چکیـده‌یی از سلسله‌نشسـت‌های مشورتیِ جوانان و آجندای ملی

گزارشگر:ترتیب‌کننـده: ناجیه نوری/ چهار شنبه 1 جدی 1395 - ۳۰ قوس ۱۳۹۵

بخش هشتم/

mandegar-3یادداشت: کنفرانس «آجنـدای ملی» به رهبری احمدولی مسعود، سال‌هاست که به آدرسی برای رای‌زنی و چاره‌‌اندیشی میان نخبه‌گان و بزرگانِ کشور برای بیرون‌رفتِ افغانستان از نزاع‌ها و ناکامی‌هایِ تاریخی تبدیل شده است. اما این آدرسِ مدنی اخیراً در ابتکاری تازه‌تر، دست به برگزاری سلسله‌نشست‌هایِ مشورتی‌ِ ماهوار و هفته‌وار با جوانانِ فعال و آگاهِ کشور برای بررسیِ اوضاع نگران‌کنندۀ افغانستان و دریافتِ راه‌حل‌های علمی‌تر و به‌روزتر در سایۀ اهدافِ عالیِ آجندای ملی زده است. روزنامۀ ماندگار به حمایت از این فعالیت‌های ارزنده، این بخش از این صفحۀ خویش را به بازتابِ چکیـدۀ گفته‌هایِ جاری در این نشسـت‌ها اختصاص داده است. پس با ما همـراه و همسـفر باشید.
***

نظری پریانی: می‌خواهم سه نکته را بسیار فشرده خدمتِ دوستان عرض کنم:
… وضعیت آن‌طور که دوستان یادآور شدند، است و آجنـدای ملی به عنوان «چه باید کرد؟» مطرح می‌شود. اگر بحث را این‌گونه ادامه بدهیم و یا قطع کنیم، مسلماً به یک نتیجۀ دل‌خواه نمی‌رسیم. بنابراین و به نظر من، به‌رغم اختلافاتی که میان سخنانِ دوستان دیده می‌شود؛ همه در پیِ یک گم‌شده اند و آن گم‌شده، رعایتِ عدالت و برابری در همۀ عرصه‌هاست. من صحبت‌های دوستان را به مثابۀ خشت‌هایی یافتم که سرانجام یک تونل را ساختند و این تونل منتهی می‌شود به یک روزنه به نامِ هدف، که ما باید از این تونل عبور کرده و خود را به هدف برسانیم. اما این تونل را چگونه باید ترسیم کرد؟
پیشنهاد من به شما نخبه‌گانِ جوان این است که فرصتِ دیگری را فراهم کنیم تا از همۀ این یادداشت‌ها یک مقدمه و نتیجه بسازیم. نشست‌های مشورتیِ دیگری نیز خواهیم داشت که از آن‌ها نیز در پایان هر گفت‌وگو، یک چنین متنی را ترتیب می‌دهیم. اگر سه و یا چهار نشست برگزار ‌کنیم، سرانجام چهار متن قابلِ اتفاق از جانب همۀ اشتراک‌کننده‌گان ترتیب می‌شود و ما در فراخوانی که بعداً جناب مسعود از آدرسِ کنفرانس آجندای ملی تدویر می‌کنند، این متن‌ها را ارایه می‌کنیم که تماماً روی آن‌ها کار شده است.
من به عنوان یک عضو کوچکِ آجندای ملی، در مورد این سوال ‌که “چرا دوستان پشتون در این‌جا حضور ندارند؟” می‌خواهم بگویم که این‌ تصور درست نیست. ما نشست‌هایی کوچک‌تر از نشستِ امروزی در سطوح مختلف با تمام اقوام داشته‌ایم و همۀ کسانی‌که به عنوان ذهنیت در این جامعه می‌جُنبند و با این مفهوم آشنا هستند، در نشست‌های آجندای ملی حضور داشته‌ و دارند.
سید اشراق حسینی: مشورۀ ما به جناب مسعود این بود؛ وقتی‌که آجندای ملی به عنوان یک جریانِ نوگرا و جوان‌گرا مطرح می‌شود، بهتر خواهد بود که ما این سرمشق را نیز به‌وجود بیاوریم که بدنۀ اصلی آجندای ملی را نیروی جوان تشکیل بدهد و این تنها به گفتار و شـعار نمی‌شود، مگر این‌که به تجربه تبدیل شود و این تجربه‌ها باید گام به گام عملی گردند.
افغانستان چه امروز یا فردا، به مفهومی به نام تغییر ضرورت دارد؛ اما برداشتِ ما از تغییر چگونه است و این مفهوم چگونه به یک برداشتِ کلان تبدیل می‌شود و این‌که تغییر مراحل هم دارد یا خیر؟
من فکر می‌کنم «تغییر» که مفهوم اصلی‌اش نوعی حرکت از حالتِ موجود به حالت مطلوب است، سه مرحله را در افغانستان ضرورت دارد:
اول، تغییر وضع موجود به سوی بهبودی. یعنی تغییری که بهـبودی را به وجود نیاورد، تغییرِ مورد نظرِ ما و شما نیست. بنابراین اولین مرحله برای تغییر، داشتنِ نگرشِ اصلاح‌طلبانه و حرکت به سمتِ جلو است. در موافقت‎‌‎نامه سه نکتۀ قانونی موجود است که تغییر مورد نظرِ ما و شما را در خود به‌طور حداقلی دارد؛ بحث لویه‌جرگۀ تعدیل قانون اساسی، توزیع تذکره‌های برقی و نامتمرکز کردنِ نظام سیاسی از طریق مکانیسمی که در آن پیش‌بیینی شده است.
در مرحلۀ دوم، تنها تغییر سیاسی نیست؛ بل ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان است که باید به طرفِ نوعی تعادل و توازن پیش برود که آن‌هم سازگارهای خاصِ خود را دارد.
و مرحلۀ سوم، تغییر فرهنگ سیاسی و ذهنیتِ تاریخی به سوی توسعۀ ملی است.
زمانی‌که بحث اقوام می‌شود و یا بحث از واقعیت‌های اجتماعی، تمام موارد کُلی اند و در موارد کُلی هیچ‌گاه اختلاف به میان نمی‌آید؛ اما برای رسیدن به تغییر در سه مرحله، چند مشکل پیش می‌آید. اگر ما بگوییم که عدالت اجتماعی باشد و فضا مدنی شود، تمام این موارد ابزارها و جریان‌های تأثیرگذارِ خود را می‌طلبنـد و به ایجاد یک جریان فشار که نیرو و بدنِ اصلی آن را جوانان تشکیل بدهد، نیاز است و این جریان فشار را باید مسعود صاحب و سایر سیاست‌گرانِ ملی به وجود بیاورند تا زمینۀ عملی شدنِ موافقت‌نامه را فراهم بسازند. بعداً زمینه فراهم می‌شود تا عدالت اجتماعی و موارد دیگری که در این نشست از آن یاد شد نیز عملی گردند و در نهایت، یک نظام عادلانه شکل بگیرد. اما هسته‌های فعالیتِ سیاسی ـ مبارزاتی از همین حالا باید در نظر گرفته شود که نقطۀ آغازش می‌تواند آجندای ملی باشد.
بحثِ دیگر این‌که: نیاز به یک گفتمانِ کلانِ ملی با رویکرد عدالت‌خواهانه میان اقوام احساس می‌شود. باورِ من این است که ما باید دیگران را به رسمیت بشناسیم و دیگران نیز باید ما را به رسمیت بشناسند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.