جفنگ‌های منگل در مورد معاملۀ دند غوری

گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 2 حوت 1394 - ۰۱ حوت ۱۳۹۴

فاجعۀ سرپل و بغلان هرچند به گذشته‌ها برمی‌گردد و ریشه در سیاست‌های کلیِ دولتِ پیشین و فعلی دارد؛ اما به‌طور اخص با امضای توافق‌نامۀ دند غوری به اوجِ خود رسید و سبب شد که در یک معاملۀ آشکار، طالبان بر بخش‌های مهمی از این ولایتِ استراتژیکِ شمال کشور مسلط شوند. بدون شک آن‌چه را که در بغلان اتفاق افتاد، می‌توان چیزی شبیه به حادثۀ کندز دانست که پیش از وقوع، در اتاق‌های فکرِ گروهِ mandegar-3تمامیت‌خواه طرح‌ریزی شده بود.
دولت در حال حاضر با طفره رفتن و سیاست اغفال، سعی در پنهان کردن و لاپوشانیِ معاملۀ دند غوری دارد؛ در حالی که باید برای حلِ مشکل به گونۀ شفاف، آن‌چه را که به نتایج فاجعه‌بار در بغلان انجامید، دنبال کند. از سوی دیگر، برخی مقام‌های رده‌بالا که عملاً در توافق دند غوری نقش محوری و اساسی داشته‌اند، این روزها همچنان که سراسیمه و مضطرب به نظر می‌رسند، تلاش دارند که از توافق‌نامۀ دند غوری، روایت‌های غیر واقعی و جعلی ارایه دهند. یکی از این افراد، بدون هیچ شک و تردیدی، گلاب منگل وزیر سرحدات، اقوام و قبایل می‌تواند باشد.
آقای منگل که برای پاسخ گفتن به برخی پرسش‌ها در مورد معاملۀ دند غوری در یکی از برنامه‌های تلویزیونی شرکت داشت، در پاسخ به پرسشِ گردانندۀ برنامه چنان پاسخی داد که فقط می‌توان به آن خنـدید. آقای منگل در پاسخ به این پرسش که چگونه دند غوری در یک معامله به طالبان داده شد، در حالی که اضطراب و ترس در تمام سیمایش پیـدا بود، به گردانندۀ برنامه گفت که: «شما خوب یاد گرفته‌اید که کلماتِ ایرانی را تا و بالا کنید ولی از زبان‌های ملی دری و پشتو هیچ چیز نمی‌دانید».
با همین خطاب، آقای منگل تلاش‌ِ مذبوحانه‌یی به خرچ داد تا خود را از معاملۀ دند غوری مبرا سازد و ضمناً آن را یک موضوعِ کاملاً انسانی و ملی نشان دهد که هیچ منافاتی با ارزش‌ها و برنامه‌های دولت نداشته است.
اما اثراتِ معاملۀ دند غوری چند هفته بعد از امضای آن مشخص شد. طالبان با یورش بر بخش‌هایی از این ولایت، موفق شدند که وضعیت را تغییر دهند و عملاً سرپل را که قبلاً نیز با تهدیدهای جدی روبه‌رو بود، به محل اصلیِ درگیری‌های خود در شمال تبدیل کنند.
بغلان برای طالبان، هم ولایتِ استراتژیک به شمار می‌رود و هم به گونه‌یی می‌تواند جبران‌کنندۀ ناکامی‌های آن‌ها در کندز و فاریاب باشد. طالبان به پایِ خود وارد بغلان نشده‌اند، بل در معاملۀ سری با جناح تمامیت‌خواه به این منطقه وارد شدند. اما چرا آقای منگل تلاش کرد که با فرافکنی و عصانیت آن‌هم به گونۀ غیرمنطقی، از معاملۀ سوءِ خود در قضیۀ دند غوری دفاع کند؟
شاید او در لحظه‌یی که با پرسشِ گردانندۀ برنامه رو به‌رو شد، نتوانست احساساتِ قبیله‌گرایانۀ خود را کنترل کند. مسلماً دفاع از هر نوع معامله که در آن به منافع ملی کشور آسیب وارد شود، با هر زبان و بیانی که صورت گیرد، بازهم غیرمنطقی است. ولی گاهی این وجه غیرمنطقی با پوشش‌هایِ به‌ظاهر منطقی می‌تواند رفع و رجوع شود؛ اما آقای منگل حتا برای خود چنین فرصتی را هم نخواست فراهم بسازد. او مستقیم شروع به اهانت و توهین به افرادی کرد که به یکی دیگر از زبان‌های رسمیِ کشور سخن می‌گویند. طرف خطابِ آقای منگل، تنها گردانندۀ برنامه و یا یک رسانۀ مشخص نبود، او با صراحتِ لهجه به همۀ کسانی که به زبان فارسی دری سخن می‌گویند، اهانت روا داشت و چنین برخوردی در ساده‌ترین نتیجه‌گیری، چیزی جز برتری‌جویی قومی و جنایت تلقی شده نمی‌تواند.
و باز اگر آقای منگل به نوع استفاده از زبانِ گردانندۀ برنامه اعتراض داشت، باید به‌صورتِ مشخص به آن اشاره می‌کرد و توضیح می‌داد و نه این‌که بگوید «شما کلمات ایرانی را خوب تا و بالا می‌کنید».
منصوب کردنِ یک زبان به منطقه و جغرافیای خاص، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند و تنها ذهنیتِ عقب‌مانده و بدویِ کسانی را برملا می‌سازد که می‌خواهند از راه‌ِ هژمونیِ قومی و زبانی، دیگران را مقهور سازند. به آقای منگل به‌روشنی باید گفت که زبان فارسی دری، زبانی‌ست که گویش‌های گونه‌گون دارد، همان‌گونه که هر زبانِ دیگری می‌تواند چنین باشد. گویش‌های زبانی حتا در میان گویشورانِ یک کشور و یک ولایت و یک شهر نیز به‌ساده‌گی قابل شناسایی و فهم است و نباید از آن تعبیرهای سیاسی و قومی کرد. این نوع ذهنیت نشان می‌دهد که عده‌یی خاص در افغانستان، از همین راه به آب و نان می‌رسند و با تفرقه‌افکنی و مغشوش کردنِ اذهان عامه، می‌خواهند حقایق و رسوایی‌های خود را پنهان نگه دارند. آقای منگل عملاً به گروهی در افغانستان تعلق دارد که نمی‌خواهد این کشور به ثبات و امنیت دست پیدا کند. این گروه به هیچ قوم، تبار و زبانِ خاصی تعلق ندارد و تنها می‌توان آنان را سلطه‌گرا و تمامیت‌خواه نام داد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.