اسـتعفای عقل در افغانستان

گزارشگر:عبدالشهید ثاقب/ شنبه 2 اسد 1395 - ۰۱ اسد ۱۳۹۵

بخش نخست/

mandegar-3مقدمه
چندی پیش، روز جهانیِ فلسفه بود. از روز جهانی فلسفه، همه‌ساله در همۀ کشورهای جهان بزرگداشت به عمل می‌آید؛ البته به استثنای افغانستان.
عدم تجلیل از روز جهانیِ فلسفه در افغانستان، شاید علل و عواملِ متعددی داشته باشد، اما مهم‌ترین عامل آن، قلتِ سهم یا حتا عدم مشارکتِ ما در فرایند تفکر جهانی می‌باشد. وقتی می‌گویم سطح مشارکت‌مان در فرایند تفکر جهانی زیر صفر است، شاید اندکی انتزاعی به نظر رسد؛ اما بنده تلاش خواهم کرد تا با ارایۀ یک معیارِ عینی و خارجی، مدعایم را واضح‌تر سازم.
معیار سهمیه‌بندیِ بنده در این‌جا تعداد آثار چاپ‌شدۀ ملت‌ها می‌باشد. بررسی من در مورد آثار چاپ‌شدۀ مؤلفان افغانستانی، از دورۀ تاریخی معینی آغاز می‌شود؛ دورۀ تأسیس صنعت چاپ در افغانستان که همان دورۀ امیر شیرعلی خان است. من این دوره را برای آن برگزیده‌ام که عصر شاهی امیر شیرعلی خان، عصر آغازِ مواجهۀ کشور با مدرنیته نیز می‌باشد. من می‌خواهم با آغاز بررسی از این دوره، نشان دهم که روشنفکران، نویسنده‌گان و قلم‌به‌دستانِ ما از همان آغاز مواجهه با دنیای مدرن، چه اندازه در فرایند تفکر جهانی سهم گرفتند و چه‌قدر اثر در این مورد چاپ کردند.
اگر چه بررسی دقیق آثار چاپ شدۀ مؤلفان و نویسنده‌گان افغانستان از زمان تأسیس صنعت چاپ تا قبل از حادثۀ یازده سپتمبر نیازمند اسناد و آمار دقیق می‌باشد، اما بنده در این‌جا به آماری اکتفا می‌کنم که فرزانۀ گرامی شادروان محمدحسین نایل ارایه کرده است. آقای نایل در کتابی که زیر عنوان «فهرست کتب چاپی دری» در سال ۱۳۵۶ هجری خورشیدی، مجموع آثار چاپ شده در افغانستان را در مدت صدسال پس از تأسیس صنعت چاپ، ۱۲۶۸ عنوان کتاب می‌داند. نایل خود می‌گوید که نتوانسته است به شماری از کتاب‌های چاپی دست یابد و گمانش این است که شاید شمار کتاب‌های چاپی در این صدسال به ۲۰۰۰ برسد. استاد رهنورد زریاب می‌گوید: «اگر این گمانۀ نایل را بپذیریم، می‌توان گفت که در در ازای یک‌ سده یعنی تا سال ۱۳۵۶ هجری خورشیدی در افغانستان در حدود ۲۰۰۰ کتاب و رساله به زبان دری به چاپ رسیده بودند. به سخن دیگر، می‌توان گفت که به صورت میانگین، هر سال ۲۰ کتاب و رسالۀ چاپی در زبان دری داشته‌ایم.
…بگذریم از این‌که نایل در کتابش رساله‌هایی چون: سومین راپور انجمن رهنمای خانواده، نشریۀ فوق‌العادۀ روز معلم، لایحۀ کار وزارت فواید عامه، بیانیۀ سردار محمدداود و مانند این‌ها را نیز گنجانیده است.»
این در حالی است که در کشور همسایۀ ما ایران، سالانه هزارها جلد کتاب چاپ می‌شود. به گونۀ نمونه؛ ایران تنها در سال ۸۹، ۶۴هزار و ۶۱۳ عنوان کتاب چاپ نموده است. همچنان تعداد عنوان‌های کتاب‌های منتشرشده در سال ۸۸ بنا بر اعلام خانۀ کتاب، ۶۰هزار و ۷۱۱ عنوان کتاب بوده است. و همچنان گفته می‌شود که در سال ۱۳۸۹، بیش از ۳۲هزار و ۵۵ نفر از مؤلفان در ایران فعالیت داشته‌اند که از این تعداد ۲۶هزار و ۲۳۵ نفر مرد و ۵۸۲۰ نفر زن بوده‌اند.
آدمی وقتی به این دو آمار توجه کند، خواهد دید که سطح مشارکتِ ‌ما در فرایند تفکر جهانی، به چه اندازه ناچیز و حتا زیر صفر می‌باشد. ما در عرصۀ تفکر نه‌تنها توان مقابله با غربیان را نداریم که حتا در نزد ایرانیان نیز حرفی برای گفتن نداریم.
عقب‌مانده‌گی افغانستان از سایر کشورها در عرصۀ کتاب و کتابت، شاید ریشه در بی‌سوادی اکثریت مردم‌مان داشته باشد؛ اما علل و عوامل دیگری نیز وجود دارند که نشان‌دهندۀ خواب خرد در افغانستان می‌باشند.
به نظر می‌رسد که عقل و خرد در افغانستان، به دلایل متعددی، در خوابِ عمیق فرو رفته و از انجام مأموریت و رسالتِ خود که همانا تأمل ‌ورزیدن، نقد کردن و اندیشیدن می‌باشد، استعفا داده است.
اما چرا خرد در افغانستان مرده است؟ چرا مشارکت‌مان در فرایند تفکر جهانی زیر صفر می‌باشد؟ چرا ما کتاب نمی‌نویسیم؟ آیا ما بی‌استعدادتر از دیگران هستیم یا دچار قیومیت خودکرده شده‌ایم؟
بنده تلاش خواهم کرد تا در ادامۀ بحث، به پاسخ این پرسش‌ها بپردازم. امیدوارم فرزانه‌گان گرامی آن را جدی گرفته و سهوها و خطاهایم را تصحیح کنند.

عقل افغانستانی
آندره لالاند، فیلسوف فرانسوی، عقل بشری را به دو بخش تقسیم می‌کند: عقل خلاق و عقل ساخته‌شده.
لالاند بدین عقیده است که وظیفه و کارکرد عقل خلاق، بررسی و تحقیق و آفرینش اصطلاحات و پی‌ریزی اصول و مبانی است؛ ملکه‌یی که توسط آن انسان می‌تواند از ادراک بین اشیاء مادۀ کلی و ضروری را دریابد و او نزد همه‌گان یکسان است. اما دومی مجموعه‌قواعدی‌ست که در استدلالات‌مان بدان تکیه می‌کنیم و این دومی با وجود این‌که میل به وحدت دارد، از عصری به عصر دیگر متفاوت است- چنان‌که در افرادِ مختلف متفاوت می‌باشد.
دکتر محمدعابد جابری که یکی از نویسنده‌گان به‌نامِ دنیای عرب می‌باشد، در کتاب «تکوین عقل عربی» فرق میان این دو نوع خرد را چنین بیان می‌کند: «عقل خلاق، مبنا و شاخص را پایه‌ریزی می‌کند اما عقل ساخته‌شده در هر برهه‌یی از تاریخ، به تسلط یک سلسله از اصول و قوانین منجر می‌گردد که فعالیت ذهنیِ فرد انسانی را تشکیل می‌دهد. این عقل متمایزکنندۀ حیوان و انسان است، در عین حال منبع عقل ساخته‌شده همچنان خرد خود انسان است و به گفتۀ لوی استروس، عقل خلاق موجودیت عقل ساخته‌شده را قبول می‌کند. معنی این سخن این است که عقل خلاق با فعالیت‌های ذهنی‌اش که مبانی و شاخصه‌ها و معیارها را طرح می‌کند، در نهایت به عقل ساخته‌شده منتهی می‌گردد.»
اگر تقسیمات لالاند در مورد عقل بشری را بپذیریم، گفته می‌توانیم که افغانستانی‌ها نیز از این قاعده مستثنا نبوده و آن‌ها نیز دارای عقل ویژه می‌باشند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.