌دهد.
موج اعتصاب‌های کنونی هم مؤید این نتیجه‌گیری است. در سال ۱۹۱۱ شمار اعتصاب‌کننده‌گان دو برابر اعتصاب‌کننده‌گان سال ۱۹۱۰ بود (۱۰۰۰۰۰ در مقابل ۵۰۰۰۰)، با این همه، تعداد آن‌ها بسیار کم بود؛ اعتصاب‌های صرفاً اقتصادی موضوعی «محدود» به حساب می‌آمدند و در سطح ملی اهمیت نداشتند. از سوی دیگر، امروزه برای همه آشکار است که جنبش اعتصابی پس از رویدادهای اپریل گذشته، دقیقاً در سطح ملی اهمیت داشت. (۱)
از این‌رو بسیار مهم است که از همان آغاز، تلاش لیبرال‌ها و سیاست‌مداران لیبرال کارگری (انحلال‌طلبان) در زمینۀ تحریف خصلت جنبش به‌شدت به عقب رانده شود. آقای ِسِوریانین لیبرال مقاله‌یی در روسکیه ودوموستی [گزارش روسیه] (۲) به ضد «درهم آمیختن» خواست‌های اقتصادی و هر خواست دیگری با اعتصاب روز اول ماه نوشت و نشریۀ کادتی ِ رچ (۳) با احساس همدلی، بخش‌های اصلی آن مقاله را تجدید چاپ کرد.
جناب لیبرال می‌نویسد «غالباً پیوند دادن این اعتصاب‌ها با اول ماه می کار غیرمعقولی است… در واقع این کار شگفت‌آوری است: ما روز بین‌المللی کارگران را جشن می‌گیریم و از این فرصت، برای طرح افزایش ده درصد مزد برای این یا آن رده‌بندی می‌شویم.» (رچ، شمارۀ ۱۳۲)
آن‌چه برای کارگران کاملاً روشن است، برای لیبرال «شگفت‌آور» به نظر می‌رسد. تنها مدافعان بورژوازی و منافع هنگفتِ او می‌توانند در مقابل تقاضای «افزایش» رو ترش کنند. اما کارگران می‌دانند که خصلت وسیع و عام تقاضای افزایش مزد، خصلت فراگیر اعتصاب، بالاترین توان را برای جذب تودۀ انبوه شرکت‌کننده‌گان جدید در اعتصاب و برای تضمین قدرت یورش و همدلی جامعه و تضمین پیروزی کارگران و اهمیت جنبش آنان در سطح ملی دارد. بدین علت است که مبارزۀ مصممانه به ضد تحریف لیبرالی آقای سوریانین، روسکیه ودوموستی و رچ موعظه می‌کنند و هشدار دادن به کارگران به ضد این‌گونه ناصحان فرومایه ضروری است.
آقای و. یژوف انحلال‌طلب در نخستین شمارۀ نشریۀ انحلال‌طلب ِنوسکی گولوس (۴) تحریف لیبرالی ناب مشابهی عرضه می‌دارد، هرچند به مسأله از یک زاویۀ تا اندازه‌یی متفاوت برخورد می‌کند. او به ویژه بر روی اعتصاباتی که به‌خاطر جریمۀ روز اول ماه می به‌راه افتادند، مکث می‌کند. نویسنده با خاطرنشان کردن درستِ این واقعیت که کارگران به‌حد کافی سازمان‌یافته نیستند، از این حکم درست نتایجی کاملاً غلط و زیان‌مند برای کارگران می‌گیرد. آقای یژوف سازمان‌نیافته‌گی را در این می‌بیند که در حالی که کارگران یک کارخانه صرفاً به منظور اعتراض اعتصاب کردند، در کارخانۀ دیگر خواست‌های اقتصادی بر آن افزودند و غیره. اما در واقع، تنوع اشکال اعتصاب به خودی خود به هیچ رو بیان‌گر هیچ‌گونه سازمان‌نیافته‌گی نیست؛ مسخره است که تصور شود سازمان‌یافته‌گی ضرورتاً به معنی هم‌شکلی است. سازمان‌نیافته‌گی را به هیچ رو نباید در جایی که آقای یژوف به دنبالش می‌گردد، جست‌وجو کرد.
اما نتیجه‌گیری او بازهم بدتر است:
«در اثر این کار [یعنی در اثر تنوع اعتصاب‌ها و اشکال مختلف ترکیب اعتصاب اقتصادی و اعتصاب سیاسی]، اصلی که جزو اساسی اعتراض بود (بالاخره اعتصاب به‌خاطر چند کوپک فراخوان داده نشده بود [کوپک برابر یک‌صدم روبل است]) در موارد قابل توجهی مبهم و پوشیده ماند، چون به‌خاطر خواست‌های اقتصادی پیچیده شد…»
این استدلالی حقیقتاً توهین‌آمیز، کاملاً غلط و کاملاً لیبرالی است! تصور این‌که خواست «چند کوپک [افزایش]» قادر است اصلی را که جزو اساسی اعتراض است مبهم و پوشیده کند، به معنی سقوط به سطح یک کادت است. به عکس، آقای یژوف، خواست «چند کوپک» شایستۀ به رسمیت شناختن کامل است و نه اخم و ترش‌رویی! به عکس، آقای یژوف، این خواست نه تنها از «پوشاندن و مبهم کردن اصل اعتراض» به دور است، بلکه بر آن تأکید دارد! نخست به خاطر این‌که مسألۀ سطح زنده‌گی بالاتر نیز مسأله‌یی اصولی و بسیار مهم است؛ دوم این‌که هرکس که به ضد یک، دو، سه و … تجلی ستم اعتراض می‌کند، اعتراض را نه تضعیف، بلکه تقویت می‌نماید.
هر کارگر با انزجار تحریف لیبرالی توهین‌آمیز موضوع توسط آقای یژوف را رد می‌کند.
در مورد آقای یژوف، لغزش قلم مطرح نیست. او به گفتن چیزهای توهین‌آمیز دیگر ادامه می‌دهد: «تجربۀ خود کارگران باید به آن‌ها نشان داده باشد که پیچیده کردن اعتراض با افزودن خواست‌های اقتصادی قابل توصیه نیست، همان‌گونه که پیچیده کردن این اعتصاب معمولی به طرح خواستی که دربر گیرندۀ یک اصل است، قابل توصیه نیست.»

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.