گزارشگر:مهـدی خلجی/ نویسندۀ ایرانی /شنبه 15 حوت 1394 - ۱۴ حوت ۱۳۹۴
بخش سوم و پایانی/
برای کسی مانند ارکون، طرح مسألۀ قرآن بدون بهکارگیری روش معرفتشناسی تاریخی، انسانشناسی (آنتروپولوژی) تاریخی و بحث دربارۀ شرایط روانی و زبانی، اجتماعی و سیاسی شکلگیری مصحف موجود نارواست. [۵] از منظر مسلمانِ معتقدی مانند محمد ارکون، مصحف قرآن، ثبت بیکموکاستِ وحی نیست. وحی رویدادی شفاهی بوده است و مانند هر رویداد شفاهی دیگر یک بار برای همیشه رخ داده و تمام شده است.
مصحف قرآن که حدود ۲۰ سال پس از درگذشت پیامبر گردآوری و تدوین شده، حاصل انتقال «گفتاری شفاهی و گشوده» به «متنی مدون و بسته» است. [۶] اینجاست که توجه به پژوهشهای انجام گرفته دربارۀ عقل گفتاری و عقل نوشتاری اهمیت مییابد و تحلیل موقعیت تدوین قرآن بدون اعتنا به این رویکرد انسانشناختی ناتمام مینماید. [۷]
معمولاً عالمان سنتی و اصلاحگران دینی عادت دارند که در آغاز خواندن یا نقل از قرآن، میگویند «قال الله تعالی» و پس از پایان آیه میگویند «صدق الله العظیم.» اگر کسی باور داشته باشد که آیات قرآن عین گفتۀ خدا هستند، در نتیجه بیرون کشیدن نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از درون آن و مشروعیت دینی بخشیدن بدان چندان دشوار نیست.
در نقادی تاریخی و انسانشناختی، اینگونه استناد کردن به قرآن، مبنای معرفتی ندارد و در نتیجه مصحفِ موجودِ امروز توانایی معرفتی خود را برای قانونگذاری از دست میدهد. در نتیجه بهجای آنکه بپرسیم آیا قرآن با دموکراسی سازگار است یا نه، در نقد عقل اسلامی، اقتدار متن برای قانونگذاری و تنظیم روابط اجتماعی به پرسش کشیده میشود.
نقد رویکرد شرقشناختی به اسلام
اصلاحگران دینی با شرقشناسان به دلایل گوناگونی بر سر مهر نیستند. از نظر آنان، شرقشناسان پروای تقدس متون دینی را ندارند و زیر تأثیر نگاه ملحدانه یا مسیحی به اسلاماند. نقد عقل اسلامی، هم نقد عقل سنت اسلامی است و هم نقد سنت شرقشناسی. اما نقادی شرقشناسی از این منظر با نقد اصلاحگران دینی از شرقشناسی تفاوت ریشهیی دارد. شالودۀ اصلی نقد رادیکال شرقشناسی آن است که این خاورشناسان نتوانستهاند به خوبی با تحولات روششناختی در تاریخنگاری ایدهها و اندیشهها پیش بروند و در محدودۀ نقد فیلولوژیک یا زبانشناسی تاریخی درماندهاند.
برای نمونه، ارکون شرقشناسان سنتی مانند برنارد لوییس را متهم میکند که در برخورد با سنت اسلامی، روشهای نوین تاریخنگاری و تبارشناسی دانش را نادیده میگیرند؛ در حالی که «پژوهشگر اندیشمند»ان بسیاری، سنت مسیحی و یهودی را در پرتو روشهای نوین نقد ادبی، هرمنوتیک و تاریخنگاری بررسی کردهاند.
همچنین، ارکون به ضرورت مطالعۀ تطبیقی تاریخی انسانشناختی میان سه سنت یهودی مسیحی اسلامی باور دارد و حتا میاندیشد سنت اسلامی باید در درون چهارچوب گستردهتر فرهنگهای حاشیهیی دریای مدیترانه بررسی شود؛ امری که در سنت متصلب و انجمادیافتۀ شرقشناسی سنتی غایب است.
روایتها از اسلام
بیتردید دادن تفسیرهای تازه از سنت اسلامی ممکن است. همۀ بحث بر سر اعتبار معرفتی آنهاست. اگر کسی در درون پارادایم مابعد تجدد بیاندیشد، نمیتواند تلاشهای اصلاحگران دینی را از نظر معرفتی قابل دفاع بداند. عقل سنتی، آنگونه که در تاریخ بسط یافته است، نشان داده که مانند هر عقل دیگری توانایی بیکرانی ندارد. نمیتوان به دلخواه خود از عقل سنتی خواست هر چیزی را موجه و مدلل کند. نقادی عقل اسلامی میکوشد محدودیتهای عقل سنتی را بازنماید؛ درست شبیه کاری که ایمانویل کانت در «نقد عقل محض» با مابعدالطبیعه کرد.
ناقدان عقل اسلامی و تاریخنگاران نوین میتوانند روایتهای بیشماری از سنت اسلامی به دست دهند که هر یک درون قواعد و مبانی علوم جدید قرار میگیرد و از مشروعیت معرفتشناختی بهرهمند است. نقد عقل اسلامی یا رویکرد تاریخینگر به اسلام، تنها یک روایت پدید نمیآورد. در نقد عقل اسلامی، بسته به نوع روش و چشمانداز، سنت در مقام موضوع مرکزی این نقد، تفسیرها و تأویلهای فراوانی مییابد.
سنت، دارای ذات نیست؛ یک تاریخ نابههم پیوسته و پُرگسست است؛ اما مقید و مشروط به منظومۀ معرفتی کرانمندی است و بهرغم رونق و شکوفایی خود در یک دورۀ تاریخی، اکنون امکانات بسیار ناچیزی برای پویایی و نوسازی خود دارد.
شاید تشبیه این سنت به طبیعیات قدیم گویا باشد. با رویداد تجدد دیگر نمیتوان چندان به نوسازی درونیِ طبیعیات قدیم دل بست. از اینروست که نه تنها میتوان گفت کسی که امر قدیم را نمیشناسد، معرفتی به امر جدید هم ندارد که حتا رواست بگوییم کسی که امر جدید را نشناسد، دریافتی از امر قدیم هم نخواهد داشت.
منابع و پانوشتها:
۱ـ سروش، عبدالکریم، رازدانی و روشنفکری و دینداری، انتشارات صراط، تهران، ۱۳۸۳، ص ۳۱۲
۲ـ برای نقدی بنیادین از گفتار اصلاح دینی به دو کتاب زیر از محمد الحداد بنگرید:
الحداد، محمد، محمد عبده؛ قراءه جدیده فی خطاب الاصلاح الدینی، دارالطلیعه، بیروت، ۲۰۰۳
الحداد، محمد، حفریات تأویلیه فی الخطاب الاصلاحی العربی، دارالطلیعه، بیروت، ۲۰۰۲
۳ـ برای شرح کوتاهی از این روش در زبان فارسی بنگرید به:
ارکون، محمد، نقد عقل اسلامی، ترجمه ی محمد مهدی خلجی، نشر ایده، تهران، ۱۳۷۹
۴ـArkoun, Mohammad, Islam: To Reform or To Subvert? Saqi Book, London, ۲۰۰۶
۵ـ در اینباره ارکون کتابهای بسیاری نوشته است. از جمله بنگرید به:
ارکون، محمد، القرآن من التفسیر الموروث الی تحلیل الخطاب الدینی، ترجمه و تعلیق، هاشم صالح، دارالطلیعه، بیروت، ۲۰۰۱
۶ـ دربارۀ شفاهی بودن قرآن بنگرید به:
الکواز، محمد کریم، کلام الله، الجانب الشفاهی من الظاهره القرآنیه، دارالساقی، لندن، ۲۰۰۲
۷ـ در بحث تمایز عقل گفتاری و عقل نوشتاری، ارکون تا اندازهیی فراوانی وامدار جک گودی، انسانشناس انگلیسی است. از جمله بنگرید به دو کتاب مهم او:
Goody, Jack, the Interface between the Written and the Oral, Cambridge University of Press, ۱۹۸۷
Goody, Jack, the Logic of Writing and the Organization of Society, Cambridge University Press, ۱۹۸۶
Comments are closed.