احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 21 حوت 1395 - ۲۰ حوت ۱۳۹۵
نکتۀ اول
«وقتی تربیون سیاست با میدان جنگ هماهنگ نیست، وقتی سیاسیون درگیرِ بازی “شناسنامۀ الکترونیکی” هستند، وقتی وزرای قوای مسلح، سالخورده، معلول و کمسواد هستند: سربازان شهید میشوند، زنان شهید میشوند، کودکان شهید میشوند…» (ملکستیز)
نکتۀ دوم
«چهارشنبه»، یک بارِ دیگر در افغانستان خونین شد. اینبار گروههای افراطگرا با حمله به شفاخانۀ ۴۰۰ بسترِ سردار محمد داوود و کشتنِ بیش از سیوپنج تن و زخمی کردنِ نزدیک به صد تنِ دیگر، یکی از خونینترین جنایتهای خود را در این کشورِ به خاکوخون نشسته رقم زدند.
در افغانستان هر روز فاجعه تکرار میشود، ولی گاهی چنان عمقِ فاجعه بزرگ است که نمیتوان بهسادهگی آن را از حافظه بیرون کرد. حادثۀ شفاخانۀ سردار محمد داوود بدون شک از این نوع فاجعهها بود. فاجعهیی که باید آن را در حافظه نگه داشت و برای مرور کارنامۀ “برادران ناراضی” آن را بایگانی کرد.
جنایت از هر نوع آن افشاکننده است؛ افشاکنندۀ ماهیتِ فردیِ کسانی که آن را مرتکب میشوند. جنایت نشان میدهد که به ازای چه چیزی صورت گرفته و برای چه صورت گرفته است. جنایت، دستِ جنایتکار را رو میکند و ماهیتش را به رخ میکشد. شاید ظاهراً جنایتِ روز چهارشنبه را اینبار گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش به عهده گرفته باشد، ولی به هیچ صورت از آن ماهیتزدایی نمیکند. این جنایت همچنان در تداوم جنایاتی قرار دارد که گروههای دیگر در افغانستان صورت داده اند، چه این گروهها را طالبان بدانیم و یا شبکۀ حقانی و یا هر گروه دیگری. جنایاتِ این گروهها میگویند که شما با نامگذاریهای متعدد و متفاوت، دچار فریبخوردهگی شدهاید. کسانی پشتِ صحنه نشستهاند و شما را به توهم و فریبخوردهگی سوق میدهند. آیا این جنایت، چیزی متفاوت از کارنامۀ دیگر گروههای افراط گرا و جنایتکار در افغانستان است؟! بدون شک خیر. این جنایت، یک جنایتِ مشترک است که فقط برای رد گم کردن و ایجاد سوءتفاهم، نشانی آن تغییر کرده ولی به هیچ صورت، ماهیتِ آن تغییر نکرده است.
حضور بیست گروه مسلح در داخل افغانستان که رییسجمهوری و اطرافیانش خوش دارند برای ماهیتزدایی از برخی گروهها آن را تبلیغ کنند، دروغی بیش نیست. این گروهها حتا اگر زیر نامهای متفاوتی فعالیت داشته باشند ولی بدون هیچ تردیدی به یک دستگاه واحد رهبری و مدیریت وصل اند. چگونه میشود بیست گروه که همه داعیههای یکسانی دارند، جدا از هم وارد صحنه شده باشند و هیچ تقابلی میانشان صورت نگیرد؟
افغانستان چنان جغرافیای بزرگی نیست که بتواند در خوانِ خود چند کس را که مدعی قدرت اند، جای دهد. این گروهها و افراد زمانی در این جغرافیا میتوانند حضور پیدا کنند که به صورتِ پیکری واحد عمل کنند. داعش و طالبان و شبکۀ حقانی و هر گروه دیگری دقیقاً یکی اند و هیچ تفاوتِ دیدگاه و روشی در کارِ خود ندارند.
نکتۀ سوم
پس از انجام هر جنایتی از این دست، سوالهای جدی در مورد اینکه جنایت کاران چگونه تا محلِ حادثه خود را رساندهاند، مطرح میشود. در حادثۀ روز چهارشنبه نیز پرسشهایی از آندست مطرحاند که هنوز از سوی مسوولان امنیتی پاسخ نیافتهاند. یکی از مسوولان امنیتی محل، به یکی از رسانهها توضیحاتِ جالبی ارایه کرد. او گفت که به هیچ صورت امکان ندارد جنایتکاران از راه مستیقم و معمول وارد این شفاخانه شده باشند. او این سخنان را با قاطعیت مطرح کرد و شرایط منطقه و محل نیز بر آن مهر تأیید میگذارد. اما جالب اینجاست که مسوولانِ رده بالایِ امنیتی و استخباراتی که مسوولیت اصلیِ جلوگیری از اینگونه حوادث را دارند، چند روز بعد از حادثه با سیماهای بشاش و افتخارآمیز در رسانهها ظاهر میشوند و ادعا میکنند که قبلاً از این حادثه اطلاعاتی در اختیارشان قرار داشته و بعداً با جزییات کامل طراحان و محل طراحی جنایت را که همواره آن سوی مرز است، افشا میکنند. نمیدانیم که اینهمه اطلاعات چرا پس از وقوع حوادث به دست مسوولان امنیتی و استخباراتی میافتد؟
نکتۀ چهارم
واکنش مقامهای بلندپایۀ کشور نیز به چنین حوادثی اگر مضحک نباشد، بهشدت تأثرآور است. رییسجمهوری که در همان ساعات اولیۀ جنایتِ روز چهارشنبه در یک برنامۀ گرامیداشت از هشتم مارچ صحبت میکرد، در سخنانی گفت که “در هیچ دین، مذهب و آیینی، حمله به شفاخانه جواز ندارد. حمله به شفاخانۀ چهارصد بستر، حمله به کُل زنان افغانستان است”. آیا سخنانی از این دست در تقبیح یک جنایت به آن هولناکی، زیبندۀ فرد اول مملکت بوده میتواند؟ سخنگوی یک مقام دیگر پس از حمله به شفاخانه گفت که “این حمله، ضعف و ناتوانی گروههای مسلح مخالف” را نشان میدهد. آیا واقعاً باید باور کنیم که حمله به شفاخانۀ چهارصد بستر و حملههای مشابه آن، ناشی از ضعف و ناتوانی است؟
شاید بیشتر از آنکه انجام چنین حملههایی، ضعف و ناتوانی گروههای جنایتکار در رویارویی با نظامیان کشور را نشان دهد، ضعف و ناتوانی مدیران امنیتی کشور را بازگو میکند. مسوولان امنیتی چه انتظاری از گروههای جنایتکار دارند؟ آیا آنها انتظار دارند که گروههای جنایتکار بیایند و با آنها اعلام جنگ رویاروی را مثلاً در دشت بکوا بدهند، تا آنها نیز با توپ و تانک و راکتِ خود به مصاف آنها بروند؟ آیا چنین خواستی بسیار ناشیانه نمینماید؟ تصور کنید که اگر گروههای جنایتکار ـ مثلاً گروه طالبان تحت رهبری ملا هیبتالله آخوند ـ امکانات مالی و نظامی دولت را در اختیار میداشتند، چه بر سرِ این نظام میآمد؟ آیا آنوقت آقای غنی توان مقابلۀ یکساعته با این گروه را میداشت؟
به نظر میرسد که مسوولان ِردهبالایِ کشور که خود را در حصارهای نظامی و سنگی حبس کردهاند، هنوز طعم تلخِ جنگ را بهدرستی نچشیدهاند که چنین سخنانی ارایه میکنند. واقعاً اگر این دولت، یک دولت پاسخگوست، باید به دنبال حادثۀ روز چهارشنبه، از مسوولان امنیتی و استخباراتیِ کشور بازخواستِ درست و مبتنی بر مسوولیتهایشان صورت میگرفت.
Comments are closed.