احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محییالدین مهـدی /دوشنبه 3 حوت 1394 - ۰۲ حوت ۱۳۹۴
بخش نخسـت/
مقدمه
یکی دیگر از دشواریهایِ خط و املای فارسی، چگونگی نوشتنِ صامتِ همزه است. در این خصوص، مشکل از دو امرِ اصلی نشأت میکند:
نخست اینکه، مخرج (یا واجگاهِ) همزه، و صوت همزه در زبان فارسی وجود ندارد. بنابرین، تمام کلمات دارای همزه از زبانهای دیگر ـ مخصوصاً از زبان عربی ـ وارد زبان فارسی شده اند. کاربرد همزه بیرون از این کلمات ـ یعنی وارد کردن آن در واژهها و خط فارسی ـ اساسِ یکی از دشواریهایِ خط فارسی است.
دوم- فرق نگذاشتن میان نشانهی همزه (حرف«ء») و صوت همزه، ریشهی دیگر این دشواریهاست. طبیعی است وقتی مخرج یا صوت همزه در زبان فارسی نیست، کاربرد نشانهی همزه در کلمات فارسی، نادرست بوده و موجب سوء تفاهم می گردد. این سوء تفاهم وقتی افزونی می یابد که نشانهی «ء» (چیزی شبیه حرف همزهی عربی)، که در اصل یایِ کوچک است، به جمع نشانهها افزوده می گردد. اصرار برخی از دستور نویسان در بکارگیری این نشانه در جاهایِ غیر از جای اصلی آن، موجب آشفتگی در خط و املای فارسی می شود. این نشانه-چنانکه در جایِ دیگری گفتهایم- بجای کسرهی اضافه در کلمات مختوم به های غیر ملفوظ به کار می رفت. اما نوشتن «توانائـی» به جای «توانایی»، کاربرد این نشانه در محلی غیر از محل تولد آن است.
به هر حال، برخی ار آشفتگیهایِ خط عربی در همین مورد، نیز به خط فارسی منتقل گردیده؛ و قطعاً دلایل دیگری هم وجود دارد. تا جاییکه صورتهای بسیار مضحکی از املای همزه به وجود آمده است. به تصویر یکی از اشتهارات توجه نمایید:
اما قبل از پر داختن بهطرح دشواری هایِ املایِ همزه، و ارائهِیِ راه حل به آنها؛ از آنجاییکه هر علمی را زبانی است، و آن زبان در بر گیرندهیِ اصطلاحاتی است که بدون شناخت و تعریف آنها، نمی توان موضوع همان علم را درک کرد؛ ناگزیریم ابتدا توضیع مختصری در بارهی هر یک از اصطلاحات زبان شناسی و «شیوهی نگارش» بکاررفته در این مقاله داشته باشیم.
I- تعریفات
خط: خط عبارت از نشانههایِ قرار دادی بصری است که به وسیلهی آنها بشر فکر و گفتار خود را صورتی پایدار می بخشد. زمان طولانی سپری گردید تا بشر قادر گردید که برای انتقال مقصود خود به دیگران، بجای صوتهای گفتار، اشارتها و بعضاً نشانه ها، نشانه هایِ قرار دادی وضع کند .
حروف و الفبا: وقتی هر نشانه نمایندهی یک صوت مشخص باشد، به آن نشانه «حرف»، و به تعداد معینی از نشانه ها که معرف صوتهای تشکیل دهندهی یک زبان است،«الفبا» می گویند. لفظ الفبا مأخوذ از ترتیب نشانه های صوتی در خط سامی است که از آنجا به زبانهای دیگر، از جمله یونانی (الفا، بیتا…)، عربی و سایر خطوط مأخوذ از آن منتقل گردید.
هجا: هجا به یک یا چند صوت گفته می شود که با یک حرکت نفس تلفظ شود. کلمه می تواند از یک هجا، یا چند هجا تشکیل گردد: آب، باد، ما، من…(یک هجایی)؛ آبی، بادی، مایی، منی،…(دو هجایی)؛ آبگینه، بادبزن،…(سه هجایی)… .
حروف گسسته: به حروفی گفته می شود که اگر در هر جایی کلمه قرار بگیرند، به حرف ما بعد خود نمی چسپند: ا،د،ذ،ر،ز،ژ،و.
حروف پیوسته: غیر از ۷ حرف مذکور، بقیهی حروف الفبای فارسی – در هر جایی کلمه که قرار گیرند- به حرف بعدی می چسپند؛ به این ها حروف پیوسته می گویند.
فاصله فرعی و فاصلهیِ اصلی:
۲
لخت: یک حرف گسسته، یا چند حرف بهم پیوسته – در شبکهی تشکیل کلمه ها- (در خط فارسی)«لخت» نامیده می شود. هرگاه هر یک از حروف گسسته، در اول یا وسط کلمه قرار گیرد، یک فاصلهای فرعی در میان کلمهایجاد می کند.کلمهی«دارد»دارای چهار لخت و سه فاصلهی فرعی است.
در عین حال، قاعدههایِجدا نویسی کلمه ها از یکدیگر، ایجاب رعایت فاصلهای را می کند که فاصلهی اصلی خوانده می شود. به عبارهیِ دیگر: فاصله میان کلمات مستقل در توالی خط را، فاصلهای اصلی می گویند. فواصل اصلی و فرعی، باعث ایجاد لخت ها می شود: جملهی «کار می کند» دارای چهار لخت با یک فاصلهی فرعی و دو فاصلهی اصلی است.
نگاره: عبارت از اشکال مختلف حروف در بکارگیری آنها حین تحریر است:ﺎ (الف آخر کلمه)،ﭗ (پ آخر کلمه)، ﻦ(نون آخر کلمه)، ﺖ(تای آخر کلمه)، ﻨ (نون وسط کلمه)، ﻐ (غین وسط کلمه)، ﺜ (ثاء وسط کلمه)… .
حروف و نشانه: در حال حاضر، حرف و نشانه-هردو- از اجزای خط و جزو علایم دیداری شمر ده می شوند. حروف درخط افقی در زنجیرهی مرتبط به هم نوشته می شود؛ در حالیکه نشانه ها در بالا و پایین حروف قرار می گیرند؛ الفبای فارسی دارای ۳۳ حرف و ۷ نشانه است. نشانه ها به دو دسته تقسیم می شوند:
نشانه هایِ اختیاری: (-َ)، (-ِ)، (-ُ)، -، -ّ(به ترتیب،فتحه،کسره،ضمه،ساکن،شدّ).
یادداشت ۱: آوردن نویسه یِ(یِ) در حال اضافت، برای کلماتی که به واکه ختم می شوند، الزامی است: آلویِ بخارا، فضایِ تیره، کشتیِ امریکایی.. .
نشانه های الزامی: (̴ )، (˶)،(ء) ( به ترتیب:مد،تنوین، و نشانهیِ همزه).
یادداشت۲: آنچه را که دستور نویسان «یایِ کوتاه» می خواندند و به شکل (ء) می نوشتند، بنابه تعریف، حرف (و در مواردی کلمه) باید خوانده شود نه نشانه. بنا برین در شیوهی رسم الخطی که ما توصیه می کنیم، جایی برای بکار گیری ندارد.
یادداشت۳: در الفبای فارسی حرف همزه دارای دو نگاره است: (ئـ)، (ء). در همانحال همزه به عنوان «نشانه» روی سه حرف «ا،و،ی» قرار می گیرد: أ، ؤ، ئ.
نویسه: نویسه به واحد املاییِ اطلاق می شود که متشکل از حرف و نشانه باشد. ازینرو به دو دستهیِ دو جزیی، و دو حرفی تقسیم می شود.
نویسه هایِ دو جزیی: نویسه هایِ دو جزیی شامل یک حرف (در نقش کرسی یا گرافم)، و یک نشانه است: آ، اِ، اُ… .
نویسه هایِ دو حرفی: متشکل از دو حرف است: او، ایـ ، ای، ئو، ئیـ ، ئ، … .
واج: هریک از واحدهای صوتی بنیادی، یعنی صورت هایِ که تقابل آنها در ترکیبات کلمات، تباین لغوی ومعنایی ایجاد میکند «واج» خوانده میشود. کلمات تار، کار، بار، خار، دار، فار، مار، غار، وار، شار… . در دو صوت آخر با هم مشابه، و در صوت اول مختلف اند.
گرافم یا کرسی: در زبان شناسی به هر یک از واحد هایِ املایی (حروف و نشانهها) گرافم گفته می شود. اما در دستور خط فارسی، این اصطلاح جایِ «کرسی» یا «پایه» را گرفته است. کرسی به حرفی اطلاق می گردیدکه در یک موقیعت خاص بیانگر صوت اصلی خود نباشد؛ بلکه برای نمایاندن صوت دیگری بکار گرفته شود. در نویسه هایِ اَ اِ اُ آ، حرف الف کرسی یا گرافم است..
املا: عبارتست از صورت نوشتاریِ واژه هایِ یک زبان به کمک حروف، نشانه هایِ خطی و علایم سجاوندی. به عبارهی دیگر، املا عبارت از انتقال زبان از مادهیِ اولیه و اساسیِ آن (واجها)، به مادهی ثانوی در خط که عبارت باشد از حروف و دیگر نشانه هایِ تکمیلی.
خط زمینه: محور افقیِ است که حروف الفبا به نسبت آن در سه حالت ذیل قرار می گیرند:
– بالای خط زمینه: ۱ د ذ ر ز ژ ه ط ظ
– روی خط زمینه: ب ت ث پ ف ک گ
– دو سوی خط زمینه: ن ق ل س ش ص ح خ چ ع غ ی م
اندام های گویایی: در تولید گفتار اعضای ذیل نقش دارند: شش ها، نای (شزن)، حنجره(چاکنای ، و تار آواها)، حلق، اندامهای درون حفرهی دهان( جوف دهن و زبان)، حفرهی بینی، دندان ها و لب ها.
مخرج یا واجگاه: محل تولید واج در دستگاه گویایی را گویند. چنانکه گفته می شود: حروف حلقی، حروف دمشی، حروف خیشومی، … .
ارزش واجی (فونیمیک): هرگاه آوایِ برآمده از دستگاه گفتار، بتواند تفاوت معنایی ایجاد کند، گفته می شود که واج تولید شده ارزش واجی یا فونیمیک دارد.
وقفهی چاکنایی: صامت های همزه [ˀ] و ها [ʰ] در چاکنای تولید می شوند: به طوریکه صدای [ˀ] با فشرده شدن تار آواها به هم و انسداد کامل چاکنای و سپس باز شدن آنی آن؛ و صدای [ʰ] با باز بودن چاکنای، یعنی دور بودن تار آواها از هم و ایجاد سایش به وسیلهی جریان هوا پدید می آید.
سه نقطه … : علامت حذف و انصراف است. نقطهی چهارم- به فاصله از سه نقطهی پیهم- وقتی به کار می رود، که به آخر جمله رسیده باشیم؛ مثل مورد بالا.
علامت عطف←به معنای تغییر صورت از حالت واقع در راست علامت (←)، به حالت چپ آن.
دو خط مایل / /: برای تفکیک واحد های صوتی مشخص (واج) از حروف عادی الفبای لاتینی به کار می رود.
دو قلاب []: نشانهی آوا، برای تفکیک از الفبای لاتین.
رابطهی خط و زبان -II
همزه در زبان و خط عربی:
همزه صوتی است که بحالت و قفهیِ کوتاهی در گلو تلفظ می شود. همزه را «صامت چاکنایی» می نامند که حرف اول الفبای عربی است. در حالیکه حروف متصل هر یک دارای دو شکل بزرگ و کوچک اند(ج جـ ، م مـ ، ن نـ، …)، همزه دارای سه شکل است: ا ئـ ء. در الفبای عربی وقتی شکل «ا» متحرک باشد، همزه گفته می شود، و اگر ساکن باشد آنرا الف گویند.
همزه در زبان و خط فارسی:
نکتهی در خور توجه اینست که باید میان صامت همزه در زبان فارسی، با حرف همزه در خط فارسی فرق گذاشت. در زبان فارسی دری(فارسی سره). مخرج یا واجگاهِ همزه وجود ندارد. ولی در زبان رسمی و درسیِ امروز، به دلیل وجود کلمات عربی و اروپایی در آن، هم صامت همزه، و هم حرف همزه کاربرد دارد. از میان صامت هایِ ویژهیِ عربی، تنها صامتی که تلفظ آن نیز همراه کلمه های مأ خوذ از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است، صامت همزه است، و آنهم در کلمه هایِ که همزه در آنها ساکن است، ارزش واجی دارد: مثلاً در کلمهی رأس (raˀs).
دستور نویسان سنتی می پنداشتند که واج اول کلماتی که با حرف«ا» آغار می گردند، همزه است. بعداً فهمیده شد که صوت همزه در کلماتی که با واکهیِ/a/آغاز می شوند، بطور بسیار خفیفقابل ثبت است؛ اما در زبان فارسی ارزش واجی ایجاد نمی کند. کلمهی «ابر» ، ولو که به صورت «ءابر»نوشته و تلفظ شود، بازهم معنایِ آن تغییر نمی کند. به عبارهی دیگر: قول قدما که می گفتند«ابتدا به ساکن ممکن نیست»، از اینجا ناشی می گردید که آنان الف اول کلمات را نه واکه، بلکه صامت (به تعبیر آنان «ساکن») تصور می کردند. از اینرو برای کلماتی چون«این»، یک همزهی متحرک قبل از الفِ ساکن، فرض می نمودند. اما وقتی واژهیی که به واکهی /ɑ/یعنی«ا» آغار می گردد، در ترکیب، در وسط کلمه قرار می بگیرد، دیگر آن صدای خفیف صامت همزه قابل سمع و ثبت نیست: سیراب، دلارام ، رها ورد،… .
یادداشت ۱: صامت همزه هیچگاه، صامت میانجی قرار نمی گیرد؛ زیرا غرض از وارد شدن صامت میانجی در تلاقی واکه ها، رفع ناخوشایندی صوت است؛ در حالیکه صوت همزه خود نا آشکار و ناخوشایند می باشد. بدین ترتیب نوشتن املاهایِ چون دانائـی و دریائـی و غیره ناپسند است؛چه،اولاً نشانهیِ همزه(ء)در این کلمات به حیث صامت میانجی نیست؛ ثانیاً-چنانکه گفتیم- صوت همزه خوشایند نیست. بنابرین، باید نوشته شود دریایی، دانایی، شنوایی… .
یادداشت۲: در ترکیبات مذکور توالی دو واکهی/āi/ مدنظر است که تنافر صوتی ندارد؛ ازینرو در اصل ضرورت به صامت میانجی ندارند. بلکه این دو واکه در حالت توالی تلفظ می شود: بینایی= bināi
Comments are closed.