فاجعۀ دهمزنگ و خبط بزرگِ حکومت

گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 5 اسد 1395 - ۰۴ اسد ۱۳۹۵

با گذشت سه روز از حادثۀ المناکِ دومِ اسد در چهارراهی دهمزنگِ کابل که حالا به احترامِ قربانیان آن حادثه، «چوک شهدای روشنایی» نام گرفته، بسیاری از قضایا و مسایل همچنان به‌صورتِ گُنگ دهن به دهن شنیده می‌شوند.
دولت تلاش دارد که به ‌صورتی مرموز، حواشی این حادثه را بیشتر از متنِ آن بزرگ‌نمایی کند و سران جوانِ جنبشِ روشنایی، از برخی اقدام‌های mandegar-3مشکوکِ دولت در روز برگزاری تظاهرات سخن می‌گویند. اما به‌راستی چرا حادثه‌یی با چنین وسعت و گسترده‌گی اتفاق افتاد؟
هنوز واقعاً یا کسی چیزی نمی‌داند و یا نمی‌خواهد در این مورد چیزی بگوید. سوال مهمِ دیگر این است که سران پیشینِ جنبش روشنایی چرا صحنه را ترک کردند و نخواستند که در کنار دیگر مظاهره‌کننده‌گان در آن روز حضور داشته باشند؟
برخی‌ها می‌گویند که دولت دچارِ خبطی بزرگ در سنجش‌ها و برآوردهای خود شده بود و نتوانست به صورت دقیق، بحرانِ به وجود آمده را مدیریت کند. به گفتۀ این افراد، اگر دولت دقت و مسوولیتِ بیشتری از خود نشان می‌داد، بدون شک فاجعه‌یی به وسعتِ دومِ اسد رقم نمی‌خورد.
به گفتۀ این افراد، دولت راهِ اشتباه را در پیش گرفت و فکر کرد که با گفت‌وگو و ظاهراً تطمیعِ برخی سران سنتی، می‌تواند جلوِ تظاهرات را بگیرد. سرانِ سنتی نیز که خود را همواره آیینۀ تمام‌نمای خواست‌های مردم می‌دانند و هرگز به مخیلۀشان خطور هم نمی‌کند که ممکن است روزی از جایگاهِ اقتدار و رهبریِ خود کنار زده شوند، به سرانِ دولت وعده سپردند که: تشویش نداشته باشید، مردم تحتِ فرمانِ ما هستند و هر چه ما بگوییم، آن‌ها می‌گویند به چشم!
اما دیدیم که همین اشتباه در محاسبات، چنین فاجعۀ بزرگی را به وجود آورد، هرچند که بدون شک این یگانه‌عامل فاجعۀ دهمزنگ نمی‌تواند باشد، ولی یکی از عواملِ مهم باید در نظر گرفته شود. کسانی که در روز دومِ اسد به جاده‌ها و خیابان‌ها ریخته بودند، جوانانی از نسل نو بودند که نمی‌خواستند بدون چون و چرا به دنبال رهبران پیشینِ سنتیِ خود بروند.
آن‌ها نسل دیگری بودند و استند که با منطقِ دیگری سخن می‌گویند. یکی از اعتراض‌هایی که به دولت وارد می‌شود، همین است که سران جوان و اصلیِ جنبش روشنایی را جدی نگرفت و با آن‌ها مذاکره و گفت‌وگو نکرد. شاید اگر دولت به جای رهبران سنتی، با رهبران نسل نوِ جنبشِ روشنایی صحبت می‌کرد، بهتر می توانست قناعتِ آن‌ها را فراهم کند. همین بی‌اعتنایی نسبت به معترضان اصلی جنبش روشنایی، سبب شد که هزاران تن به خیابان‌ها بریزند و صدای اعتراض و عدالت‌خواهی بلنـد کنند.
از جانب دیگر، ریاست امنیت ملی کشور اعلام کرده که مواد انفجاریِ استفاده شده در دوم اسد، از نوعی بوده که تنها در اختیارِ دولت‌ها قرار دارد. با این حساب، می‌توان حدس زد که قبلاً تدارکِ لازم برای خلق چنین فاجعه‌یی گرفته شده بوده و به طور حتم گروه‌های تروریستی در هماهنگی و همکاری با برخی شبکه‌های استخباراتی بیگانه، این جنایت را صورت داده‌اند.
سران جنبش روشنایی نسبت به عواملی در درون نظام نیز مشکوک به نظر می‌رسند و به همین دلیل خواهان ایجاد کمیتۀ حقیقت‎یاب با حضور افرادی از جامعۀ جهانی استند. به گفتۀ آن‌ها، سرنخ‌های زیادی در حادثۀ دهمزنگ موجود است که قابلیت پیگیری و شکافتن را دارند تا حقایق بیشتری در این خصوص روشن شود.
نکتۀ دیگر این‌که هر گروهی که فاجعۀ دهمزنگ را خلق کرد، هدفی را که دنبال می‌کرد به آن دست یافت و توانست زمینه را برای ایجاد یک بحرانِ کلان در جامعۀ شکنندۀ افغانستان به وجود آورد. دولت‌مردان کشور و به ویژه رییس جمهوری و رییس اجرایی اگر نتوانند به‌درستی این وضعیت را مدیریت کنـند، بدون تردید عواقبِ این فاجعه، فاجعه‌بارتر خواهد بود. به‌خصوص این که تا به حال سران دولت نه به محل حادثه رفته اند و نه هم به‌درستی از آسیب‌دیده‌گانِ آن دل‌جویی کرده اند. این‌ها می‌توانند زمینه‌ساز تقابل و فاصله‌گیری هر چه بیشتر اعضای جنبش روشنایی از آن‌ها شود.
حالا با این فاجعه‌یی که خلق شده، دشوار است که دولت بتواند همچنان بر مسیرِ دلخواهِ خود برای انتقال برقِ ترکمنستان پافشـاری کند. حکومت وحدت ملی می‌باید قبل از آن‌که دیر شود و پس‌لرزه‌های این حادثه سراسرِ کشور را درنوردد، به جبرانِ اشتباهات و کم‌کاری‌های خود اقدام کنـد. سران حکومت می‌توانند در قدمِ نخست، با عیادت از زخمی‌ها و خانواده‌های قربانیانِ حادثۀ دهمزنگ، مراتب همـدردیِ خود را نسبت به این واقعه اعلام کنند و در قدم دوم، با صدور فرمانِ تشکیل کمیتۀ حقیقت‌یاب برای واکاویِ پهلوهای مشکوک و پنهانِ این حادثه و دست یافتن به حقیقتِ ماجرا، اعتمادِ خدشه‌دارشدۀ مردم و به‌ویژه هواخواهانِ جنبشِ روشنایی را نسبت به حکومت ترمیم کنند. مسلماً تنها در این صورت است که می‌توان از حوادث و تکانه‌های بعدی جلوگیری کرد و جامعه را از التهاب و پریشانیِ دومِ اسد بیـرون آورد. و اما در نهایت و در قدمِ سوم، وقتی ملامت و سلامت مشخص گشت و آرامش حکمفرما شد، می‌توان با رویکردِ علمی و ملی و به‎دور از علایقِ سمتی و تباری، کارِ انتقالِ برقِ ترکمنستان را از مسیری که در آن خیرِ بیشـتری برای مردم افغانستان متصور است، پی گرفت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.