وقتی جهان نیاز به آتش‌نشان دارد

گزارشگر:چهارشنبه 14 میزان 1395 - ۱۳ میزان ۱۳۹۵

بخش نخست/

mandegar-3نویسنده: گرِگ آی پی
مترجم: جعفر خیرخواهان
نام فدرال رزرو با مدیریت اقتصاد از طریق سیاست پولی همراه شده است؛ اما بنیان‌گذاران این نهاد چیز دیگری در ذهن داشتند، به این صورت که هنگام دست‌تنگی و خالی شدن گاوصندوق بانک‌ها، به عنوان آخرین مرجع وام‌گیری عمل کند.
فدرال رزرو نقش مناسب و یگانه‌یی به این منظور دارد، چون خیلی راحت می‌تواند هر مقدار پول نیاز باشد وام [قرضه] دهد، که عمدتاً از طریق وام‌های خلق شده در باجۀ تنزیلِ خویش است و هر زمان وام‌ها بازپرداخت شد، آن‌ها را از گردونه خارج کند.
طی بحران مالی، فدرال رزرو یک روزنه را باز کرد که نه فقط به بانک‌ها بلکه به مجموعۀ گسترده‌یی از شرکت‌ها وام داد. با انجام چنین کاری، کشور از رکود دیگری نجات داده شد؛ اما سیاست‌مداران را نیز از قدرت سهمگینِ خود باخبر ساخت.
سقوط برج‌های مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱، زیرساخت‌های وال استریت را درهم ریخت. تلیفون معامله‌گران بازار، کار نمی‌کرد. سیم‌هایی که از آن طریق بانک‌ها با هم دیگر دریافت و پرداخت می‌کردند، قطع شده بود. یک بانک که به نیمی از اوراق قرضۀ خزانه‌داری در وال استریت رسیده‌گی می‌کرد، نتوانست تأیید کند چه معاملاتی به نتیجه رسیده است و هواپیمایی که بسته‌های چک را بین مراکز رسیده‌گی‌کننده جابه‌جا می‌کرد، بر زمین نشسته بود. با توجه به این‌که پرداخت‌ها در مسیر عبور گیر کرده بود، برخی بانک‌ها دچار کمبود نقدینه‌گی شدند در حالی که سایرین شاهد جمع شدنِ آن‌چه داشتند بودند.
راجر فرگوسن، تنها عضو هیأت عامل در فدرال رزرو آن‌روز، یک بیانیه منتشر کرد که به بانک‌ها گوش‌زد می‌کرد فدرال رزرو برای انجام کسب و کار باز است. روز بعد، بانک‌ها ۴۶ میلیارد دالر از فدرال رزرو وام گرفتند. فدرال رزرو آن‌همه پول را از کجا به‌دست آورد؟ ساده است؛ پول‌ها را چاپ کرد. دقیق‌تر این‌که، با وارد کردنِ چند ضربه به شماره‌های روی صفحه کلید، در حساب‌های بانک‌ها نزد فدرال رزرو، پول‌ها ظاهر شدند. وقتی خسارت جبران شد و بازارها به حالت عادی بازگشت، بانک‌ها شروع به بازپرداخت وام ها کرده و پول اضافی ناپدید شد.
چه کَلَک [حُقه] تر و تمیزی، این‌طور نیست؟ اما این یک بازی یا کلک زدن نیست. در واقع این همان نوع کاری است که فدرال رزرو به‌خاطرش ایجاد شده بود؛ این‌که آخرین مرجع وام‌دهی نظام مالی باشد. بیشتر زمان‌ها این نقش نادیده گرفته می‌شود. بحران ۲۰۰۸ آن نقش را با شدت و حدت بر سر زبان‌ها انداخت، چون فدرال رزرو با وام دادن به بانک‌های تجاری، بانک‌های سرمایه‌گذاری، یک شرکت بیمه، صندوق‌های تعاون بازار پول، و… معجزه‌اش را به کار انداخت تا نهادهای مالی را شناور نگه دارد، جریان اعتبار به اقتصاد را حفظ کرده و بنابراین بنگاه‌ها و مصرف کننده‌گان را قادر به حفظ مخارج کند.
قدرت بی‌همتای فدرال رزرو در وام دادن به ارادۀ خویش، این نهاد را مدیر بحران نظام مالی می‌سازد. هر زمان که در گوشه‌یی از نظام مالی آتش شعله‌ور می‌شود، تلیفون‌ها در ایستگاه آتش‌نشانی واشنگتن یا در نیویارک خیلی زود به صدا درمی‌آید که رؤسای آن‌ها به طور مرتب با بزرگ‌ترین بازیگران در وال استریت و رؤسای بانک‌های مرکزی خارجی و وزرای دارایی صحبت می‌کنند.
این‌که مدیر بحران باشید، مستلزم وام دادن پول نیست؛ بلکه به این معناست که بانک‌ها و سرمایه‌گذاران خصوصی را مجبور سازید تا پول‌های خویش را وام دهند تا جلوی نکول بدهی شرکت‌ها گرفته شود. فدرال رزرو این نقش را به واسطۀ جایگاهی که در مرکز بازارهای جهانی داشت و اعتبار برای حرفه‌گرایی غیرحزبی به‌دست آورد.
هر روز که می‌گذرد، از فدرال رزرو خواسته می‌شود این نقش را بیشتر بازی کند. اگرچه پل واکر با شکست دادنِ حلقۀ تورم در ۱۹۸۲ طلیعۀ ۲۵ سال رشد آرام را دارد، به بحران‌های پی در پی نیز انجامیده است.
ـ در ابتدای دهۀ ۱۹۸۰، بسیاری از بانک‌های بزرگ امریکایی در آستانۀ ورشکسته‌گی بودند، چون وام‌های زیادی به امریکای لاتین داده بودند. واکر برنامۀ تمدید کردنِ این وام‌ها را طراحی کرد تا زمانی که بانک‌ها به حد کافی سلامت پیدا کنند و آن هزینه‌ها را در نظر بگیرند.
ـ در ۱۹۸۷ بود که بازار سهام سقوط کرد. فدرال رزرو نرخ‌های بهره را کاهش داد و به بانک‌ها پافشاری کرد که دلالان پا به رکاب وال استریت را متوقف نکنند.
ـ در ۱۹۹۴ مکزیک اقدام به کاهش پزو کرد و با کمک وام‌های فدرال رزرو و خزانه‌داری امریکا توانست از نکول جلوگیری کند.
ـ در ۱۹۹۷ وقتی مکزیک در شرف نکول بود، ویلیام مکدانا رییس فدرال رزرو نیویارک، بانک‌های امریکایی را ترغیب کرد که وام‌های این کشور را تمدید کنند.
ـ در ۱۹۹۸، مکدانا واسطۀ یک طرح نجات برای صندوق عظیم تامینی مدیریت سرمایۀ بلندمدت شد.

بیدار شدن از خواب غفلت
مهارت‌های فدرال رزرو در مدیریت بحران مثل موفقیت ظاهری آن در مهار کردن چرخه‌های کسب و کار، ما را دچار این آسوده‌خیالی کرده بود که اقتصاد، مکانی ایمن‌تر و با خشونت کم‌تر شده است. نتیجه این‌که هر کسی از بزرگ‌ترین بانک‌ها تا کوچک‌ترین صندوق‌های تأمینی فرض را بر این گرفت که وام گرفتنِ پول همیشه آسان خواهد بود. چارلز کیندلبرگر از تاریخ‌نگاران بازار در کتاب «شیدایی، هراس و سقوط» نوشت: همیشه به نظر می‌رسد که پول مصون از جنون و شیدایی باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.