احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دكتور شمسالحق آريانفر/ دو شنبه 1 قوس 1395 - ۳۰ عقرب ۱۳۹۵
بخش چهــارم/
فتوت چیست؟
در یک اثر مجهولالمؤلف آمده است: متصوفین به آن سبب اصطلاح فتوت را برای تصوف به عاریت گرفتند که فتوت با تمام اعمال و افکارِ اهل تصوف تطبیق میکرد، به استثنای مقصد و هدف آن؛ یعنی مقصد عملِ فتیان، تمجید از طرفِ مردم میباشد و مقصد عمل متصوفین، تمجید از طرف خدا. (آیین جوانمردی، ۱۳۶۳، ص ۱۳۴)
میگویند: متصوفین فتوت را بارور کردند؛ مفهوم ایثار را بدان دادند و از لحاظ اخلاقی ضعفا را از خود برتر دانستند. این وضعیت تا آنجا پیش رفت که فرقۀ ملامتیه شکل گرفت؛ گروهی که ملامت و بدگویی را میخریدند. متصوفین، بالاترین درجۀ فتوت را ملامتیه دانستهاند.
بزرگان تصوف، همواره تصوف را برای خواص و جوانمردی را برای عوام میدانستهاند و هر دو را ترویج میکرده اند. در کنار کتابها به تصوف، آثاری در نظم و نثر در فتوت نوشتهاند. فتوت در میان عوام موثرترین وسیلۀ بقای روح ملیِ آریایی و قیام در برابر بیگانهگان و ستمگران بوده است.
ملاحسین کاشفی میگوید: فتوت کوچک شمردنِ خود و بزرگ داشتن مسلمانان است. (واعظ کاشفی، ص ۱۰)
ابو عبدالله فرزند احمد مغربی میگوید: فتوت نیکویی خلق است با کسی که بدو بغض داری و بخشیدن مال است به کسی که در نظر او ناخوش آید و رفتار نیکو است با کسی که دل تو از او میرمد. (فتوتنامۀ سلطانی، ص ۱۱)
ملکالشعرا بهار میگوید، غرض فتوت و جوانمردی خدمت به خلق و حفظ شهر و مردم بوده است. او ظهورِ فتوت را به عنوان شاخهیی از تصوف بعد از عهد مغول دانسته است.
فرانتس تیشنر مینویسد: فتوت به دو معنی آمده است:
۱- حسن اخلاق: که جمیع فضایل بزرگواری، علو طبع، سخاوت، رشادت و… را شامل میگردد.
۲- معنی اجتماعی: گروه جوانانی که تحقق این خصایل را وظیفۀ خود میدانستند. این دو جدا از هم رشد کردند تا اینکه با ناصرالدین الله عباسی ۱۱۸۰-۱۲۳۵ بههم مربوط شدند و دیگر جدا نگردیدند.
-۵ رشد جوانمردی و فرمانروایی سیاسی
عیاران و جوانمردان از قدیم وظیفۀ حفظ نظم را در شهر و محیط خود داشتند. بهخصوص در حالاتِ فوقالعاده و حساسِ جامعه: چون مرگ سلطان، قحطی، حملۀ دشمن، سیل و رویدادهای طبیعی، ناامنی، جوانمردان به صحنه میآمدند و حکومتداران از آنها کمک میخواستند. همانگونه که ضعفا و مستضعفان نیز حامی و پشتیبانی جز عیاران نداشتند.
در سدههای نخستین اسلامی، جوانمردان و عیاران با تشکیلاتی که داشتند، در عرصۀ سیاسی تبارز کردند. به قول کامل مصطفی شیبی، عیاران از سال ۸۱۲ تا ۹۱۷ برای خود دستهها و گروههای منظمی را ترتیب دادند.
در سدههای نخستین اسلامی و بهخصوص در دورۀ خلافت عباسیان، عیاران در عرصۀ سیاسی نهایت فعال بودند و توانستند در مقاطعی کاملاً قدرت سیاسی را بهدست گیرند. جنبش حمزه آذرک سیستانی، استاد سیس بادغیسی، سنباد گبر، بابک خرمالدین، مازیار و ابومسلم خراسانی که در پیشاپیش عیاران خراسان، بنیامیه را ساقط کرد و حرکت یعقوب لیث صفار که به نیروی عیاران سیستان قدرت را تصاحب کرد و عزم تسخیر بغداد را نمود، همه از رشد و بالندهگی تشکیلات سیاسی عیاران حکایت دارد.
شکوفایی و بالندهگی عیاری و فتوت تا آنجا بود که خلیفۀ بغداد الناصرالدین الله، برای استحکام دستگاه خلافت به عیاران تمسک جست و در حلقۀ آنان داخل گردید. سراویل (ایزار، تنبان) فتوت پوشید و به جوانمردان پیوست. (آیین جوانمردی، ۱۳۶۳، ص۱۸۰)
ناصرالدین الله بعد از تجدید فتوت، منشوری به سران جوانمردان صادر کرد که در آن آمده است: «اصل و منبع فتوت علی است و تمام آداب و محاسن فتوت از وی نقل است. همه خود را بدو منسوب دانند. جوانمردی تقلید برادرخواندهگی محمد و علی است. تمام کسانی که شرف آیین فتوت را به رفاقت خلیفۀ وقت ناصرالدین الله دریافتهاند، باید بدانند هرکسی از رفیقان که کسی را به قتل رساند، در زمرۀ کسانی درآید که خداوند فرموده: «و من یقتل مومنا متعمداٌ فجزاوه جهنم خالداٌ فیها»(قرآن، ۳، ۹۳): هرکسی مومنی را به عمد بکشد، مجازاتِ او جهنم است؛ از دایرۀ جوانمردان خارج خواهد شد. اگر کسی این راندۀ شرع را پناه دهد، به قول پیغمبر «کسی که پدیدآورندۀ حادثهیی را پناه دهد، لعنت خدای و فرشتهگان و همۀ مردم بر او باد.» عمل به این منشور از نظر شرع و آیین فتوب واجب است.»
به قول نویسندۀ تلبیس ابلیس، در عصر مامونالرشید در بغداد ۵۰ هزار عیار وجود داشت. در جنگ میان امین و مأمون حضور جوانمردان برجسته بود و در قرن سوم چنان بالنده بودند که چند تن از قضات بغداد از شمار جوانمردان بودند. به قول قاضی تنوخی، رشد عیاران در این دوره تا آنجا بود که در سال ۳۵۰ هجری برابر با ۹۶۱ میلادی شورشی را در بغداد بهراه انداختند. (تلبیس ابلیس، ص ۴۶۱)
به روایت تاریخ، عیاران از قرن ۹-۱۲ زمانی ظاهر شدند که هرجومرج بود و هرکه هرچه میخواست، میکرد و حکومت ضعیف بود. در این دوره، عیاران گاهی حکومت تشکیل میدادند. ابنالاثیر مینویسد: از ۱۱۳۵ – ۱۱۴۴ برای ۹ سال در بغداد یک حکومت تشکیل دادند. (آیین جوانمردی، ۱۳۶۳، ص ۱۳۲) از سرداران و پیشوایان عیاران در این عصر، ابن طقطقی و زیبق معروف بودند.
عباس اقبال آشتیانی مینویسد: اهل فتوت جماعتی بودند از دراویش و فقرا که از حدود قرن پنجم هجری به بعد در ممالک اسلامی به تشکیلات حزبی، نظیر احزاب سیاسی حالیه، شروع کردند. این جماعت که طبقهیی از متصوفه و به عبارت اخیری عوام این طایفه محسوب میشوند و غرض ایشان از داشتن تشکیلات و حفظ جمعیت خود، واداشتن طبقۀ عوام مردم به رعایت اخلاق حسنه و ترک عادات ذمیمه بوده… (آیین جوانمردی، ۱۳۶۳، ص ۱۰۱)
به قول دیگر، جوانمردی تحت عنوان فتوت از عهد عباسیان و گرایش الناصرالدین الله (۵۷۵-۶۲۲) به این مسلک از نگاه سیاسی اوج گرفت. در عهد سلجوقیان در قرن پنجم هجری در شام جماعت «احداث» رشد کردند. قرن ۶ و سرآغاز قرن ۷ بازهم بالندهگی فتوت را شاهد هستیم. بعد از آن، با هجوم چنگیز مانند همۀ نمادهای دیگر، فتوت و جوانمردی نیز به عنوان یک تشکل سیاسی و یا اجتماعی منظم، مضمحل گردیدـ ارچند نمودهای این جریان به نامهای مختلف، اینجا و آنجا محسوس بود. بعد از مغول در عهد تیموریان، عصر شاهرخ میرزا و سلطانحسین بایقرا به نامهای یتیمها، نهنگها، مفردان و قلندران برمیخوریم که در بدایعالوقایع قصههای آنها بازتاب یافته است. و از آن روزگار به بعد در خراسان نامهای کاکهها، جوانمردان، داشمشدی، در ترکیه اخی و غیره تداومِ کمرنگِ همان عیاری و جوانمردیست که ساز و برگِ ضعیف داشتند.
فرانتس تیشنر مینویسد: در ترکیه شخص اخی دارای باشگاهی بود که زاویه نامیده میشد. هرشب جوانان دستهدسته آنجا جمع میشدند و از بیگانهگان پذیرایی میکردند. در سال ۱۳۳۰ میلادی ابن بطوطه در اناتولی به خانۀ اخیان رفته است. او در همۀ شهرهای اناتولی خانۀ اخیان را دیده و طرز زندهگی، پذیرانی و مهماننوازیِ آنها را تحسین کرده است.
سیاحان معروف؛ ابن جبیر و ابن بطوطه در سفر خویش به شرق، گفتهاند: بعد از تصوف، فتوت بیش از هر طریقهیی در کشورهای اسلامی رواج یافته است.
در همین زمان، «اخیت» و یا «فتوت» در ایران هم رایج بود که سید علی همدانی(۷۱۴-۸۷۶ برابر با ۱۳۱۴-۱۳۸۴م) رسالۀ فتوتیه را مینویسد. در این رساله فتوت و تصوف برابر دانسته شده و فتوتدار، اخی نامیده شده است. حتا در قرن ۸ برابر با قرن ۱۴، فتیان و یا جوانمردان در برخی شهرها چنان نیرومند بودند که برای مدتی قدرت را بهدست گرفتند. به گونۀ نمونه، یک خاندان اخی تا سال ۱۳۶۱ میلادی که سلطان مراد اول پادشاه عثمانی انقره را تصرف کرد، در آن شهر حکمروایی داشت.
همچنان زمانی که سلطنت ایلخانیان مغول رو به اضمحلال نهاد، شخصی به نام اخیجق مدت سه سال ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ در تبریز و آذربایجان حکومت کرد تا اینکه به دست سلطان جلایری مغلوب گردید. بعد از این روزگار، حتا در قرن ۱۵ میلادی بازهم حضور جوانمردان محسوس است که فتوتنامۀ سلطانی اثر ملاحسین واعظ کاشفی، برادرزادۀ جامی، میتواند گواه این ادعا باشد.
۶ – ویژهگیها و اوصاف جوانمردی
جوانمردان از خویش ویژهگیها و صفاتی داشتهاند. در این روند، شرایط، اوصاف، ویژهگی، شرایط، آداب و مراسم، مراحل، نشان، اصول و… از شمارِ آن ویژهگیهاست.
شرایط جوانمردی
جوانمردی از خود شرایطی داشت. هرکس نمیتوانست به حلقۀ جوانمردان راه یابد. مرد باید شرایطی را دارا میبود تا به جوانمردی پذیرفته میشد. از آنجمله این شرایط را برشمردهاند: ذکوریت، بلوغ، عقل، دین، صحت به نیت، استقامت احوال (نبود عیب ظاهری، جذام، برص…)، مروت، حیات. (آیین جوانمردی، ۱۳۶۳، ص۱۴۷)
آداب و مراحل جوانمردی
پذیرش در حلقۀ جوانمردان در دو مرحله صورت میگرفت. در مرحلۀ نخست، داوطلب به یکی از اعضا تقاضانامه میداد. این شخص مدتی به گونۀ آزمایشی باقی میماند. در این دوره، فرد آزمایشی «طالب» و سابقهدار «مطلوب» نامیده میشد.
طالب پس از گذرانیدن مدتِ آزمایشی، وارد اتحاد فتوت میشد و طی مراسم مخصوص پیشبند، «شد»، «فوطه» و یا «حزام» به کمر میبست. طالب در این مرحله یک عضو کمر بسته «مشدود» و یا «حزام» بود و مرید نامیده میشد. پس از سپری شدن مدت دیگری، بازهم با مراسم مخصوص، طالب لباس فتوت (لباس الفتوه) را به تن میکرد و از قدح مخصوص (کاس الفتوه) مینوشید. دیگر یک عضو کامل و «رفیق» محسوب میشد. این تشریفات مخصوصِ پذیرش را برخی منابع «تکمیل» و برخی دیگر «تکفیه» نامیدهاند.
آداب و مراحل سه اصل: قدح نوشیدن، میان بستن، سراویل پوشیدن، معنی و مفهومی داشت که جوانمرد با انجام آن، متعهد به آن اصلها میگردید.
– قدح نوشیدن: قدح اشاره به عدالت است. قدح مخلوط آب و نمک است. همۀ غذاها با نمک اصلاح میپذیرد. جوانمرد نیز در جامعه باید حکمِ نمک را داشته باشد. رسم قدح نوشیدن از آنجا آمد که پیامر ص قدری آب در قدحی ریخت و گفت: این شریعت است و قدری نمک در آن انداخت و گفت: این حقیقت است و آن را به علی داد و گفت: تو جوانمرد این امتی. بعد این، قدح فتوت را از علی، سلمان و از سلمان، نذیفه یمانی نوشید.
– میان بستن: میان بستن اشاره به شجاعت و تمرین نفس به خدمت است. کمر بستن یعنی همیشه آمادۀ ایثار و خدمت بودن. هنوز این اصطلاح جاریست. خدمتگزاران میگویند: ما کمر بسته و آمادهایم.
– ایزار یا سراویل پوشیدن: سراویل پوشیدن اشاره به فضیلتِ عفاف است. آنکه سراویل میپوشد، پایبندی خویش را به پاکدامنی و اعتقاد خویش را در حفظ ناموس ملت و میهن و مردمش بیان میدارد. گفته میشود: خرقۀ فتوت عفاف است. اولین قدم عفت است که تعلق به اسافل آدمی دارد. خرقۀ تصوف کلاه است که به عالم انوار و به اعالی اعضای انسان تعلق دارد.
Comments are closed.