مرز های تفسیر علمی قرآن

گزارشگر:عبدالبشیر فکرت بخشی/ سه شنبه 29 سرطان 1395 - ۲۸ سرطان ۱۳۹۵

بخش سوم و پایانی/

mandegar-3بهطور حتم میتوان مدعی شد که تفسیر گزارههای وحیانی با اکتشافات و دستاوردهای سایر دانشهای بشری بیپیوند نیست؛ اما این‌که دایرۀ شمول این رابطه تا کجاست، جای تأملِ بسیار دارد. اتفاقات جدید علمی، در بازخوانیِ بخشی از گزارههای علمی وحیانی سهم بهسزایی داشته است. مثلا ًتفسیر انسانِ امروز از آیۀ ﴿بَلَىٰ قَادِرِینَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ﴾ [قیامت:۴] ترجمه: آری قادریم که (حتّا خطوط سر) انگشتانِ او را موزون و مرتّب کنیم؛ متفاوتتر از تفسیریست که گذشته گان از این آیه داشتند. ظهور و انکشاف علمِ انگشت شناسی باعث شده است تا فهم انسانِ امروز از آیۀ مزبور دگرگونی یابد. گذشته گان عمدتاً تصوّر می‌کردند که خداوند قادر است انگشتان آدمی را به یکاندازه سازد؛ اما امروزیان علیرغم آن‌که معتقدند خداوند به چنان کاری قادر است، به قدرت خداوند در یکسانسازی نشانه های انگشت نیز اعتقاد دارند و ظاهراً تفسیرهای جدید علمی – در اکثریّت موارد، نه در همه‌‌ی موارد – در طول تفسیر پیشینیان قرار میگیرد.
به همین‌سان، تفسیر آیه‌‌هایی که از عدم درآمیختنِ دو بحر با یکدیگر علی‌رغم یکجاشدن آن‌ها سخن می‌زند نیز تفصیل بیشتری یافته است:
﴿وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا﴾ [فرقان:۵٣] ترجمه: او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگری شور و تلخ؛ و در میانِ آن‌ها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می‌گوید:) دور باش و نزدیک نیا.
امروزه علم کیمیا دلیل درنیامخته‌گیِ دو بحر شور و شیرین را کشف کرده است. آبِ شور دارای یک‌رشته نمکیّاتی‌ست که بر غلظتِ آن افزوده است، در حالی‌که آب شیرین رقیق‌تر است. کیمیای جدید یکی از دلایل عدم درآمیختنِ دو آبِ شور و شیرین را تا حدودی دریافته است و در نتیجه، آیۀ فوق در پرتو یافته‌های جدید علمی شرح و بسط بیشتری پیدا کرده است.
با این وصف، معنای گزارههای علمی قرآن با توجه به اکتشافات جدید علمی، آشکارهگی بیشتری مییابد و از این منظر، قرآن متنی گشوده است که پابهپای زمان حرکت میکند و تفسیرها از آن با گذشتِ زمان فربهیِ قابل ملاحظهیی می‌یابند. با این توجه، بیانِ گزاره‌های علمی قرآن در پرتو دست‌آوردهای جدید علمی را می‌توان تفسیر – اگر منظور از تفسیر شرح و بسط معنایی وحی باشد – نام نهاد. تفسیر علمی چیزی جز خوانش قول خداوند (آیه‌های کَونی خداوند) در پرتو فعل خداوند نیست. از آن‌جایی‌که علم به عنوان مفسّر آیه‌های قرآن رو به پیش در حرکت است، تفسیر علمی قرآن نیز توقف نمی‌یابد و روی‌هم‌رفته جریان پیدا می‌کند. با توجه به همین‌ ویژه‌گی‌ست که عمرو عبید حسنه تفسیر علمی قرآن را مستلزم نوعی گستاخی می‌خواند.
بدیهی‌ست که علم به افق‌ها و ابعادِ بی‌نهایت پیشرفته‌یی دست یافته است. اعجاز نیز به معنای تداوم و ابدیّت معجزه است؛ زیرا ابدیّت و جاودانه‌گی معجزه، زادۀ ابدیّت و جاودانه‌گی اسلام است. باورمندی به اعجاز علمیِ قرآن، حامل خطرات و گستاخی‌های فراوان است؛ به‌ویژه هنگامی که به پاره‌یی از اشاره‌های علمی موجود در قرآن، در برابرِ آن‌چه که علم جدید به آن دست یافته است، بنگریم .
از دیدِ‌ او، تفسیر قرآن در روشناییِ‌ علم جدید اصولاً به جاودانه‌گیِ معجزۀ قرآن لطمه می‌رساند. بنابراین، آن‌چه که اعجاز علمی خوانده می‌شود، در حقیقت دلایل حقانیّت نبوّت‌اند نه معجزه. این در حالی‌ست که محمدِ غزالی نیز علی‌رغم هم‌باوری با عمرو عبید حسنه، اصطلاح اعجاز علمی قرآن را که همان تفسیر علمی قرآن است، به‌کار می‌برد و میان جاودانه‌گی معجزۀ قرآن و تفسیر علمی آن تناقضی نمی‌بیند .
آن‌چه در باب تفسیر علمی قرآن درخور تأمل است، ظرفِ زمانی آنست. بسیار روشن است که دست‌آوردهای علمی در زمان و مکانِ ویژه‌یی به وقوع می‌‌پیوندند و تفسیر علمی قرآن از این منظر، با خصلتِ زمان‌مندی و مکان‌مندی همراه است. با این بیان، ما از یک‌سو با تفسیر علمی‌یی مواجهیم که با تفاسیر روزگار پیشاعلمی متفاوت است، و از سویی‌ هم، گسترش فزایندۀ علوم زمینه را برای تعدد و تکثّرِ تفسیرهای علمی فراهم آورده است. به تعبیر دیگر، تفسیر علمی را که محصول عصر جدید است، می‌توان به عنوان یک کلّ در نظر گرفت و در برابرِ تفاسیر پیشاعلمی قرار دارد. نگاه درونی و جزیی به تفسیر علمی ‌نشان می‌دهد که کلان‌روایت تفسیر علمی با کلیّت آن تأمل‌بردار است. ما امروزه با یک‌نوع تفسیر علمی روبه‌رو نیستیم، بلکه با انواع تفاسیر علمی مواجهیم.
مسألۀ مهم‌تر، طولی و یا عرضی بودنِ تفسیرهای علمی با تفسیرهای عصر پیشاعلمی‌ست. پرسشی که پیش می‌آید این است که: آیا تفسیرهای علمی جدید در طول تفسیرهای دوران پیشاعلمی قرار دارند و یا در عرض آن‌ها؟. قدر مسلّم‌ این‌که، بخشی از تفسیرهای علمی جدید در طول تفاسیر گذشته قرار می‌گیرند، چنان‌که در آیۀ چهارم سورۀ قیامت با ایجاز نشان دادیم. با این‌همه، پاره‌یی از تفاسیر علمی را می‌توان در عرض تفسیر گذشته‌گان قرار داد. در این صورت باید دید که کدام یک از این دو تفسیرِ امروزی و گذشته متقن و قطعی‌ترند. معمولاً تفسیرهایی که در عصر پیشاعلمی صورت گرفته است، در پارادایم ذهنی و روانیِ همان زمان بوده است که امروزه نادرستیِ لااقل بخشی از آن‌ها به اثبات رسیده است. رویکرد غالب در تقاطعِ تفسیرهای علمی جدید با تفاسیر گذشته‌گان را می‌بایست بر ترجیح یافته‌های جدید علمی گذاشت؛ زیرا این یافته‌ها که بر اصولی چون مشاهده و تجربه استوارند، قطعی‌تر از نگرش‌های پیشاتجربی به جهان‌اند. جهان را نمی‌توان با رویکردِ انتزاعی محض شناخت، بلکه برای شناخت جهان باید از ماده آغاز کرد و به تجربه پرداخت. با این‌همه، تجربه نیز به ‌خودیِ ‌خود کافی نیست، بلکه باید از عقلانیّت تجربی سخن گفت؛ عقلانیّتی که پایه‌های آن تجربۀ علمی می‌سازد.
قابلِ یاددهانی‌ست که تفسیرها از قرآنکریم با کلیّتِ آن در معرض تغییر نیستند، بلکه عمدتاً تنها بخشی از گزارههای تکوینی و علمی قرآن ممکن است دستخوش تفسیرهای جدید شوند. گزاره‌های اعتقادی و اخلاقی دین کم‌تر در معرضِ دگرگونی‌اند، هرچند ممکن است رویکردها به این‌گونه گزاره‌ها با تفاوت‌هایی همراه شود که در گذشته‌ها بدان‌صورت مطرح نبوده است. با این توجه، تفسیر انسانِ امروز از گزاره‌یی چون «خداوند یگانه است» و «راست‌گویی خوب است» تفاوت چندانی نیافته است، هرچند در پرتو علم اخلاق و فلسفۀ اخلاق وضوح و روشنیِ بیشتری یافته است.

خلاصه و نتیجه‌گیری
مباحث فوق را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:
۱٫ در این‌که قرآنکریم علیالاصول کتاب دینی و الهیست، نمیتوان تردید داشت. این کتاب با وجود آن‌که اولین پیامِ آن با گل‌واژۀ «اقرأ» آغاز می‌شود، تأکید بسیاری بر ایمانِ دینی دارد و ایمان در آن رشته‌یی‌ست که اجزای گونا‌گونِ اسلام را به‌هم بخیه می‌زند. با این‌همه، الهی بودنِ قرآن مانع توجه و تأکید آن بر نمونه‌های علمی نمی‌شود. برخی‌ها در این مسأله راه افراط را پیموده‌اند و به قرآن همچون کتاب علمی محض نگریسته‌اند.
۲٫ قرآن‌کریم تأکید بسیاری بر معارفِ حسی دارد. شواهد حسییی که قرآن در باب مسایل انسان و پدیدهها بهدست می‌دهد، دقیقاً با یافتههای علمِ جدید همخوانی دارد و پایههای ایمانِ دینی را بیش از پیش استواری و استحکام می‌بخشد. از همین‌جاست که بسیاری از متفکّران مسلمان در نسبت میان دین و علم، به‌صورتِ عام قایل به سازگاری بوده‌اند و به‌صورت خاص‌تر، از تیوری مکملیّتِ علم و دین سخن گفته‌اند.
۳٫ در نسبت میان علم و دین، شماری دین را با محکِ دست‌آوردهای جدید علمی میسنجند، و برخی دیگر دستآوردهای جدید علمی را با چراغ وحی به خوانش میگیرند. گروه دوم سعی می‌کنند تا دین را با روش‌های علمی محک بزنند و از پنجرۀ علم به افق پهناورِ دین نگاه کنند. بنابراین از دو پارادایم اصالت علم و اصالت دین می‌توان سخن گفت.
۴٫ دین مقدس اسلام در نگرشی که «دین با دست‌آوردهای علمی سنجیده می‌شد» برگِ برنده‌یی دارد که هیچ دینِ دیگری بدین پیمانه با علم تبانی ندارد. در این رویکرد که فرآورده‌های علمی معیاری برای سنجش حقانیّتِ دین قرار می‌گیرند، علم موضوعیّت می‌یابد، درحالی‌که دین به امر ثانوی و وابسته به علم تقلیل پیدا می‌کند. از سویی‌ هم، یافته‌های علمی خودبسنده و قطعی پنداشته می‌شوند، درحالی‌که صدق و کذبِ گزاره‌های دینی بایست با معیار فرآورده‌های علم جدید سنجیده شود، و قطعیّتِ آن‌ها نیز مورد تردید قرار می‌گیرد.
۵٫ ویتگنشتاین با تکیه بر معیار اثبات‌گرایی، گزاره‌های دینی را مهمل و فاقد معنا می‌انگارد، درحالی‌که کارل پوپر اصل را بر «ابطال‌پذیری» می‌گذارد و گزاره‌های دینی و متافزیکی را به‌دلیل عدم ابطال‌پذیری، غیرعلمی می‌داند، اما لزوماً بی‌معنا نمی‌بیند. با تأثیرپذیری از اصل اثبات‌پذیری‌ست که شماری از متکلمانِ جدید سعی می‌کنند صحنۀ آزمون گزاره‌های دینی را آخرت نشان دهند.
۶٫ اگر «ابطال‌پذیری» را معیاری برای گزاره‌های علمی بپنداریم، آنگاه این پرسش پیش می‌آید که آیا می‌توان قرآن را به منزلۀ معجزه‌یی ابدی در پرتو گزاره‌هایی‌که جاودانه نیستند و بطلانِ آن‌ها در آینده روشن خواهد شد، تفسیر کرد؟ در پاسخ به این پرسش، نویسنده ـ جسارتاً ـ با دایرۀ شمول اصل ابطال موافقت ندارم. از دیدِ بنده، تمامی گزاره‌های علمی ابطال‌پذیر نیستند، هرچند اکثریّت آن‌ها را می‌توان ابطال‌پذیر توصیف کرد. با این بیان، تطبیق گزاره‌های ابطال‌ناپذیر با قرآن بلااشکال است و گزاره‌های ابطال‌پذیر نیز در صورتی‌که تفسیر غیر از متن دانسته شود، تردیدی را متوجه دین نخواهد کرد.
۷٫ اعجاز علمی قرآنکریم برآیندِ خوانش وحی در پرتو دستاوردهای علم جدید است. از سویی ‌هم، دست‌آوردهای علمی در خطّ زمان و مکان‌ اتفاق می‌افتند. با این حساب، مسأله‌یی که مطرح می‌شود چه‌گونه‌گی رابطه‌ میان تفسیرهای جدید و تفاسیرِ گذشته است. قدر مسلّم‌ این‌که، بخشی از تفسیرهای علمی جدید در طول تفاسیرِ گذشته قرار می‌گیرد، چنان‌که در آیۀ چهارم سورۀ قیامت با ایجاز بیان شد. با این‌همه، پاره‌یی از تفاسیر علمی را می‌توان در عرض تفسیر گذشته‌گان قرار داد، رویکرد غالب در تقاطعِ تفسیرهای علمیِ جدید با تفاسیر گذشته‌گان را می‌بایست بر ترجیح یافته‌های جدید علمی گذاشت. زیرا این یافته‌ها که بر اصولی چون مشاهده و تجربه استوارند، قطعی‌تر از نگرش‌های پیشاتجربی به جهان‌اند.
پایان سخن این‌که: افراط در تفسیر علمی قرآن کریم به حقانیّتِ آن لطمه وارد می‌کند. علمی‌ که از آن در تفسیر پاره‌یی از آیه‌های قرآنی بهره جسته می‌شود، بایست قطعیّت داشته باشد. در نگرشِ سنتی که عمدتاً تفکیکِ لازمی میان متن و تفسیر وجود ندارد، تفسیر دین با گزاره‌های ابطال‌پذیرِ علمی شکننده است. زیرا با ابطال گزاره‌های علمی این ذهنیّت ایجاد می‌شود که گویی حکمِ دین در آن مورد نادرست بوده است. بنابراین، در تطبیق گزاره‌های ابطال‌پذیر علمی با قرآن، باید نهایتاً محتاط بود؛ اما تفسیر قرآن با بهره‌گیری از آن دسته گزاره‌های علمی که قطعیّت دارند، بلااشکال است.

فهرست منابع:

قرآن‌کریم
۱٫ سید قطب، مقوّمات التصوّر الإسلامی
۲٫ محمد اقبال لاهوری: بازسازی اندیشۀ دینی، مترجم: بقایی ماکان
۳٫ گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه:‌۱۳۸۷، رهیافت‌های فکری- فلسفی معاصر در غرب، چاپ اول (ایران: تهران- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
۴٫ ادگار مورن: ۱۳۷۹، درآمدی به اندیشۀ پیچیده، مترجم: افشین جهان‌دیده، (ایران: تهران- نشر نی)
۵٫ کارل پوپر: ۱۳۶۷، حدس‌ها و ابطال‌ها، ترجمه: احمد آرام، (ایران: تهران- شرکت سهامی انتشار)
۶٫ احمد تابعی: ۱۳۸۴، پسامدرن و عدم تعیّن، چاپ اول (ایران: تهران- نشر نی)
۷٫ محمد غزالی: ۱۳۹۳، نگرشی نو در فهم قرآن، مترجم: داوود نارویی، چاپ سوم (ایران: تهران- نشر احسان)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.