نفس ادیان؛ شـریعت یا حقیـقت؟

گزارشگر:کاوه احمدی علی‌آبادی / شنبه 10 میزان 1395 - ۰۹ میزان ۱۳۹۵

بخش دوم/

mandegar-3زرتشت را یک متعصبِ میترایی در یکی از قربانگاه‌های‌شان کشت. زرتشت پیش از مرگ، قاتلش را بخشید و از خداوند نیز خواست تا او را ببخشاید. متأسفانه مغ‌های زرتشتی خود را قیم دینِ زرتشت دانستند و با تقلیل آن به مناسک، خون و نژاد و موروثی کردنش، از اساس آن را دچار دگرگونی ماهوی کردند، تا بدان حد که انسان وقتی تفاوت دینی‌ را که زرتشت تبلیغ می‌کرد با دینی که مغان تبلیغ می‌کردند، می‌بیند، با خود می‌اندیشد نکند دشمنان آن دین با لباس روحانیت تعمداً قصد استحالۀ آن را به چیزی دیگر داشتند!؟ در دین زرتشت نیز چنین استحاله‌یی پیش‌بینی شده بود و آنان به دنبال منجی (سوشیانت) هستند تا بیاید و دوباره روح دین بهی زرتشت را زنده سازد و خرافات، جهل و اوهام و هر آن‌چه را که از جوهرۀ آن نیست اما جزو آن پنداشته می‌شود، از آن بزداید.
اما عجیب‌تر از همه ماجرای اشعیای نبی بود. حتا نحوۀ گزیده شدن وی برای رسالت نیز با دیگران فرق داشت. او از اشخاصی است که عیسی برای کشف مسیح بودنش بسیار از او و رسالتش آموخت. اشعیاء برخلاف بسیاری از پیامبران، برحسب دستور خداوند مبعوث نشد، بلکه پیش از آن‌که خداوند کسی را به پیامبری مبعوث کند، خود به خداوند لبیک گفت و فرمود که منم آن نبی تو که در جست‌وجویش هستی! ای آسمان بشنو و ای زمین گوش بگیر، زیرا خداوند سخن می‌گوید. او از قول خداوند گفت که او به قربانی‌های شما نیازی ندارد و بخورهای شما نزد وی مکروه است و از اعیاد شما متنفر، تا از این طریق نشان داده باشد که او را به شریعت نه نیاز است و نه اصرار. و آن‌گاه این جملۀ جاودانه را از قول خداوند رحمان فرمود: “هنگامی که دست‌های خود را دراز می‌کنید، چشمان خود را از شما خواهم پوشانید و چون دعای بسیار می‌کنید، اجابت نخواهم نمود، چرا که دست‌های شما پر از خون است”.
در یهودیت، پیروان متحجر و خاخام‌هایی که به ظواهر دین توجه داشتند، دین موسی را به شریعت فرو کاستند. در حالی که روح دین موسی هم‌چون هر دینی، حقیقت و روشِ آن حضرت عدالت و منشِ او صبر و تحمل و مدارا بود. ده فرمان او چیزی نیست مگر اجرای عدالت با عطوفت، و صبر و تحملِ موسی آن‌قدر بود که کتاب مقدّس اذعان می‌کند، او در آن روزگار بردبارترین انسان روی زمین بود!
هر دینی که در حد شریعت و مناسک فرو کاسته شود، باید فاتحۀ آن دین را خواند و تنها می‌توان هر سال طی مراسمی، خاطرۀ مرگ آن را تجدید کرد و برای آن مراسمی گرفت! کتاب مقدّس پیروان را به عدالت و پای‌بندی به اخلاقیات به جای شعایر دینی و شریعت توصیه کرد: “به سخنان دروغ توکل منمایید و مگویید که هیکل یهوه، هیکل یهوه، هیکل یهوه این است. زیرا اگر به تحقیق طریق‌ها و اعمال خود را اصلاح کنید و انصاف را در میان یک‌دیگر به عمل آورید و بر غریبان و بیوه‌زنان ظلم ننمایید و خون بی‌گناهان را در این مکان نریزید و خدایان غیر را به جهت ضرر خویش پیروی ننمایید…”. یهودیت نیز با تقلیل به احکام و شریعت خاکسترنشین شد، پس منجی و مسیحای خود را فریاد کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.