گزارشگر:محمدرضا نوروزی/ دو شنبه 11 اسد 1395 - ۱۰ اسد ۱۳۹۵
بخش دوم و پایانی/
در شناسایی میزان اثرات هر سلول بر سلولهای کناری، بایستی همۀ عواملْ مورد نظر قرار گیرد. ولی این مشکل است؛ چون ما همۀ دادههای مربوط به یک سلول را نداریم.
سیستمهای طبیعی، سیستمهای بسیار پیچیدهیی هستند و ما توان بررسیِ همۀ جنبههای این سیستمها را نداریم. این عدم توانایی هم از بُعد فنی (یعنی ابزارهای این فعالیت) است و هم از بُعد دانایی (یعنی دانش تأثیرات این عوامل بر همدیگر). دانشمندان امروزه برای آنکه بتوانند این مشکل را رفع کنند، به شیوههای گوناگونی متوسل میشوند. رشد و گسترش دانایی را شاید بتوان مهمترین و تنهاترین شیوۀ رفع این مشکل دانست. اما دانایی و رشد آن یک شیوۀ منحصر به فرد ندارد. توسعۀ استفاده از فناوریهای نوین، بخش مهمی از مشکلات فنی ما را رفع و رجوع کرده است. مثلاً در پیشبینی اوضاع آب و هوا، این ماهوارهها هستند که مشکلات ما را حل کردهاند.
در بعد دیگر، دانشمندان با نفوذ در حیطهها و دالانهای تاریک دانش، تلاش میکنند تا سررشتۀ امور جدید را در دست بگیرند یا روابط نامکشوفِ طبیعت را روشن و شناساییپذیر کنند. آنها هر روز با استفاده از روابط علت و معلولی، دری جدید را به روی ناشناختههای علم باز میکنند تا سوالات جدید را بیافریند یا پاسخ دهد. اما همچنان مشکل اصلی، یعنی کمبود دانایی از سیستمهای پیچیده وجود دارد و این را میتوان مهمترین سد در برابر پیشبینیپذیر کردنِ دنیای پیرامونمان دانست. شاید آخرین ترفند دانشمندان برای شناخت پدیدههای طبیعی و پیشبینیپذیر کردنِ رفتارهای طبیعت، کاستن از اندازۀ سلولهای دانایی است.
به عبارت بهتر، زمانی که دانشمندان و متخصصان رشتههای گوناگون علمی، تصمیم میگیرند تصویری از دنیا ترسیم کنند، از یک شبکۀ شطرنجی استفاده میکنند.
بیشک شما هم قبول دارید که هر چه خانههای این صفحۀ شطرنجی کوچکتر و ریزتر باشند، تصویری که ساخته میشود، با جزییات بیشتری ترسیم شده و در نهایت، تصویری واضحتر ایجاد میشود. در دنیای واقعی نیز اوضاع به همین منوال است. دانشمندان درست است که با دنیایی به غایت پیچیده روبهرو هستند، اما آنها برای آنکه بتوانند بخشی از این پیچیدهگی را کاهش دهند و سر از اسرار عالم درآورند، شبکۀ دانایی را ریز و ریزتر میکنند. با این روش، آنها سادهگی را برای سیستمهای پیچیده به ارمغان میآورند و در نتیجه، بهتر و دقیقتر و البته سریعتر میتوانند این سیستمها را تحلیل کنند. بازهم برای نمونه خوب است به شبکههای هواشناسی مراجعه کنیم. هواشناسان برای آنکه بتوانند با دقت بالاتری به تعیین شرایط آب و هوا بپردازند، شبکهیی از ایستگاههای آبوهواشناسی در سراسر سرزمین برپا میکنند و هرچه که فاصلۀ این ایستگاهها کمتر باشد، بیگمان نتایج دقیقتری میتوان از آنها انتظار داشت.
شبکههای دانایی چهقدر کوچک، چهقدر بزرگ؟
اما آیا واقعاً میدانیم که برای تأسیس یک شبکۀ دریافت دانایی به چه میزان دقت در اندازه نیازمندیم؟ آیا معلوم است که شبکههای دانایی را تا چه میزان باید ریز و ظریف طراحی کرد؟ پاسخ به این پرسش، یکی از ظریفترین و پیچیدهترین کارهایی است که دانشمندان علوم گوناگون بایستی بتوانند انجام دهند. اندازۀ سلولهای دانایی را خود موضوع میتواند تعیین کند. مثلاً زمانی که ما دربارۀ سلولهای سرطانی و تاثیرشان بر سلولهای سالم پژوهش میکنیم، بایستی اندازۀ سلولهای داناییمان را هم در ابعاد سلول طراحی و احداث کنیم. اما هنگامی که شبکهیی برای سنجش آبوهوا میسازیم، بایستی ابعاد شبکۀ داناییمان را با اندازۀ جریانهای آبوهواشناختی مقایسه کنیم. اما جدا از این اندازهها (که شاید در نگاه نخست امری طبیعی و حتا بدیهی به نظر میرسند)، آیا عامل محدودکنندۀ دیگری هم در تبیین و تعیینِ تعداد و اندازههای سلولهای دانایی وجود دارد؟
آیا اگر مشکلات اقتصادی ـ تکنالوژیکی سر راهمان قرار نمیگرفت، میتوانستیم با افزایش تعداد ایستگاههای سنجش دنیا و کوچکتر کردن سلولهای دانایی، دنیا را از یک سیستم پیچیده به یک سیستم ساده تبدیل کنیم و نظم موجود در آن را درک کنیم و رفتار دنیا را پیشبینی کنیم؟ شاید نگاه نخست به ما بگوید که آری، میتوان این کار را انجام داد و اینکه میتوان با افزایش این شبکههای سنجش طبیعت، بر طبیعت چیره شد؛ اما کهنهعروسِ ۴۰۰۰میلیونسالۀ طبیعت هنوز رموزی را برای خودش نگه میدارد، رموزی که شاید به این سادهگیها نتوان به آنها دست پیدا کرد.
Comments are closed.