چرا این همه اختلاف بر سرمرگ رهبر طالبان؟

گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 5 جوزا 1395 - ۰۴ جوزا ۱۳۹۵

ظاهرا در مرگ ملا اخترمحمد منصور رهبر گروه طالبان تفاوت دیدگاه میان جناح های مختلف بروز کرده است. از یک سو بارک اوباما رییس جمهوری امریکا ضمن تایید کشته شدن او می گوید که یکی از قاتلان سرابازان امریکایی و مردم افغانستان را از بین برده است، اما نواز شریف نخست وزیر پاکستان mandegar-3خلاف این سخنان، حمله به موتر حامل رهبر گروه طالبان را نقض حاکمیت ملی این کشور می داند و آن را نکوهش می کند. این تفاوت دیدگاه اگر واقعا ریشه یی باشد، می تواند به تنش های میان اسلام آباد و واشنگتن بینجامد ولی قراین نشان نمی دهند که پاکستانی ها از حمله به موتر حامل رهبر طالبان بی خبر بوده باشند. در همین حال پاکستانی هنوز مرگ ملا اختر محمد منصور را تایید نکرده و گفته اند که فرد کشته شده رهبر گروه طالبان نبوده است. اما بعید به نظر می رسد که رییس جمهوری امریکا اطلاعات نادرست در این رابطه ارایه کند. از سوی دیگر در مورد کشته شدن ملا اختر محمد منصور نیز صحبت های ضد و نقیض در حال پراکنده شدن اند. برخی از گروهها و افراد که در نزدیکی با طالبان قرار دارند می گویند که رهبر این گروه چند ماه پیش کشته شده، ولی یک نوار تازه شنیداری که از سوی طالبان منتشر شده، نشان می دهد که رهبر گروه طالبان هنوز زنده است. این اظهار نظرها و گزارش های ضد و نقیض بیانگری چه چیزی اند؟ چرا مرگ رهبر گروه طالبان این همه باعث جنجال و اختلاف نظرها شده است؟ به نظر میرسد که وضعیت پیچیدۀ جنگ با گروه های تروریستی عامل اصلی چنین تفاوت های در نظرات و گزارش هاست. شاید برخی ها به عمد در تلاش اند که مرگ رهبر گروه طالبان را پیچیده نشان دهند و به این صورت افکار عمومی را درگیرمسایل حاشیه یی و کم اهمیت سازند. جهان امروز به شکل عجیبی درگیر مبارزات استخباراتی و اطلاعاتی است. یک روی سکه اگر واقعیت های عینی کشور می تواند باشد ولی روی دیگر آن جنگی پنهان میان قدرت های مختلف است که برسرمنافع خود در جهان با یک دیگر رقابت می کنند. به میزانی که کشورها از قدرت استخباراتی و اطلاعاتی بیشتر برخوردار باشند به همان میزان در تعاملات بزرگ سیاسی می توانند نقش بازی کنند. در این جای شک وجود ندارد که جنگ با تروریسم از نخستین سال های آغاز خود جنگی پیچیده و چند سویه بود. کشورهای مختلفی با اهدافی متفاوت در این نبر شرکت جستند ولی به مرور زمان فاصله ها و تعبیرها از مبارزه با تروریسم در میان کشورها بالا گرفت. به گونه مثال روس ها به عنوان یک قدرت جهانی چندان به مبارزۀ غربی ها و به ویژه امریکایی در برابر تروریسم مطمین نیستند و این کشورها را عامل و ترویج کنندۀ تروریسم در جهان می شناسند. در جنگ سوریه عملا دو قدرت جهانی- امریکا و روسیه- در برابر هم قرار گرفته اند و یکی دیگری را در مبارزه با تروریسم و تمامیت خواهی به جانبداری مهتم می کند. ظاهرا روس ها نسبت به نیات امریکایی ها مظنون اند و فکر می کنند که سلطه طلبی امریکایی ها باعث دردسرهای کلان برای جهان پسا جنگ سرد شده است. اما امریکایی ها کشورهای نظیر روسیه را متهم به حمایت از نظام ها و گروه های تمامیت خواه و توتالیرمی کنند و می گویند روس‌ها یک باردیگر به فکر بازسازی نظام شوروی سابق استند که بتوانند جهان را به دو قطب متضاد تقسیم کنند. این ها همه ناشی از همان جنگ اطلاعاتی و استخباراتی کشورهای بزرگ برسرمنافع شان است و این که واقعا مسایل چگونه اتفاق افتاده ظاهرا به این ساده گی ها افشا شدنی نیست. درگیری لفظی مقام های پاکستانی با امریکایی ها نیز می تواند برهمین مبنا تعبیر و تفسیر شود. پاکستانی ها اگر از یک سو قرار و مدارهای با امریکایی ها دارند اما از سوی دیگر به شدت درگیر مسایل داخلی خود با گروه های تندرو و افراطی نظیرطالبان استند. پاکستان نه می خواهد که حمایت امریکا را ازدست ده و نه هم توانایی آن را دارد که خود را با گروه های افراطی درگیر سازد. در همین حال این نکته را نیز نباید فراموش کرد که پاکستانی به دلیل منافع خود که با گروه های افراطی پیوند خورده نمی توانند نسبت به وضعیت آن ها بی تفاوت باشند. فراموش نکینم که سفر رییس جمهور غنی به قطر در آستانۀ کشته شدن رهبر گروه طالبان می تواند معنا های خاصی را تداعی کند. به این صورت می توان حدس زد که پس از این برای پاکستان وضعیت نسبت به گذشته دچار دگرگونی خواهد شد و این کشور فشارهای تازه یی را هم از سوی گروه های افراطی هم از سوی متحدان غربی خود بیشتر احساس خواهد کرد. نقض حاکمیت ملی نیز یک اصطلاح دهن پر کنی هست که نخست وزیر پاکستان برای مصرف داخلی از آن استفاده کرده و الا کی نمی داند که پاکستان بیش از هر کشوری در منطقه در برابر سیاست های جهانی خلع سلاح شده است.

اشتراک گذاري با دوستان :