احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 13 جدی 1395 - ۱۲ جدی ۱۳۹۵
بیژن عبدالکریمی، نویسندۀ ایرانی/
پرسش این است: ترجمههای مترجمان محترم فارسی از کتاب «وجود و زمان» را چهگونه باید ارزیابی کرد؟ و مهمتر از آن، معیار ما برای این ارزیابیها چیست؟
ترجمههایی همچون ترجمههای آقایان سیاوش جمادی و دکتر عبدالکریم رشیدیان از متنی چون «وجود و زمان» هایدگر، در قیاس با نحوۀ مواجهۀ نسلهای پیشین، مشخصاً مرحوم فردید و شاگردانش با هایدگر، به نحو توامان نمایانگر تحولی مثبت و در همان حال منفی در حوزۀ هایدگرشناسی در میان فارسیزبانان است؛ ترجمههایی که نشانگر عزم و ارادهبخشی از جامعۀ فلسفی فارسیزبان برای رجوع مستقیم به خود آثار متفکران بزرگ و طراز اول غربی است (وجه مثبت قضیه)؛ اما در همان حال در این کوششها، بازهم در قیاس با نحوۀ مواجهۀ نسلهای پیشین با هایدگر، وجهی منفی نیز دیده میشود.
بیتردید هایدگر را باید یکی از متفکران طراز اول تاریخ متافیزیک غربی و همشأن فیلسوفان بزرگی چون افلاطون، ارسطو، کانت و هگل دانست. همچنین، به گمان بسیاری از صاحبنظران، کتاب «وجود و زمان»، اگر نگوییم بزرگترین، لااقل یکی از بزرگترین آثار فلسفی قرن ۲۰ و حتا سراسر تاریخ فلسفه است. کتاب وجود و زمان، به اعتبار عمق و اصالت، با هیچ اثر فلسفی دیگری در قرن ۲۰ قابل مقایسه نیست؛ چرا که دیگر آثار بزرگ این قرن، برای مثال رسالۀ منطقی ـ فلسفی یا پژوهشهای فلسفی ویتگنشتاین، با وجود همۀ اهمیت و اثرگذاری تاریخیشان، کاملاً درون سنت تفکر متافیزیکی و در ادامۀ این سنت هستند و این صرفاً کتاب وجود و زمان هایدگر است که میکوشد ما را به یک شیفت پارادایمی و به گذر از یک سنت فکری و تاریخی به یک سنت فکری و تاریخی دیگر دعوت کند. لذا این کتاب رسالت بسیار سترگی را برعهده گرفته است. هایدگر در این کتاب و در دیگر آثارش میکوشد افقی تازه برای تفکر بیافریند و به بنیانگذاری یک سنت تازه در تفکر مبادرت ورزد. اما ما برای تشریح این افق و بیان این نحوۀ تفکر تازه زبان مناسبی برای بیان آن نداریم، چرا که زبان بالذات متافیزیکی است و هایدگر خواهان گسست از تفکر متافیزیکی است.
مهمترین ویژهگی تفکر هایدگر در این است که وی میکوشد تا نحوۀ ظهور و حدوث و تاریخ بسط تفکر متافیزیکی را در تمامیت و کلیتش مورد تأمل و نقد و بررسی قرار دهد و افق تفکر جدیدی را در خارج از افق و چارچوبهای سنت تفکر متافیزیکی، در برابر بشر جدید بگشاید. به همین دلیل، یعنی به دلیل فاصلهگیری از سنت، زبان، مفاهیم و مقولات تفکر متافیزیکی و تلاش به منظور نیل به زبان و مفاهیم و مقولاتی جدید، با دشواریهای بسیاری روبهرو میشود و همین امر است که بسیاری را وا داشته است تا بهدلیل دشواری و نامأنوس بودن زبان و تفکر هایدگر به موضعگیری شدید علیه وی بپردازند. به دلیل همین دشواری و نامأنوس بودن زبان و تفکر هایدگر است که ترجمۀ آثار وی، بهخصوص کتاب وجود و زمان، را به هیچوجه نمیتوان ترجمه، در معنا و مفهوم متداول کلمه دانست و باید آن را امری بسیار صعب، دشوار و خطیر تلقی کرد و نمیتوان قدردان زحمات مترجم محترم آن نبود.
آری! هایدگر خود نیز به «بیلطافتی و نازیبایی کلام»، «فقدان واژهگان و دستور زبان مناسب»، «قیاسناپذیری و بیهمتایی زبان» و «ناسفتهگی بیان» در بحث خویش از وجود موجودات سخن میگوید. اما ما نباید آن را صرفاً به منزلۀ نقصانی در زبان یا تفکر وی تلقی کنیم. بسیاری به دشواری و صعوبت و نامتداول و نامأنوس بودن زبان هایدگر اذعان داشته و دارند؛ لیکن این دشواری و نامتداول بودن زبان هایدگر و چرایی آن کمتر محل تأمل و امعان نظر قرار گرفته است. مترجمان فارسی کتاب وجود و زمان نیز، همچون بسیاری از منتقدان هایدگر، کمتر به این نکته توجه داشتهاند که دشواری زبان هایدگر نه به منزلۀ نشانهیی از قصور و نقصان زبان و تفکر وی، بلکه به سبب نفس واقعیتی است که هایدگر میکوشد ما را به تفکر دربارۀ آن فرا خواند. لذا، به هیچوجه نمیتوان و نباید دشواری زبان خاص تفکر هایدگر را ـ که علیالاصول دشواری هرگونه تفکری است که بکوشد اندیشۀ غیرمتافیزیکی را با زبان ذاتاً متافیزیکی بیان کند ـ توجیه نارسایی متن ترجمۀ آثار وی قرار داد. ما میکوشیم تفکر غیرمابعدالطبیعی وی را به زبان مابعدالطبیعه ترجمه کنیم و آنگاه چنین به نظر میرسد که مسوولیت خویش را در قبال فهم این تفکر ادا کردهایم. چنین مترجم یا مفسری حرکتی را که در بطن و ذات شیوۀ تفکر هایدگر است، از همان آغاز انکار کرده است.
درست است که زبان تفکر هایدگر دشوار است، اما به همان اندازه تأملبرانگیز، شورانگیز و تکاندهنده است. خوانندهگانی که مواجهۀ مستقیم با متن اصیل هر فیلسوف و متفکر بزرگی، از جمله هایدگر را تجربه کردهاند، به خوبی این اصل را تأیید میکنند که «اساساً هر متن اصیل فلسفی برای اهل فلسفه شورانگیز و تکاندهنده است.» خوانندۀ علاقهمند و مشتاقی که خواهان مطالعۀ متن اصیل فلسفی از یک فیلسوف اصیل بوده، میکوشد در مسیر وزش نسیم تفکر فیلسوف قرار گیرد و لذا میکوشد گام به گامِ فیلسوف یا متفکر مورد نظر، مسیر تفکر او را طی طریق کرده، تند شدن ضربان قلب، حبس شدن نفس در سینه و شتاب گرفتن جریان گردش خون در رگهایش را احساس کند.
Comments are closed.