عـروسـک؛ به‌مثـابۀ ابژۀ فرهـنگی

گزارشگر:مرتضی ارشاد/ دوشنبه 6 جدی 1395 - ۰۵ جدی ۱۳۹۵

بخش چهــارم/

mandegar-3عروسک‌های کلاسیک را می‌توان با در نظر گرفتنِ اندک تفاوتی که با عروسک‌های باستانی دارند، تنها در اضافه شدن سیاقِ تجملی به آن‌ها معرفی کرد؛ بدین صورت که با افزایش مهارت انسان در ساخت وسایل و ابزار، ساخت عروسک‌ها نیز با ظرافت بیشتری پی‌گیری شد و علاوه بر این، گونه‌یی از تجمل‌گرایی با تأکید بر خصوصیاتِ مردانه و یا زنانه بنا بر فرهنگی که عروسک‌ها در آن ساخته می‌شد، وارد تصویر عروسک گردیده و به چشم کودکان نیز با زرق و برقِ بیشتری خودنمایی نمودند.
اما با ورود به قرن ۲۰ و با توجه به تغییر همه‌جانبه‌یی که در وجوهات سبک زنده‌گی و شغلی انسان حادث شد، به‌صورت اتوماتیک‌وار عرصۀ ساختِ عروسک به‌صورت حرفه‌یی‌تر پی‌گیری شد و بیشتر از پیش در اختیار انتقال اندیشۀ بزرگ‌سال به کودک درآمد.
با ورود صنعت به عرصۀ ساخت سامانِ بازیِ سنتی و صنعتی شدنِ آن از طرفی به یک‌باره میزان تولیدات اسباب‌بازی‌ها به شدت اوج گرفت و از سوی دیگر، به دلیل این خصوصیتِ صنعت که با هم‌شکل‌سازی عروسک‌ها در مقیاس تولید بالا، در واقع کودکان بسیاری را در جریان یک الگوی فرهنگی و زیبایی‌شناسی واحد قرار می‌داد؛ برای مثال: شاید معروف‌ترین شکل عروسکِ صنعتی که در مقیاس جهانی عرضه گردید، عروسک‌های باربی باشد. عروسک باربی با توجه به حوزۀ وسیع توزیعی که در جهان داشت، به تمامی کودکانی که در فرهنگ‌های مختلف مخاطب آن قرار می‌گرفتند، شکل خاص و معینی از شکل زیبایی و درک زیبایی‌شناسانه را به همراه می‌آورد. تصور این‌که یک کودک چینی با پوستی زرد و چشمانی کشیده یا کودکی سیاه‌پوست با لبانی برآمده، کودکی چاق و یا کودکی که تحت آموزش سرسختانۀ دینی قرار دارد، چه واکنشی را به یک عروسک باربی که با مویی بلوند، دامنی کوتاه و قدی کشیده و تناسب اندامی که خاصِ فرهنگ اروپا ـ امریکایی است نشان می‌دهد را می‌توان از روی عمل‌کرد او در بزرگ‌سالی جست‌وجو کرد. کودکی که در دوران خُردسالی خویش، تحت الگوی دیکته‌شدۀ اخلاقی و زیبایی‌شناختی عروسک‌های صنعتی اندیشه‌اش شکل گرفته است، در بزرگ‌سالی نیز این الگو به‌صورت ناآگاهانه و بدون توجه وی به خصوصیات فرهنگ خودی، درک تصویری و معنویِ وی را از دنیای بیرون شکل می‌دهد که یا زیبایی را به‌صورت ذومراتبی در اشکالی می‌بیند که به آن نماد عروسکی نزدیک باشد و یا سعی می‌کند خود را تحت تأثیر آن زیبایی‌شناسی، زیبا جلوه دهد.
به‌روشنی مشخص است که ذهن صنعتیِ عروسک‌سازی مدرن به دلیل الگوپذیری که به‌واسطه تأثیر عروسک‌های خود بر روی کودکان می‌گذارد، بسیار اهمیت داشته و می‌تواند عاملی باشد که از سوی قدرت رسانه‌یی حمایت شده تا صنعت‌های موازی همچون صنعت تولد منسوجات و لوازم آرایش در تمامی فرهنگ‌ها با توجه به الگویی که در ذهن جمعی افراد شکل گرفته، موفق به فروش بیشتر باشد. به بیانی ساده‌تر، عروسک‌سازی مدرن می‌تواند با همسان‌سازی ذهنِ تصویری کودک و مشترک کردن الگوی زیبایی‌شناختی وی، جوامع یک‌دستی را شکل دهد که هم مخاطب صنعتِ خویش باشد و هم بازاری برای فروش وسایل و ابزار آرایشی و تجملی.
تأثیری که این عروسک‌های کوچک بر روی کودکی انسان می‌گذارد، با توجه به تجربه‌های پیرامونی ما که کم هم نیستند، به یک کشمکش فرهنگی ناخواسته میان ذهن کودک و جامعۀ خود منجر می‌شود، به این ترتیب که آموزش‌ها و مفاهیمی که وی در جامعه می‌بیند، با عروسک‌هایی که به شکل ابزار سرگرمی، تخیل و تعقل وی را می‌آزماید، همخوانی نداشته و وی را در یک تعلیق فرهنگی نگاه می‌دارد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.