احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:هارون مجیدی/ دوشنبه 11 دلو 1395 - ۱۰ دلو ۱۳۹۵
آن روزها که رفتند، مجموعهیی از نامههایی به حسین فخری، داستاننویس و منتقد خوشنام افغانستان است که از نشانی نشر زریاب در کابل چاپ شده است.
آن روزها که رفتند، شصتونُه نامه به آقای فخری را در خود گنجانیده است که طرح جلد آن را آرش شرر ریخته، واژهنگار آن همایون همدرد بوده و ا.اندرابی زحمت برگآرایی آن را کشیده است.
حسین فخری همزمان با داشتن مناصب رسمی در حکومتهای افغانستان، به تلاشهای ادبی و فرهنگی خود ادامه داد و زمانی که رژیم سیاه طالبان در کابل استیلا پیدا کرد، او نیز همانند هزاران شهروند افغانستان راه مهاجرت در پیش گرفت و پشاور را به عنوان پناهگاه انتخاب کرد، چنانی که خودش نیز به این مورد اشاره داشته، حال و هوای غربت به دلتنگیهایش افزود و نامهنوشتن را راهی برای رهایی از آن پیدا کرد.
آقای فخری مقدمهیی این مجموعه را با گفتهیی از ویلیام فاکنر که گفته است: “گذشته هیچگاه نمرده است، گذشته حتا اصلاً نگذشته است”، آغاز کرده و نوشته است: اواخر زمستان ۱۳۷۲ خورشیدی چارهیی نداشتیم جز گریختن و حرکت بهسوی پشاور. تا چشم باز کردیم، تابستان رسید و گرفتار دوزخی که کم از صحرای محشر نبود. شب و روز خارش پشت و شانه و کمر و ارعاب و تحقیر شحنه و فوج و مالک خانه. سودا و تشویش که چی کنیم و چه نکنیم و تا کی از کمر بخوریم و چطور خواهد شد…؟
آقای فخری در ادامه یادآور شده است: دیدم که این وضع قابل تحمل نیست و تا کی دست روی دست گذاشتن و چرت زدن. یا خور و خواب و سکون و خیال بافی. از بیکاری و تنگدستی و چه بگویم که به کُلی حوصلهام را سر برده بود.
این وضعیت آقای فخری را به آن میدارد تا به گفتۀ خودش، شغل شریف نامهنویسی را آغاز کند و به هر همدل و همزبانی نامه مینویسد و پاسخ به دست میآورد تا اینکه نامهها رفتهرفته زیاد و این نامهها پُر از بحثهای مختلف و ظریف میشوند. او در این مدت، این نامهها را حفظ میکند تا اینکه در آن روزها که رفتند به نشر میرسد.
در این کتاب نامههایی از علی رضوی، رهنورد زریاب، پویا فاریابی، ولی پرخاش احمدی، قدیر حبیب، نبی عظیمی، قادر مرادی، سید اسحاق شجاعی، سید میرزا حسین بلخی، گلاحمد نظری، سید ابوطالب مظفری، علی پیام، مریم محبوب، جواد خاوری، عبدالله نایبی، مجید روشنگر، تراب صورتگر و خیرخواه آمدهاند.
بخشیهای از از این نامهها در واقع، تصویرگر درد و رنج شهروندان افغانستان و بهویژه فرهنگیان این کشور در دیار غربت است که خواننده مییابد، این فرهنگیان با چه ناهنجاریهای روزگار میگذرانند و تنها آرزویشان این است تا دریچهیی گشوده شود و دوباره به وطن برگردند.
نویسندهگان این نامهها، در کنار آگاهشدن از احوال خودی همدگر، به نکات فراوان تاریخی، سیاسی و فرهنگی نیز اشاره کرده و نگفتههای فراوانی را آفتابی کردهاند.
این کتابِ دو صد برگی با عکسهای از دست نوشت نامهها به پایان رسیده است.
شاید رسم نامهنوشتن میان فرهنگیان زیادی وجود داشته، اما تنها آقای فخری دلِ نشر این نامهها را داشتهاند که “یاد باد آن روزگاران” نام مجموعۀ از نامههای استاد واصف باختری است که پیش از این به نشر رسیده است.
Comments are closed.