احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 27 دلو 1395 - ۲۶ دلو ۱۳۹۵
قصه از برجستهترین و رایجترین گونههای ادبیات عامه است که با طبیعت و زندهگیِ مردم پیوند نزدیک دارد. گوناگونی یک قصه و نقلِ آن به این سبب است که ادبیات عامه در آغاز صورت شفاهی داشته و از فرد به فرد و نسل به نسل دیگر انتقال یافته و سپس برای بقا و استمرار در هر عصر و دوره و در هر جامعه و فرهنگ، خود را با نظام اجتماعی رایج تطبیق داده و با الگوهای اجتماعی آن جامعه و آن دوره همنوا نموده است.
ساخت معنایی قصه بر دو اصلِ واقعگرایی و خیالپردازی نهاده شده است. آمیختهگی این دو اصل یا خصلت، قصه را زیباتر و دلپذیر و مقبول طبع عام و خاص کرده است. قصه انگارهها و تصویرهایی از زندهگی مردم زمانه، شیوۀ کار و تولید، مناسبات میان افراد و گروهها و طبقات، تضاد طبقاتی و ستیزهجوییهای اجتماعی، رفتار و روابط خانوادهگی و خویشاوندی، گرایشهای قومی و مذهبی، اندیشه و احساس، آداب و رسوم متداول در جامعهها را به زبان ساده یا به زبان نمادی (سمبلیک) و به صورتهای طنز، جدی، هزل ترسیم و بیان میکند.
در زبان و ادبیات امروز با تغییرات نسبتاً گستردهیی که در سبک بیان و نگارش و در بهکارگیری لغات و اصطلاحات و تعبیرات، رخ داده و همچنین با دگرگونی کیفی که در مفاهیم پدید آمده است، مطالب بزرگان و حکایات نیز کمتر درک و دریافت میشوند. اما نمیتوان به سادهگی از آن همه حکمت و تاریخ و گزارش بهجای مانده از گذشتههای بسیار دور و خاطرههایی که روزگاری واقعیت خارجی داشته و به مرور جنبۀ اساطیری به خود گرفته اند و نیز از آن همه ادب و راه و رسم زندهگی و دیگر نکتههای پرمایه دل بر کند. پس باید به بهترین وجه و با در نظر گرفتنِ دریافت کنونی و سلیقۀ امروزی، از الفاظ زبان و از معانی و مفاهیم بهره گرفت.
قصه در زبان و ادب فارسی بسته به موضوع، سبک نگارش و شکلِ قهرمانها به انواع گوناگون: عامیانه، ادبی، حماسی، عشقی، اخلاقی، مذهبی، ملی با نامهای: کودکان، پریان، حیوانات و … تقسیم میشود.
قصه انگارهها و تصویرهایی از زندهگی مردم زمانه، شیوۀ کار و تولید، مناسبات میان افراد و گروهها و طبقات، تضاد طبقاتی و ستیزهجوییهای اجتماعی، رفتار و روابط خانوادهگی و خویشاوندی، گرایشهای قومی و مذهبی، اندیشه و احساس، آداب و رسوم متداول در جامعهها را به زبان ساده یا به زبان نمادی (سمبلیک) و به صورتهای طنز، جدی، هزل ترسیم و بیان میکند.
تاریخچۀ قصه
در گذشته قصه برای اقوامی که خط و نوشته نداشتند، نوعی تاریخنگاری بود. امروز نیز در نگارش تاریخ اجتماعی جامعهها قصه به منزلۀ سندی معتبر و سودمند به کار میرود..
ایران باستان در گذشتههای دور قسمتهایی از بابل، آشور و کلده را در بر میگرفته است، تاریخ ادبیات داستانیِ این سرزمین از داستانهای زیبا و باشکوه گیلگمش یا از زمان بر خشت نوشتن آن، دستکم پنجهزار سال میگذرد. از این نظر معیار ما، اسناد مسلم تاریخی است.
برای سرزمین باستانیِ ما تاریخهایی تنظیم کردهاند که ملهم از داستانهایی بین افسانه و اسطوره است، داستان بیان واقعه در امتداد زمان است.
گروهی از دانشمندان علم فولکلور بر این باورند که هند مهد بسیاری از افسانههایی است که هماکنون در کشورهای جهان وجود دارد. پس از اسلام ترجمههای متعدد و منظمی از افسانهها، از آثار پهلوی به زبان عربی و فارسی دری به عمل آمده که در حفظ بسیاری از این افسانهها موثر بوده است.
نویسندهگان و شاعران گذشتۀ ما اغلب به مقاصد خاصی از جمله بیان دلایل عرفانی و فلسفی و اخلاقی توجه داشتهاند.
شاهنامۀ فردوسی، گلستان و بوستان سعدی، ویس و رامین فخرالدین اسعد، پنج گنج نظامی یا سیاستنامه با قصههایی در دانش کشورداری، مثنوی با قصههای عارفانه، حکمی، قرآنی و تمثیلی، اسرارالتوحید با قصههایی در احوال عارفان، کلیله و دمنه با حکایات تمثیلی و استعاری، قابوسنامه با قصههای تمثیلی و تربیتی و هزار و یک شب با داستانهای عامیانه، بخشی از تاریخ ادبیات داستانیِ فارسی را شکل میدهند که گزارشگر راستینی از وجدان جمعی، خرد جمعی و تجربۀ جمعی ملتی کهن، خردپیشه، فرهیخته، کمگوی و گزینهگوی با ذوق و ظرافتی کممانند در همۀ دورانها است.
جایگاه قصه نزد انسانها موجب شده تا قالب قصه در ادیان، ابزاری برای ابلاغ پیامهای الهی و دشوارترین و عبرتآموزترین پیامها شود. در دنیای امروز نیز قالب قصه به عنوان موثرترین پیام به کار گرفته میشود. نویسندهگان برای بیان اندیشههای نو و ارایۀ نظریههای فکری فیلسوفان و متفکران هر جامعه آنها را با زبان ساده در قالب قصه برای مردم مطرح میکنند.
قصه نیز مانند دیگر ادبیات عامه، نقشها و کارکردهای گوناگونی در جامعه دارد که عبارتاند از: سرگرم کردن، آموزش، نظمدهی، اعتبار و اقتداربخشی، روانشناسی جامعه و تداوم و ثبات بخشی به فرهنگ.
به طور کلی از نظر موضوع، همۀ قصههای نظم و نثر به سه گونه است:
۱ـ قصههای عامیانه
۲ـ قصههای ادب کهن پارسی
۳ـ داستانهای نوین امروز فارسی
قصههای عامیانه
اصلیترین ویژهگی قصههای عامیانه، شفاهی بودن و تعلق نداشتنِ آنها به فردی خاص است. هرچند این قصهها نیز گاه نوشته شدهاند، اما هیچگاه نویسندۀ آن شهرتی فراتر از قصه نیافته است. قصههای عامیانه بخشی از ادبیات عامیانه به شمار میرود و ادبیات عامیانه نیز به نوبۀ خود، از دانش مردمی و یا فرهنگ عامه است.
قصههای عامیانه، گوینده و شنوندۀ مشخصی ندارد و بیش از دیگر انواع قصه، بر نویسندهگان تاثیر میگذارد؛ زیرا از کودکی ذهن نویسنده را به خود مشغول داشتهاند.
در قصههای عامیانه، ساختار متن در جهت نوعی تقابل بین قهرمانی و شرارت، نیکیِ مطلق و پلیدی هویت پیدا میکند. قصهگو همهجا به وحدت زیبایی و حقیقت و پاکیزهگی اخلاق پایبند است، شر به عنوان پدیدهیی عدمی که نقصان وجود آدمی را به نمایش میگذارد، هیچ حقیقت پایندهیی را متبلور نمیسازد. وجود، فینفسه نمایندۀ خیر مطلق است. قصهگو به ورای محیط تجربیاش نظر میاندازد و مخاطب را از روزمرهگی دور میسازد.
حیطۀ کنش در قصۀ عامیانه بسیار گسترده و نامحدود است.
قصههای ادب کهن پارسی
قصههای کهن فارسی در گذشته توسط نویسندهگان فارسیزبان خلق شدهاند. وجه مشخصۀ قصههای کهن فارسی، در ارزش ادبی (کاربرد صناعات ادبی) آنها و خلق آنها توسط افرادی خاص است. نویسنده در بازآفرینیِ آنها چنان قدرتی از تخیل و اندیشه روا داشته است که هستۀ اصلیِ قصه دچار دگرگونیِ اساسی شده و یا با زیباترین شکل پرداخت شده است؛ شاهکارهای ادبی که در حین دیرینهگی و معانی ژرف، همچنان تازهگی و طراوتِ خود را حفظ کردهاند.
داستانهای نوین امروز فارسی
امروزه خواه ناخواه داستاننویسان متکی بر مجموعهیی از لغات ادبی و حکایات کهن هستند. ولی مخاطب اصلیِ داستان امروز، از تاریخ دیرین داستان بیاطلاع است و آن را جز به شکل جدیدش نمیشناسد.
به دلیل مشکلاتی چون ارتباط کمِ کتابهای کهن با محتوای پرمعنای خود و دشواری درک اشاراتِ آنها به معانی گوناگون آرمانی، ایمانی، اعتقادی، تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی، تمدنی، فرهنگی، اسطورهیی و حتا ادبی، برای آنکه نوجوانان و جوانان بتوانند آنها را بفهمند و برای تقویت داستاننویسی امروزی، باید کارهایی را انجام داد:
الفـ نزدیک کردنِ مفاهیم به ذهن خوانندهگان با اصول و مبانی معانی؛
بـ حذف برخی مفاهیم و معانی و پیامهای فرعی و تکراری، تا الفاظ، کلمات، تعبیرات و اصطلاحات بهطور مستقیم معانی را برساند؛
جـ در عین توجه به واقعیات امروزی، از آنان برای تصویرسازی استفاده نمود؛
دـ استوارسازی هویت پارسی، آرمانخواهی و موحد بودن عمومِ فارسیزبانان به دور از سلیقهها و غرضهای خاص؛
هـ عرضۀ نوشتههای مورد نظر در قالبی نو به گونهیی که شوق مراجعه به اصل آثار را فزونی بخشد.
در داستانهای نو امروزی، قصه و داستان منظوم نیز وجود دارد.
وجوه اشتراک سه گونه قصه
۱ـ روایت
۲ـ خلاقیت
۳ـ عناصر داستانی و ضد داستانی.
وجوه تفاوت سه گونه قصه
۱ـ رابطۀ علّی: این رابطه در میان رویدادها، در اغلب رویدادهای قصههای عامیانه و داستانهای کهن نادیده گرفته میشود.
۲ـ شخصیتپردازی: این عنصر در اغلب قصههای عامیانه و کهن جایگاهی ندارد و بهتر است از واژههای قهرمان و ضد قهرمان در مورد اشخاص این قصهها استفاده شود. اما در داستانهای امروزی آمیزهیی از آن دو شخصیت وجود دارد.
۳ـ توصیف زمان و مکان: در قصههای عامیانه به این عنصر کمتر توجه میشود، اما در داستانهای امروزی یک اصل است.
۴ـ پیام و شیوۀ ارایۀ پیام داستان: در داستانهای امروزی پیام داستان نهفته است، در حالی که در قصههای کهن و عامیانه پیام به صراحت بیان میشود.
۵ـ زبان: شیوۀ بیان و زبان قصههای کهن و عامیانه پیوستهگی کامل با زبان قهرمان داستان دارد؛ اما زبان بسیاری از داستانهای امروزی متناسب با سبک نویسنده و متفاوت با شیوۀ بیان شخصیتهای داستانی است.
۶ـ گفتوگو: در داستانهای امروزی گفتوگو در معرفی گوینده، ایجاد کشمکش، زمینهچینی، توضیح صحنه و فضاسازی و همچنین انتقال فکر و اندیشه موثر است؛ در حالی که در قصههای کهن و عامیانه واژهیی که از زبان پادشاه گفته میشود، با افراد سادۀ جامعه تفاوت چندانی ندارد.
۷ـ تکرار: در قصههای کهن و عامیانه، حوادث بارها تکرار میشود و یا قهرمان بارها خود را معرفی میکند؛ در حالی که در داستانهای امروزی حتا نباید یک کلمۀ اضافه وجود داشته باشد.
۸ـ تکخطی بودن: قصههای عامیانه معمولاً آغاز و پایان دارند؛ در حالی که داستانهای امروزی گاه از پایان آغاز میشوند.
گرفته شده از وبسایت تبیان
Comments are closed.