احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نویسنده: محمد حسین کیانی/ شنبه 10 دلو 1394 - ۰۹ دلو ۱۳۹۴
بخش دوم
اما محتوای آنها بازگوکنندۀ چیست؟
هیچ! مگر پیکری از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانیت رسمی، برای تحت کنترل نگاه داشتن پیروانشان تنظیم شده، تا بدان وسیله، عنان سیاسی و اقتصادیِ تودههای مردم را به دست گیرند.
آیا پدیدهیی شنیعتر از سیستم طبقاتی که توسط مانو پایهگذاری شده، وجود دارد؟ یا محدودیتهای اجتماعی که در مفاد نظام همورابی مطرح است؟ یا پیامدهایی که احکام مدون در فرامین موسی یا اخلاقیات کلیسا باعث میشوند؟ محدودیت، محدودیت، محدودیت! این، تمام آن چیزی است که این شاخصهای اجتماعی بر آن سعی دارند.(۲)
اگر مذاهب را به قدر کافی بشناسی، برایت معلوم خواهد شد که احکام و مقررات مربوط به هر گروه خاصی در خود دو تأثیر مثبت و منفی را پیشنهاد میکند. به این معنی که اگر از آنچه تشکیلات مذهبی مقرر داشته تبعیت کنی، قول پاداش میگیری، ولی در صورت غفلت از مقررات و احکام، مجازات در پیش خواهی داشت… همۀ ادیان به این ترتیب تأسیس می شوند. از طریق قدرت تصور پیروانشان. روحانیت این تصور را اختراع میکنند و آنقدر در مقابل مردم نگه میدارند تا قبولش کنند و نیایش آن را بپذیرند.(۳)
از این رو، پال توئیچل به ادیان و گروههای مذهبی انتقاد کرده.(۴) و ابراز میدارد که از گروههای فلسفی مذهبی و فرهنگهایی که امروز نیز با پرچم ایمان به خدا و اشاعۀ راه پیشوایان و فرستادهگان خدا رژه میروند، اعتراض دارم.
و چنین ادامه میدهد که ظاهراً دین قرار است دوست بشر باشد. ولی تقریباً در تمام طول تاریخ، این دو با یکدیگر ستیز مرگباری داشتهاند. امروزه روحانیت تقریباً به یک ناهنجاری پوچ تبدیل شده است. هنوز در همه جای دنیا با توانی بالا حضور دارد. ولی روزی خواهد آمد که از سطح زمین برچیده شده، محو و نابود شوند. جهالت هم، علیرغم احداث مدارس و اقدام به سوادآموزی جمعی، برای پیر و جوان، پیوسته در حال گسترش است. افسوس که اینها راه غلط را برای تحصیل برگزیدهاند، نه راهی برای نشان دادن شیوههای خارج شدن از کالبد جسمانی.(۵)
پال توئیچل میگوید: اخلاقیات خوباند، اما در خوبی بشر امتیاز چندان چشمگیری نهفته نیست. همۀ ادیان از اخلاقیات (احکام) انباشتهاند و یک سری دستورالعملهای اخلاقی هستند که در شکلهای گوناگون، قرن به قرن، به نوع بشر آموخته شدهاند. اما به صراحت بگویم که علوم اخلاق شریعتهای ادیان هرگز نتوانستهاند راهی به اقلیم درون بگشایند. البته در مسیر پاکسازی ذهن و هموارکردن راه، جهت رسیدن به پشت دروازۀ اقالیم درون موثرند. و حتا میشود به جایی رسید که بتوان به دروازههای درون دقالباب کرد، اما باز کردن این دریچه به سوی جهانهای معنوی کاری است که از احکام و اخلاق ساخته نیست.
اخلاق، چنانکه در مذاهب قدیم نیز آموزش داده میشود، فرسوده و بیمصرف است. هر گروهی که صرفاً اخلاقیات را تعلیم بدهد، چیز زیادی برای جستوجوگری که به دنبال نور معنوی باشد، ندارد، مگر آنچه در همۀ ادیان مشترک است. اخلاق، ابزاری است جهت شستوشوی ذهن، اگرچه ابزار کاملی نیست؛ ولی بهترین نوع آن میتواند فرد را برای برداشتن اولین قدم در مسیر خداشناسی آماده کند.
کسی که بخواهد توسط اخلاقیات (شریعت) به یک زندهگی مذهبی دست یابد، مسیر را در جهت معکوسش طی کرده است. اخلاقیات، تنها وسیله برای دستیابی به وضعیت مشخصی برای ذهن هستند و هیچ کاربرد دیگری ندارند. اخلاق، نه دین است و نه بستری که از میان آن دین رشد میکند. اخلاق هرگز نمیتواند اساس فلسفۀ عالمگیری همچون اکنکار باشد؛ زیرا اخلاق هرگز نمیتواند آفرینندۀ خرد، قدرت و آزادی باشد.(۶)
اکنکار معتقد است که امکان مذهبی و ادیان رسمی، به دورههای قبل از بلوغ افکار و تحولات انسانی تعلق دارند. در دورههای طفولیت بشر، هر مذهبی وظیفهاش را در روز و موعد مقرر خود به جا میآورد، اما در موازات رشد بشر در زمینۀ فهم معنوی بالاتر، این راهها و روشها باید با چیزی کاملتر جایگزین شود. در طول تاریخ بشر، تمام آنچه ادیان تلاش میکردند تا ارایه دهند، خلاصه میشود در شناخت سوگماد. چند نفر موفق شدهاند؟ شاید معدودی بیش از تعداد انگشتانت!
پال توئیچل میگوید: فقط مسافران معظم «اک» هستند، که این روشها را در اختیار دارند. و این مسافران در میان انسانها بسیار معدوداند. تلاشها در جهت چنین درک و شناختی همیشه با شکست مواجه شد، مگر در مواردی که از روشهایی که در اکنکار مطرح کردهایم، پیروی شده باشد. اگر پیروان سرسخت برخی ادیان، به اینکه بسیاری از مردم به روش آنها موفق شدهاند، اصرار میورزند؛ به این دلیل است که آنها تجربۀ مختصری را در دیگران بسیار دست بالا تصور کردهاند.(۷)
اما در این میان، در نظر گرفتن چند نکته حایز اهمیت است:
۱) در اینکه علت پیدایش ادیان، سفرهای ناقص رهبران است و فلسفۀ اعمال و کردار آنان، توهمات ذهنی است، که از خواهشهای درازمدت و به عبارت دیگر، از عقدههای سرکوب شدۀ آنان سرچشمه میگیرد؛ یک ادعای بزرگ و کلی است که اولاً: اکنکار برای اثبات چنین اظهار بزرگی محتاج ادلۀ محکمی است، که صد البته در کتابهای اکنکار یافت نمیشود و بیان ادعای فاقد علت و مدرک، ارزش علمی ندارد، چرا که هر طالب حقیقتی با تمام اعتمادی که ممکن است به اکنکار داشته باشد، هیچگاه نمیتواند چنین اظهارنظرهای بزرگی را از جانب اکنکار، بدون بیان دلیل و مدرک بپذیرد.
ثانیاً: جنس این ادعاها مبتنی بر رویکرد فلسفههای معاصر و روانشناسی جدید است. حال آنکه چنین بیاناتی بیشتر از جانب کسانی ایراد میشود که از دریچۀ مادی و اومانیستی به انسان مینگرند، و به نوعی با رویکردهای معنوی مخالفاند. بیان چنین اشکالهایی به ادیان، از جانب عرفان اکنکار قابل تأمل است، چرا که جدای از ورود به حوزۀ پاسخگویی، به چه دلیل این اشکال شامل عرفان اکنکار نباشد؟
Comments are closed.