احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد خالد امیری خبرنگار در آلمان/ سه شنبه 8 سرطان 1395 - ۰۷ سرطان ۱۳۹۵
اشاره: محمد خالد امیری، در سالهای پیش، خبرنگار افتخاری روزنامه ماندگار در ولسوالی غوربند ولایت پروان بود. او گزارشهایش را به نام مستعار یا بدون نام میفرستاد؛ زیرا از حضور طالبان و مقامهای دولتی آن ولسوالی هراس داشت. او مدتی بعد از ترک همکاری با روزنامه ماندگار دل به دریا زد و به اروپا رسید. اکنون شمهیی از مشکلاتی را که دیده است نگاشته و فرستاده و از هموطنانش خواسته است که دل به دریا نزنند و هوس اروپا نکنند.
تصمیم برای خروج و ترک کشور امری ساده نیست.اگر همهچیز به حالت عادی باشد، فکر نمیکنم هیچ انسان عاقلی دلش بخواهد کشور خودش را ترک کند و به آدرس دیگری پناه جوید.
راه رسیدن تا اروپا به مثابه عبور از هفت خوان رستم است. برای رسیدن به اروپا باید دل به دریا زد و مرگ را به جان خرید.
من تا رسیدن به اروپا مرگ را با چشمان خودم دیدم. دوبار در ایران و بار دیگر در بلغاریا در شرق اروپا مردم و زنده شدم!
پس از خروج از نیمروز قاچاقبران ما را در موترهای نوع سیمرغ که هر آن احتمال سقوط ما میرفت، بالا کرد. در دهشتهای سوزان سیستان و بلوچستان نه آبی بود و نه هم نانی. در مسیر راه نزدیک به ۱۵ تن از افغانهایی را دیدیم که از فرط گرمای شدید و بیآبی و بینانی جان داده بودند. مگسها بر اجساد آنها لانه کرده بود. از میان آنها چهارتن زنده مانده بودند که از سوی کاروان ما نجات داده شدند. دیدن چنین صحنهیی وحشتناک بود!
در مسیر ایران، قاچاقبران برای هر ۵۰ نفر یک اتاق را که ظرفیت ده نفر را داشت تدارک دیده بودند؛ همه بر سر هم دیگر میخوابیدند. قاچاقبران انسان قصیالقبترین موجودات بشر هستند.
در مسیر تهران- ارومیه قاچاقبر ما را در موتر یخجالی جابجا کرد. نزدیک به ۱۵۰ نفر بودیم. راننده در یکی از پاسگاههای پولیس نا رسیده به ارومیه توقف کرد. او میخواست که پولیس شک نکند و بتواند به سادگی از پاسگاه عبور کند. هنگام ایست موتر در زیر آفتاب سوزان، هواکش متوقف شد. هوا قید شد و مسافران یکی پس از دیگری به زمین میخوردند. به قاچاقبر به تماس شدیم تا از راننده بخواهد که به راه بیافتد. ما نمیتوانستیم راننده را ببینیم. اگر تا چند دقیقۀ دیگر موتر حرکت نمیکرد، احتمالاً همه سرنشینان موتر جان میدادند. دشواریهای زیادی را تا رسیدن به استانبول متحمل شدیم. از استانبول راه افتیدم به سوی بلغاریا. باید شب از این مسیر میگذشتیم. نزدیک به ۳۰ نفر ما را در این راه به رهنمایی دو قاچاق بر همراهی میکرد. از هشت شب تا هشت صبح در مسیر نامعلومی در میان جنگلهای ترسناک منزل کردیم. قاچاق بران در نهایت گفتند که شما در این جا توقف کنید؛ ما راه را یافته بر میگردیم! ده ساعت دیگر با شکم گرسنه منتظر آنها ماندیم؛ اما قاچاق بران برنگشتند. دوباره راه استانبول در پیش گرفتیم و پس از منزل زیاد به این شهر برگشتیم.
قاچاقبران باردیگر راه افتیدند و از مسیر جنگلهای بلغاریا با مسافران حرکت کردند. اینبار مسیر درست را در پیش گرفته بودیم. پس از گذشتن از خم و پیچهای فراوان و دو شب و دو روز گرسنگی و تشنگی به صربستان رسیدیم. از آن پس خود را به مأموران پولیس تسلیم کردیم و رسیدیم به جرمنی! این مسیر در زبان و نوشتار شاید ساده به نظر رسد؛ اما حقیقت این است که دلم مان را از زندگی سیاه کرد. برای همه هموطنان گرامیمان توصیه مینمایم که هرگز شوق رسیدن به اروپا را از راه پر خطر قاچاق در پیش نگیرند.
رسیدن به اروپا یک مسأله است و مسکنگزینشدن در کشورهای اروپایی مسأله دیگر.
سیلِ مهاجرین به کشورهای اروپایی و به ویژه آلمان، سبب شده است که پروندههای هزاران پناهجوی افغانی دست ناخورده در این کشور باقی بماند. مهاجرین افغانی در شهرهای بزرگ آلمان همچنان در کمپها به سر میبرند و شمار اندک آنها صاحب اتاق شدهاند.دسترسی مهاجرین افغانی به کورسهای زبان دشوارتر از مهاجران کشورهای عراق و سوریه است. دولت آلمان مهاجران افغانی را اقتصادی میداند. از همینرو، در مقایسه با مهاجران کشورهای سوریه و عراق تسهیلات کمتری برای آنها در نظرگرفته شده است. سفر رییس جمهور غنی به برلین و سخنرانی غیر واقع بینانۀ او؛ وضعیت را به مهاجران دشوارتر گردانید. آقای غنی به آلمانها طوری حرف زده بود که گویی افغانستان گل و گذار است. انگار افغانستان امنترین جغرافیای زمین است!
اکنون ترس راه و خموپیچهای مسیر طولانی یک طرف قرار گرفته است و اخراج و دیپورت از آلمان در سوی دیگر. من به عنوان یک خبرنگار در صحبتهایی که با مهاجران افغانی مقیم آلمان داشتم؛ همه از اینکه مبادا روزی اخراج شوند، کابوس میبینند. نگرانی آنها قابل درک است. اکثریت این مهاجران با مصرف پول هنگفت و با گرفتن سر در کف دست، به اروپا رسیده اند. حالا اگر آنها به کشور برگردانده شوند، چه اتفاق بدتر از این میتواند. بدتر اینکه بخش زیاد آنها در داخل هم مصونیتی ندارند. در صحبت با شمار زیادی از مهاجرین، آنها از وضعیت بد روحی و روانی شان یاد کردند. شماری از مهاجرین از تشویش فراوان به تکلیف روانی مبتلا شدهاند.
به رغم هجوم بیسابقه مهاجرین به آلمان؛ ترحم مردم این کشور مثالزدنی است. به جز شمار اندک گروههای ضد مهاجر، اکثریت آلمانها با نگاهی انسانی و ترحم آمیز با مهاجرین برخورد کرده و به آنها کمک میکنند.
Comments are closed.